- ۱۹ جوزا ۱۳۹۴
فهیم دشتی/چهارشنبه ۲۰ جوزا ۱۳۹۴
بازی خونین و پیچیدهای که نزدیک به نیم قرن در جغرافیایی به نام افغانستان جریان داشت، به پایانِ خود نزدیک است. این بدان معنا نیست که پایانِ این بازی بهزودی و بدون مانع و چالش اتفاق خواهد افتاد؛ ولی این نکته روشن شده که پایان این بازی آغاز گردیده و رفتهرفته، شدت و سرعت مییابد و بالاخره به انجام میرسد.
این نوشته یک تحقیق نیست که بر مبنای آمار و ارقام یا منابع و اطلاعاتِ ثبتشده، استوار باشد؛ بلکه با توجه به معلوماتِ موجود و قابل دسترس برای همه، در ابعاد مختلف، یک تحلیل از وضعیتِ کنونی و آیندۀ احتمالیِ افغانستان در پیوند به مناسبات داخلی، نقشآفرینی در منطقه و حضور در خانوادۀ جهانیست که نه به عنوان یک پیشگویی، بلکه به مثابۀ یک پیشبینی (با تأکید بر تفاوت پیشگویی و پیشبینی) مطرح میشود.
قابل ذکر است که در بخشهایی از این نوشته، پرسشهایی در ذهن مخاطب ایجاد میشود که عمدتاً با اشاراتی به بخشهای دیگر تلاش خواهد شد پاسخها ارایه شوند؛ ولی یک تصویر جامع، تنها در صورتی بهدست میآید که از آغاز تا پایان، به این نوشته به عنوانِ یک تحلیلِ واحد نگریسته شود.
بخش سیاُم
هر گروهی که میجنگد، نیاز به جنگافزار، مهمات، حمایتهای لوژستیکی و مالی و خدمات صحی و ترانسپورتی و … دارد. حالا اگر تصور کنیم که گروههای تروریستیِ یاده شده در شمال افغانستان پایگاههایی برای خود خواهند ساخت، از دو حال خارج نخواهد بود:
نخست اینکه باید حمایت دولت افغانستان یا نیروهایی امریکایی را با خود داشته باشند تا بتوانند فعالیتهایی را در کشورهای خود انجام دهند. هرچند این گزینه تا حد زیادی مردود به نظر میرسد، ولی اگر به فرض محال، آن را بپذیریم، در اینصورت اینها نخواهند توانست تهدیدی علیه امنیت افغانستان باشند.
حالت دوم این است که چون این گروهها دیگر از حمایت پاکستان یا حداقل از داشتن پایگاههای امن در خاک پاکستان محروم شدهاند، خواسته یا ناخواسته باید پاکستان را ترک بگویند و برای رسیدن به اهدافشان، پایگاههای تازهای دستوپا کنند. در کوتاهمدت و با توجه به اینکه هنوز دولت افغانستان توان کنترول کامل اوضاع امنیتی در این کشور را ندارد، امکان حضور این گروهها در بخشهایی از افغانستان متصور است؛ اما در درازمدت، این گروهها نیازهایشان به جنگافزار، مهمات، حمایتهای لوژستیکی و مالی و خدمات صحی و ترانسپورتی را چهگونه میتوانند برآورده سازند؟! پاکستان که به حمایت از این گروهها ادامه نخواهد داد و حتا اگر تصور کنیم که حلقاتی در پاکستان به حمایتشان از این گروهها ادامه میدهند، دسترسی به این گروهها برایشان بهشدت مشکل خواهد بود و بالاخره این گروهها در زیر فشار نیروهای نظامی و امنیتی افغانستان از بین خواهند رفت یا مجبور خواهند شد که به هر ترتیبی خود را به کشورهایشان برسانند و یا هم بروند در جبهاتِ گرمی مانند خاورمیانه، به آنچه جهاد میخوانند، ادامه دهند.
۴-۲ جنگجویان خارجی:
گروههایی از اعراب که بیشتر در محور القاعده جمع استند و گروههای کوچکتری از جنگجویان چچنی، برمایی و حتا شماری از شهروندان اروپایی نیز در بیثباتیهای منطقۀ ما نقش داشتهاند و دارند.
القاعده که در واقع ریشه در حضور اعراب در جبهات مجاهدینِ افغان در دهۀ هشتاد دارد، برای یک دورۀ مشخص، به یکی از عناصر بسیار جدی در این منطقه مبدل شده بود و آن سالهای ظهور طالبان، حاکمیت طالبان الی سالهای ۲۰۰۵ یا ۲۰۰۷ بود. در این جریان، طالبان به منابع مالی القاعده بهشدت وابسته بودند و به این دلیل، القاعده دست بالایی در تصمیمگیریها و طرح و اجرای پالیسیهای طالبان و دیگر گروههای تروریستی داشت.
در این جریان، گروههای کوچک خارجیِ دیگر نیز عمدتاً در محور القاعده فعالیت داشتند و از حمایتهای القاعده برای رسیدن به اهدافشان سود میبردند واز جانبی هم از سوی القاعده مورد استفاده قرار میگرفتند.
حالا این گروهها، بدیل بسیار قدرتمندی یافتهاند که داعش نام دارد. از سویی هم از آنجا که پاکستان و افغانستان در مسیر ثبات و توسعه گام برمیدارند، کشورهای منطقه، ثبات منطقهیی را به سود خویش میبینند و قدرتهای بزرگ، بهویژه امریکا، دیگر نیازی به حضور و فعالیتِ این گروهها در منطقۀ ما ندارند. این گروهها باید بروند و به داعش بپیوندند، یا با گروههای منطقهیی به کشورهای دیگر منطقه بروند، یا هم در کنار آنهایی که تا آخر خواهند جنگید، در برابر پاکستان و افغانستان بجنگند؛ جنگی که از قبل پایان آن روشن است؛ شکستِ کامل!
۴-۳ گروههای دیگر عامل بیثباتی:
این هم واضح است که در کنار گروههای تروریستی یاد شده، شماری از گروههای وابسته به مافیای مواد مخدر و جنایات سازمانیافته، در افغانستان و پاکستان و بالاخره منطقۀ ما حضور دارند. حضور این گروهها در این منطقه، مانند حضورشان در مناطق دیگر دنیا، یک مشکل درازمدت خواهد بود و با آنان به شیوههایی که در مبارزه علیه گروههای مشابه در دیگر کشورها معمول است، باید مبارزه شود.
با این حال، اگر طرح توسعۀ اقتصادی منطقۀ ما تا بیست سال آینده، به نتایجی که انتظار میرود برسد، گریزی نخواهد بود مگر اینکه برای تولید و قاچاق مواد مخدر نیز میدانهای دیگری جستوجو شود(بسیاری از رقیبان امریکا و متحدینش باور دارند که تولید و قاچاق مواد مخدر از طرحهای امریکا و متحدینش است و آنان از این تجارت سودهای کلانی میبرند و نیاز دارند که این تجارتشان بالاخره در یک گوشه از دنیا دوام داشته باشد)؛ همانگونه که برای فعالیتهای تروریستی، خاورمیانه به یک میدانِ جدید تبدیل شده است.
۴-۴ داعش:
با ظهور داعش در عراق و سوریه و گسترش فعالیتهای آن به شماری دیگر از کشورهای خاورمیانه، این نگرانی در افغانستان و پاکستان هم ایجاد شده که ممکن است داعش ساحۀ نفوذش را به این کشورها هم توسعه دهد. حتا در حال حاضر بخشی از گروههای تروریستی فعال در افغانستان و پاکستان، تبعیتشان را از داعش اعلام کرده و عملاً زیر بیرق سیاه داعش به تحرکات تروریستیشان میپردازند.
در برخی موارد، مقامات افغان نیز از حضور داعش در خاک افغانستان ابراز نگرانی میکنند و حتا رییس جمهور غنی نیز بهتازهگی یکی از حملات تروریستی اخیر در شرق افغانستان (۱۸/۴/۲۰۱۵) را به داعش نسبت داده است. قبل از آن نیز برخی از مقامات دولتی، حادثۀ اخیر در بدخشان (۱۰/۴/۲۰۱۵) و سربریدن سربازانِ ارتش را کار داعش خوانده بودند، در حالی که بعداً اطلاعاتی منتشر شد که نشان میداد این قضیه به داعش ربطی نداشته و ناشی از زدوبندهای گروههای وابسته به مافیای مواد مخدر و قاچاقبران معادنِ سنگهای قیمتیِ بدخشان بوده است. تصور حاکم بر اکثریتِ افغانستانیها این است که یکی از اهدافِ داعش بیثباتسازی آسیای میانه به منظور به چالش کشیدنِ منافع روسیه در این کشورهاست. هواداران این طرز فکر، داعش را بیشتر یک طرح امریکایی میدانند و باور دارند که امریکا از این گروه در کنار بیثبات ساختن شرق میانه، برای ایجاد دردسرهای تازه به روسیه هم استفاده میبرد.
برخیها هم بدین باور استند که حرکت داعش به سوی آسیای میانه، از آنجا که مردمانِ این کشورها از حکومتهایشان ناراض استند، زمینههای مساعد دارد و در واقع داعش این حرکت را به هدف گسترش خلافتی که ادعا دارد، انجام میدهد.
Comments are closed.