- ۰۵ ثور ۱۳۹۴
احمد عمران/ یک شنبه ۶ ثور ۱۳۹۴
ما در آستانۀ دو رویداد مهمِ کشورِ خویش قرار داریم که با وجود برخی شباهتها، تفاوتهای ماهوی و اساسیِ فراوانی میانِ آنها وجود دارد. برخیها بهصورتِ مغرضانه تلاش دارند که این دو رویداد را از نظر کیفی، شبیه به هم معرفی کنند و تفاوتهای موجود را نادیده انگارند. در این یکسانپنداری البته هدفهای مشخصِ سیاسی دنبال میشود و حلقاتی میکوشند ۷ و ۸ ثور را دو روز سیاه در تاریخ افغانستان معرفی کنند که در هر دو رویداد، مردم افغانستان آسیبهای سنگینی را متحمل شدهاند. با همۀ اینها، شهروندان کشور بهدرستی میدانند که میان ۷ و ۸ ثور، تفاوت به اندازۀ زمین تا آسمان است و هرگونه یکسانپنداری میتواند به مخدوش کردنِ تاریخ و ارزشهای ملی و دینیِ کشور بینجامد.
آیا روز آزادی و اسارت باید یکسان تلقی شوند؟… شاید برای عدهیی این دو روز به یک اندازه دردآور باشد، ولی انصاف نیست که تلاش و جانفشانی مردمِ افغانستان را در نزدیک به یک دهه برای آزادی و عدالت نادیده بگیریم و در ترازوی منطقِ خود این دو روز را یکی بدانیم. در این جای شک نیست که پس از ۸ ثور آنگونه که انتظار میرفت، مردم افغانستان به صلح، امنیت و رفاه دست پیدا نکردند، اما هیچ پدیدهیی بدون علت بوده نمیتواند و باید به دنبال علتِ فجایعی بود که پس از ۸ ثور به ظهور پیوست. آیا نظامی که پس از ۸ ثور بهوجود آمد، برآمده از مطالبات و خواستهای مردم افغانستان نبود؟ پاسخ این پرسش را زمانی میتوانیم بهدرستی دریابیم که به هدفهای اساسیِ دوران جهاد توجه صورت گیرد.
مردم افغانستان پس از ۷ ثور ۱۳۵۷ خورشیدی، با دو مشکلِ کلان روبهرو شدند که هر دو مشکل قابل تحمل بوده نمیتواند. مشکل اول این بود که رژیم بر سرِ قدرت در یک کودتای خونین و سیاه سرنگون شد و جای آن را یک نظام وابسته گرفت.
هیچ رژیمی در جهان نباید بهوسیلۀ کودتا و از راه خشونت سرنگون شود. امروز ایتلافِ ضدحوثیها به چه چیزی استناد میکنند و دخالت در امور داخلی یک کشورِ دیگر را حقِ خود میدانند. دلیل ایتلافِ ضد حوثیهای یمن این است که این گروه یک رژیم مشروع و قانونی را از راه خشونت و جنگ سقوط داده است.
کودتاچیانِ ۷ ثور با کدام مجوز حکومت سردار محمد داوود را ساقط کردند و کل خانوادۀ او را به طرز فیجعی به قتل رساندند؟ در آن زمان بسیاری از کشورهای جهان نسبت به این کودتا از خود واکنش نشان دادند، اما از آنجایی که رژیم پس از ۷ ثور از سوی یک ابرقدرت در جهان حمایت میشد، هیچ کشوری نخواست که بهصورتِ مستقیم وارد منازعۀ افغانستان شود. این موضوع سبب شد که مردم افغانستان بهپا برخیزند و اعتراضِ خود را نسبت به آنچه که در کشور اتفاق افتاده بود، اعلام کنند.
دوم این بود که پس از کودتای ۷ ثور رژیمی در کشور به قدرت رسید که مخالفِ ارزشهای ملی و فرهنگی آن بود. از طرف دیگر، این رژیم عملاً از کشورهای دیگر دستور میگرفت و بهصورت مرگباری به جانِ مردم افتاده بود. مگر مردم افغانستان روزها و شبهایی را که بدون ارتکاب جرم به زندان میافتادند، شکنجه میشدند و زنده به گور میشدند، فراموش میکنند؟ مگر میشود آنهمه بیداد و ظلم را که از سوی کودتاچیان در حقِ مردم افغانستان روا داشته شد، فراموش کرد؟ـ البته اگر در اینمیان ارزشهایی مثل آزادی، عدالت و حق زیستن را از قلم انداخت و به آنها توجه نکرد.
۷ ثور محصولِ یک حرکتِ بهشدت خطرناک و ضد بشری در تاریخ افغانستان بود که نمیشد آن را تحمل کرد. تحمل ۷ ثور به معنای تحمل ظلم و بیدادِ بیگانهگان در افغانستان بود. اما در ۸ ثور چه گذشت؟
۸ ثور دقیقاً نقطه مقابلِ ۷ ثور است. از هر جهت و منظری که به آن نگاه کنیم و اگر مقداری انصاف داشته باشیم، باید این حقیقت را به رسمیت بشناسیم. ۸ ثور روز آزادی و پیروزیِ یک دهه مجاهدت و تلاش مردم افغانستان در راه آزادی است. البته در این میان، ارزشهایی مثل اسلام و حاکمیتِ قانون نیز مطرح بوده است. مردم افغانستان در روز ۸ ثور، شاهد پیروزی خود و راندنِ بیگانهگان از کشور بودند. ۸ ثور شاید آنگونه که مردم انتظار داشتند، به مطالبات و انتظارهایشان پاسخ نداد، اما نفس قضیه به هیچ صورت قابل نفی نیست.
در همین حال فراموش نکنیم که دولت اسلامی پس از ۸ ثور با موجی از جنگهای سازمانیافته و طراحیشده در بیرون روبهرو شد. برخی کشورهای منطقه که نمیخواستند دولت اسلامی پس از ۸ ثور یک آزمونِ موفق در افغانستان باشد، با صرف هزینههای کلان، جنگ داخلی را در کشور بهراه انداختند.
آنچه که در افغانستان پس از ۸ ثور به وقوع پیوست، امری اتفاقی و بدون برنامه نبود. شاید برخیها که به حوادث خونین و دردناکِ آن سالها سطحی نگاه میکنند، نقش دستهای پیدا و پنهان در حوادثِ آن سالها را نبینند. اما اطلاعات و اسناد کافی برای حقانیتِ این دیدگاه وجود دارد که برخی گروههای داخلی، ابزار دست بیگانهگان شدند تا تبر به ریشههای خود بزنند.
جنگهای سالهای پس از ۸ ثور، جنگهای ذاتالبینی نبود. این جنگها به گونۀ منظم دولت اسلامی را هدف قرار میداد، بدون آنکه از خود رد پایی بهجا بگذارد. عدهیی سادهاندیش و از همهجا بیخبر فکر میکردند که این جنگها بر سرِ قدرت به وجود آمدهاند، از همینرو اصطلاح جنگِ ذاتالبینی را که بازهم استخباراتِ منطقه آن را بر سرِ زبان ها انداخته بود، در ادبیاتِ خود استفاده میکردند. حال آنکه وقتی به عمقِ قضایای پس از ۸ ثور نگاه واقعبینانه بیندازیم، میبینم که این جنگها از طرفِ بیگانهگان به مردمِ ما تحمیل شده بوده است.