- ۱۰ جوزا ۱۳۹۴
دو شنبه ۱۱ جوزا ۱۳۹۴
حیدر نظری
۱۱ جوزا برابر با اولِ جون، یکی از روزهای تاریخی است که از طرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد بهنامِ روز جهانی کودک نامگذاری شده است.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای اولینبار در تاریخ ۱۶ اکتوبر ۱۹۸۹ مطابق با ۱۱ جوزای ۱۳۶۸ هـ ش برای حفاظت از کودکان در برابر حوادث طبیعی و روحی، کنوانسیون حقوقِ کودکان را به تصویب رساند. از این تاریخ به بعد، تمامی اعضای این سازمان مصمم شدند که مواد کنوانسیونِ تصویبشده را به اجرا بگذارند و در کنار رسیدهگی به مشکلات کودکان، به آمادهسازی بیشترِ آنها در ابعاد گوناگون همت گمارند.
کودک، ظرفیتِ تربیتپذیریِ بالایی دارد، چنانکه در روایات اسلامی از او به «زمین خالی» تعبیر شده است که میتوان هر بذری را در وجودش کاشت. کودک تشنۀ محبت است، به همین دلیل وابستهگی بیحد به والدین دارد، چنانکه حضرت محمد(ص) میفرماید: «کودکان را دوست بدارید و به آنها محبت کنید و هرگاه به آنها وعده دادید، به وعدۀ خود وفا کنیـد، زیرا آنها شما را روزیرسان میدانند.»
فقهِ پویا و غنی دربارۀ کودک و مسایل مرتبط با او، احکام مخصوص صادر میکند؛ احکامی که با عمل به آن میتوان کودکانی شاد و سرشار از تواناییها را پرورش داد. چهگونهگی ارتباط با کودک، شیردهی به نوزاد، مراقبتهای رفتاری در نحوۀ تماس با کودک و نوع پوشش در خانه و تمرین دادنِ کودکان به عبادت، پرهیز از تنبیه بدنی شدید، توجه به زندهگی کودک از نظر تغذیه، پوشاک و مسکن با واجب کردن نفقه و مخارج زندهگی به پدر و مادر و بسیاری از مسایل دیگرِ فقهی که برخاسته از قرآن و روایات است؛ نشاندهندۀ دقتِ ژرف و اهمیت والای تربیت کودکان در آموزههای دینیِ ماست.
کودک یعنی تحرک، امیـد به آینده و کوشش برای تحول و تکامل. کودک یعنی زیبایی برخاسته از فطرت پاک. داشتن کودک یعنی داشتن دُرِ گرانبها و آغاز یک مسوولیت سنگین. یعنی شروع یک امانتداری بزرگ در آموزش و پرورش!
اما در افغانستان همهساله بزرگداشت از روز کودک جنبۀ نمایشی دارد و هنوز وضعیتِ کودکان در این کشور، رقتبار و تکاندهنده است. عوامل زیادی کودکانِ افغانستان را آسیبپذیر ساخته است. اولین عامل، جنگ است که از لحاظ روحی و روانی کودکان را تحت تأثیر قرار داده؛ آنهم جنگی که چهار دهه است ادامه دارد و هر روز بر شمارِ کودکانِ بیسرپرست و بیخانمان میافزاید.
دومین عامل، فقر و بیکاری است. کودکانِ خانوادههای فقیر برای پیدا کردن لقمهنانی، از تحصیل باز میمانند و مورد سوءاستفادههای مختلف قرار میگیرند. این کودکان به کارهای شاق با دستمزد ناچیز گماشته میشوند و حتا مورد آزار جنسی قرار میگیرند. نتیجه اینکه: چنین کودکانی با انواع سرخوردهگیها و عقدهها کلان میشوند و در آینده، خشونتهای تجربهکردۀ خود را در اجتماع به اشکال مختلف (سرقت، تجاوز، بزهکاری و…) بازتولید میکنند.
افغانستان به مدیریت و رهبریِ سالم و عاری از فساد نیاز دارد تا آموزش و پرورشِ کودکان و تأمین حقوق اساسیِ آنان را در اولویت قرار دهد. دولت باید زمینۀ آموزش و پرورش را برای همۀ کودکانِ کشور مساعد کند تا آنها در آینده بهجای بار دوش شدن، آیندهسازِ کشور باشند و چرخهای مملکت را به نیروی دانش و کمالِ خود به گردش درآورند.
اگرچه جای بسیار خوشحالیست که در کشورِ جنگزدۀ افغانستان، سه میلیون کودک و نوجوان اعم از پسر و دختر، در حال فراگیریِ علم و دانش هستند؛ اما باید این زمینه (آموزش و پرورش) در دو جهتِ کمی و کیفی انکشافِ بیشتر یابد. مسلماً آموزشِ پُرکیفیت، رمز موفقیتِ همۀ ملتها و دولتهاست. اگر مردم و دولتمدارانِ افغانستان به این امرِ مهم همت گمارند، بیهیچ تردیدی آینده از آنِ ماست و کودکانِ امروز، فردای روشنِ افغانستانِ را رقم خواهند زد.
Comments are closed.