احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۲۷ ثور ۱۳۹۴
فهیم دشتی/ دو شنبه ۲۸ ثور ۱۳۹۴
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
بحش سیزدهم
در سالهای اخیر، دولت ایران همزمان با اینکه رابطۀ نزدیکی با دولت حامد کرزی داشت، رابطۀ خود با اپوزیسیون سیاسیِ آن دولت را هم با قوت حفظ کرد و بالاخره در کنار اینکه روابط نزدیکی با دولت افغانستان داشت، با مخالفین مسلحِ آن نیز بیرابطه نبود، هرچند این اتهامات را که اکثراً از سوی کشور های غربی حامی افغانستان وارد میشد، رد میکرد.
در حال حاضر نیز وضعیت و نقشِ ایران در آیندۀ افغانستان، مبهم است و بستهگی شدید به گفتوگوهای هستهیی آن کشور با قدرتهای غربی دارد.
در نزدیک به یکونیم سال اخیر، نشانههای بارزی از امکان حلِ این اختلافات هستهیی به چشم میخورد و حالا با تفاهم کشورهای ۵ بهعلاوۀ ۱ با ایران بر سرِ چارچوب یک توافق جامع، مسیری را که دو طرف در آینده خواهند پیمود، میتوان به گونۀ روشنتر دید.
ایران که در ماجرای هستهییاش، بر حمایت روسیه به عنوان شریک اقتصادی نیروگاههای هستهیی خود و چین به عنوان رقیب امریکا و غرب، حساب میکرد و به این باور بود که حمایت این دو کشور میتواند در فیصلۀ شورای امنیت ملل متحد علیه ایران، مانع واقع شود، در سالهای اخیر دریافت که این دو کشور تکیهگاههای مطمینی نیستند. نه تنها که روسیه و چین مانع فیصلههای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران نشدند؛ بلکه مسأله تاجایی پیش رفت که روسیه عملاً به وعدههایش در قبال ساختوساز نیروگاههای هستهیی ایران، عمل نکرد و حتا فروش برخی از تسلیحات سنگین را به ایران توقف داد.
رهبران ایران و رقیبان غربیِ این کشور میدانند که تفاهم روی مسالۀ هستهیی ایران باید قبل از مرگ آیتالله خامنهیی – رهبر مذهبی ایران – حل شود.
گردانندهگان نظام جمهوری اسلامی درک میکنند که وضعیت منطقه در چند دهۀ آینده به گونهیی خواهد بود که ایران میتواند حداقل در زمینههای اقتصادی به منافع بسیار کلان دست یافته و به یکی از قطبهای اقتصادی منطقه مبدل شود.
با این حال، حمایت رهبر مذهبی ایران از توافق هستهیی باغرب، بسیار بااهمیت است. هنوز حلقات با نفوذی در ایران حضور دارند که مخالف این توافق و دست کشیدن از طرح تولید اسلحۀ هستهیی استند. در کوتاهمدت، هیچ حکومتی در ایران نمیتواند از زیر بار فشارهای این حلقات بهدر شود؛ مگر اینکه تکیهگاه مطمینی چون رهبر مذهبی داشته باشد.
مسالۀ رهبریت مذهبی در ایران پس از مرگ آیتالله خامنهیی – که در حال حاضر از کهولت و امراض گوناگون رنج میبرد – یک تنشِ بزرگ خواهد بود. آیتالله خامنهیی با تأیید آیتالله خمینی(رهبر انقلاب اسلامی ایران) به این جایگاه رسید؛ در حالی که از لحاظ درجۀ علمی، تعداد بسیاری بودند که در مرتبههای بالاتر از وی قرار داشتند.
حالا پس از آیتالله خامنهیی، هرقدر تلاش شود که رهبرِ جدید تأیید وی را با خود داشته باشد، بازهم چنددستهگی میان حلقات روحانی در ایران شکل خواهد گرفت و اگر مسالۀ هستهیی ایران تا آن زمان حل نشده باشد، چنددستهگی رهبران سیاسی و مذهبی ایران در این مورد، سبب ضعف موضع این کشور در گفتوگوها با رقبای غربیاش خواهد شد و از سویی میتواند به بیثباتی در ایران بیانجامد، در حالی که بی ثباتی در ایران، بیثباتیهای گستردهیی را در منطقۀ ما به وجود خواهد آورد و این چیزی نیست که قدرتهای بزرگ جهان، از جمله کشورهای شامل در گروه ۵ جمع ۱ خواهانِ آن باشند.
در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، رهبران این کشور در پی ایجاد جای پای محکم در معادلات جهانی بودند و سعی میکردند کشورشان را به یک قدرت جهانی مبدل کنند. شعار “نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی” اساس این طرح بود؛ ولی بعدها آنان متوجه شدند که رسیدن به چنین جایگاهی بهسادهگی و در کوتاه مدت، در دسترس نیست.
البته در این جریان، ایران با برنامۀ صدور انقلاب اسلامی که در واقع همان گسترش نفوذ خود بود، به نحوی توانست جای پای خود را در برخی از کشورهای منطقه از جمله عراق، لبنان و سوریه محکم کند.
حالا به نظر میرسد رهبران جمهوری اسلامی، به جای اینکه خواسته باشند برای تبدیل شدن به یک قدرت مطرح جهانی، از چند پله یکجا خیز بردارند، در پی آن استند تا نخست موقعیتشان را به عنوان یک قدرت منطقهیی فعال، تأثیرگذار و قابل تأمل، تثبیت کنند و پس از آن، دنبال اهداف بزرگتر باشند.
حل مخالفتهای هستهیی با غرب، زمینۀ احیای موقعیت ایران در مسایل منطقهیی را تا حد زیادی فراهم خواهد آورد.
ایران رقبای سنتی منطقهیی دارد، از جمله کشورهای حاشیۀ خلیج فارس، عراق و ترکیه. دشمنی ایران با اسراییل هم روشنتر از آن است که به بحث گرفته شود.
Comments are closed.