گزارشگر:چهار شنبه 26 حمل 1394 - ۲۵ حمل ۱۳۹۴
ناامنیهای اخیرِ کشور در شرایطی که رییسجمهور غنی با چکِ سفید پشت میز مذاکره رفته، بهشدت نگرانکننده است و خبر از آغاز فصلِ شومِ دیگری از تاریخِ ترور دارد. ناامنیهای پراکندۀ اخیر در ولایات مختلف کشور، حملات سازمانیافته به ولایات شمالی و تاکتیکهای جدید از جمله گروگانگیری، حمله به اماکنِ مقدس و ذبح کردنِ شهروندان و نظامیان کشور، درست زمانی که رییسجمهور غنی رویای جنگ در یمن را در سر میپروراند، انزجارآور و مشمئزکننده است.
خبرهای اخیر از بدخشان و شماری دیگر از ولایات شمالیِ کشور، به شکلِ مشکوکی سازِ بدآهنگِ ناامنیهای هدفمند و سازمانیافته در شمال کشور را به صدا درآورده است. این در حالی است که در مناطق مرکزی و جنوبی، حالا پدیدۀ «گروگانگیری» و «آدمربایی»، آفت و عارضۀ تلخِ زمانه شده است. ناامنیهای ممتد و مستمرِ جنوب هم که جای خود را دارد. در نتیجه باید گفت که در شرایط کنونی، ناامنی بخشی از زندهگیِ مردم در مناطق مختلفِ کشور شده است. در هیچ کجای کشور حالا نمیتوان بدون هراس از دشمنان کشور، نفسی راحت و خوابی خوش سراغ گرفت. ناامنی در کشور حالا در هوا پراکنده است و هر زندهجانی در این سرزمین روزانه آن را تنفس میکند!
حادثۀ گروگانگیری زابل نشان داد که اگر پیش از این کوچهها و خیابانهای شهرهایمان جای امنی برای گشتوگذار نبود، حالا شاهراههایمان هم مملو از منادیانِ مرگ و بربریت است. این فاجعۀ اسفناک همچنان نشان داد که آنانی که خود را خادم ملت میخواندند، اگر پیش از این حداقل زبانی برای تقبیح و محکوم کردن دشمنان داشتند، حالا دیگر بیمبالاتی ننگینِ خود را با «سکوت استراتژیک» لاپوشانی میکنند.
حالا که فصل بهارِ طبیعت و بهارِ ناامنیهای افغانستان آغاز شده است، به نظر میرسد که حکومت وحدتِ ملی باید تدابیر ویژهیی برای مقابله با این ناامنیها روی دست گیرد. با این حال اما دیده میشود که در این شرایط حساس، حتا مهمترین ارگان حربی و دفاعیِ حکومتِ وحدت ملی هم با سرپرست اداره میشود. حکومتی که پس از هفت ماه هنوز نتوانسته وزیر دفاعِ خود را تعیین کند، بدین معناست که تا ماههای بسیارِ دیگری نیز هیچ برنامهیی برای این وزارت کلیدی نخواهد داشت. در نبود یک استراتژی بلندمدتِ جنگی و عدم حضور وزیر دفاع ملی، به نظر میرسد که نمیتوان چشم امیدی به بهبود وضعیت امنیتی کشور داشت. به این ترتیب، شاید تنها راهحل عملی در شرایط حاضر، اختیار کردن «سکوت استراتژیک» با تأسی از سخنان جناب رییسجمهور باشد!
با این حال اما پرسش اینجا است که چرا رییسجمهور غنی در قبال مسایل امنیتیِ مهمی چون رویداد اسفبار گروگانگیری، سکوت استراتژیک اتخاذ میکند، ولی برای جفای ناشده به حق طالبان، در واشنگتن از طالبان پوزش میطلبد؟! یا اینکه چرا رییسجمهور غنی پا به میدان جنگِ نیابتیِ یمن میگذارد و برای عربستان شمشیر میزند، در حالیکه در قبال ناامنیهای سهمگینِ کشورش مُهر سکوت بر لب میزند و در نهایت سر و تۀ ماجرا را با یک بیانیۀ غمشریکی هم میآورد؟!
در نبود وزیر دفاع و جای خالیِ برنامههای بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدتِ دفاعی و حربی، بدون شک همۀ کارها به عهدۀ سرپرستی میافتد که از پاسخگویی در قبالِ مردم مبرّاست. در چنین فضایی، هرچند تا جایی میدان مانور و گویِ سخنسُرایی به گردانندهگان اصلیِ حکومتِ وحدت ملی مربوط میشود، اما با جنجالها و نزاعهای بیشماری که در درونِ این حکومتِ پُرتنش وجود دارد، مجالی برای رسیدگیِ جدی به مسایلِ مهمِ امنیتی کشور پیدا نمیشود و راهحل تحمیلیِ «سکوت استراتژیک» به عنوان تنها راه پیش رو خودنمایی میکند!
Comments are closed.