- ۱۰ جوزا ۱۳۹۴
فهیم دشتی/دو شنبه ۱۱ جوزا ۱۳۹۴
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
بخش بیست وسوم
رقیبان دیگرِ منطقهیی هند، حداقل از دید اقتصادی، کشورهایی چون ایران و ترکیه استند که با توجه به زمینههای بزرگِ اقتصادی که در دهههای آینده در منطقۀ ما فراهم خواهد شد، تلاش خواهند کرد بیشترین سود را از میدان بردارند. در این صورت ادامۀ تلاش هند با هدفِ تضعیف پاکستان از طریق اخلال در روابط افغانستان و پاکستان، میتواند فرصتهای کلانی را از دست هند بیرون کند. به این ترتیب و با وجود اینکه هند در کوتاهمدت همچنان به اخلال روابط افغانستان و پاکستان خواهد پرداخت، در میانمدت و درازمدت، راهی به جز سود بردن از ثبات منطقه که به معنی ثبات افغانستان و پاکستان نیز میباشد، نخواهد داشت. این مهمترین مسیریست که میتواند هند را به اهداف درازمدت و بلندپروازانۀ جیوستراتژیک و جیوایکانومیکش برساند.
۲-۲ بازیگران منطقهیی:
۲-۲-۱ کشورهای عربی
۲-۲-۱-۱ عربستان سعودی:
از میان کشورهای عربی، عربستان سعودی از سالهای بسیار دور در مسایل افغانستان سهیم بوده است. سعودی در جریان سالهای جهاد، یکی از بزرگترین کشورهای کمککننده به مجاهدین و پناهندهگان افغانستان بود. در سالهای حکومت مجاهدین، در حالی که عملاً از مواضع پاکستان در حمایت از گروههای افراطیتر پیشتیبانی می کرد، رابطۀ نسبتاً خوبی با دولت مجاهدین داشت؛ ولی در زمان اشغال افغانستان به دست طالبان، سعودی عملاً از طالبان حمایت کرد و یکی از سه کشوری بود که نظام طالبان را به عنوان دولت رسمی افغانستان به رسمیت شناخت.
حتا پس از آنکه رژیم طالبان سرنگون شد، بازهم حلقاتی در درون و بیرون سلطنت سعودی به حمایت مالیشان از طالبان ادامه دادند.
واضح است که اسناد و مدارکی در مورد حمایتهای شیخهای سعودی از طالبان وجود ندارد – مگر اینکه در اختیار سازمانهای استخباراتی باشد که آنهم در اختیار عام قرار داده نمیشود – اما چنانکه در سالهای اخیر در مورد حمایتهای سعودی از مواضع پاکستان علیه دولت مجاهدین و جبهۀ مقاومت، اسنادی از سوی مقامات برحال و بازنشستۀ پاکستانی فاش شد، در سالهای بعد، مدارک حمایت سعودیها از طالبان پس از ۲۰۰۱ نیز افشا خواهد شد.
اما پس از سرنگونی رژیم طالبان، نقش سعودی در افغانستان به دو گونۀ متفاوت ادامه یافت. سعودی از یکسو با دولت تازه ایجاد شدۀ افغانستان رابطه ایجاد کرد و از سویی همچنان به حمایت گروههای افراطی از طریق پاکستان ادامه داد. شاید به دلیل همین رابطۀ سعودی با طالبان و پاکستان بود که دولت افغانستان پیوسته تلاش کرد تا پای سعودی را به گفتوگوهایی که تلاش داشت با طالبان انجام دهد، بکشاند و به نحوی از نفوذ سعودی بر وادار ساختن طالبان به آمدن روی میز مذاکره استفاده کند؛ تلاشهایی که تا هنوز نتیجهای در پی نداشته است.
هرچند هنوز حکومت افغانستان به این باور است که سعودی میتواند در پروسۀ صلح افغانستان با گروههای تروریستی – ازجمله طالبان، گروه حقانی، حزب اسلامی حکمتیار و … – میانجیگری کرده و در موفقیت این پروسه موثر باشد؛ اما در حقیقت درگیریهای خاورمیانه که پای سعودی هم به آن کشانده شده، پس از این از دلمشغولیِ اصلی سعودی خواهد بود و تهدیدهایی که به پشت دروازههای این سلطنت رسیده، حاکمان سعودی را فرصت نخواهد داد تا در مسایلی چون صلحِ افغانستان که برایشان اهمیت چندانی ندارد، وقت و منابعِ خود را ضایع کنند.
از سوی دیگر مشغولیت سعودی در درگیریهای خاورمیانه، سبب خواهد شد تا حمایتهای آشکار و پنهان سعودی از گروههای افراطییی که سبب بیثباتی و ناامنی در افغانستان میشوند نیز کاهش یابد.
به این ترتیب، بدون اینکه سعودی خود خواسته باشد، در ثبات منطقۀ ما نقش بازی خواهد کرد؛ به این معنی که با مشغول شدن در مسایل خاورمیانه، حمایتش را از گروههای افراطی فعال در افغانستان و پاکستان کاهش خواهد داد و کاهش حمایت، این گروهها را از لحاظ مالی به مضیقههایی دچار، و در کنار دیگر عوامل، زمینۀ شکستِ این گروهها را فراهم خواهد کرد.
۲-۲-۱-۲ دیگر کشورهای عربی:
در تحولاتِ نزدیک به نیم قرن افغانستان، گهگاه نقش پای شماری از کشورهای عربیِ دیگر نیز سراغ شده میتواند. حمایت یمن دموکراتیک از حضور شوروی در افغانستان، حمایتهای قطریها و بحرینیها از مجاهدین افغانستان و تا حمایتِ برخی از این کشورها از گروههای تروریست و افراطی در افغانستان، نمونههایی از این نقشهاست.
با این حال پس از این همۀ این کشورها مانند کشورهای در حال جنگ عربی، مشغول تحولات تازۀ خاورمیانه خواهند شد و نقش بارز یا بااهمیتی در تحولات افغانستان و منطقۀ ما نخواهند داشت. از این میان تنها قطر است که میزبانی نمایندهگان طالبان را بر عهده دارد و آنهم بیشتر از این که به میل خود قطریها باشد، این میزبانی را زیر فشار امریکاییها پذیرفتهاند و خود نقشی بیشتر از میزبانی ندارند و به نظر نمیرسد که در آینده هم فراتر از این نقشی داشته باشند.
Comments are closed.