۲۵ جوزا ۱۳۹۴
سه شنبه ۲۶ جوزا ۱۳۹۴
عبدالحفیظ منصور
بخش دوم
مهدی مهریزی در یک اثر جالب و خواندنی بهنام «شخصیت و حقوق زن در اسلام» یکایک اینگونه مسایل را برمیشمارد و به ارزیابی میگیرد. تحلیل و بررسیِ مهریزی نشان میدهد تمام آرا و روایاتی که به ضعف و ناتوانی زن دلالت میدارند، شامل یکی از حالاتِ زیر میباشند:
۱٫ نظریاتی که بر پایه نصوص اسلامی ـ قرآن و حدیث ـ استوار نیستند، بلکه از تورات و انجیل گرفته شدهاند.
۲٫ احادیثی که از نظر سند سلسلۀ آنها درست نیست و از رهگذر محتوا در تضاد با قرآن و احادیث ثقه قرار دارند.
۳٫ آیاتی که بیانگر وضعیت تاریخیاند، نه آنکه دستوری جاودانی بوده باشند.
۴٫ آیاتی که به لحاظ فرهنگ محاوره به لفظ «الرجال» آمدهاند و شارحان پنداشتهاند که تنها شامل مردان میشوند، در حالی که در فرهنگ عربِ عصر بعثت رجال به مرد و زن اطلاق میگردید.
۵٫ اسلام پایههای برابری حقوق زن و مرد را ریخته است، نه آنکه بر آن نقطۀ پایان نهاده باشد. اسلام راه را برای احقاق حقوق زنان گشوده است، نه آنکه خشت نهانی را در این باب نهاده باشد؛ زیرا رشد و پیشرفت اوضاع اجتماعی و اقتصادی در طول زمان بستر آن را فراهم میسازد، لذا غفلت از محتوای وحی درباره حقوق زن و چسپیدن به صورت و فرم پیام، راه را برای بسیاری از نظریات نادرست باز کرده است.
۶٫ دیدگاههایی که مردان به صلاح و مذاقِ خویش نظر به اوضاع سیاسی و اجتماعی طرحریزی کرده و زیر عنوان دستور دین بیرون دادهاند.
دلایلی که متولیان امور دینی در باب برتری مرد نسبت به زن ارایه میدارند، به مسایل زیر برمیگردد:
یک. حوا، آدم را در بهشت وسوسه کرد تا از میوه ممنوعه بخورد، آدم تسلیم وسوسۀ حوا گردید و بدین سبب آدم از بهشت رانده شد و به زمین هبوط کرد؛ از اینرو زن عامل گناه اولیه و بیرون راندنِ آدم از بهشت شمرده میشود.
پاسخ: منبع این داستان بخش سوم تورات است، نه قرآن و حدیث.
دو. نقصان عقل زنان: در سوره بقره آیه ۲۸۲ شهادت دو زن برابر به یک مرد خوانده شده و در سوره نسا آیه ۳۴ قوامیت بر مردان داده شده است، همچنان احادیثی وجود دارند که بر نقصان عقل و دینِ زنان دلالت دارند.
پاسخ: برابری شهادت دو زن با یک مرد دلالت به نقصان عقل زنان نمیدارد، بلکه شارع از سر لطف و عنایت بیشتر به زنان نگریسته و نخواسته در آن ایام که تازه زنان پا به عرصه سیاست و اجتماع نهاده بودند، تکلیف بیشتری برای آنها ایجاد کند. زنی که در میان اعراب جاهلیت به هیچ انگاشته میشد، تنها در مورد مساله قتل و شهادت زنان نظر به شرایط چنین وضعیتی یافته است.
• آیه قوامیت از یکسو بیان وضع حال است، از سوی دیگر ادامه این آیه مبارکه بیانگر آن میباشد که قوامیت مردان بر زنان بهخاطر تامین نفقه است. بنابراین وقتی شرط تأمین نفقه از جانب مرد از میان میرود، قوامیت نیز منتفی میگردد.
• تمام احادیثی که بر نقصان عقل و دین زنان دلالت میدارند، از حیث سند معتبر نیستند.
• تمام احادیثی که بر نقصان عقل و دین زنان دلالت میدارند، از نظر محتوا با قرآن سازگار نمیباشند؛ زیرا قرآن مرد و زن را دارای کرامت برابر دانسته، پاداش یکسانی به آنها وعده داده است. اگر نقصانی در عقل زنان وجود داشته باشد، تطبیق حدود شرعی بالای آنها بیجا و ستمگرانه میآمد، زیرا سفیه و دیوانه همانگونه که پاداشی در یافت نمیدارند، در پیشگاه شرع مجازاتی هم بر آنها وارد نمیباشد.
• در صورت صحت نظریه نقصان عقل زنان، آن عده احادیثی که از سوی امهاتالمومنین گزارش شدهاند، از اعتبار تهی میگردند و بدین صورت بخش عظیمی از احکام دینی فرو میلغزند؛ زیرا گزارش «ناقصالعقل» نمیتواند مبنای تعالیم دینی قرار گیرد.
• در قرآن مجید از شخصیتهایی همچون مریم، آسیه، دختر شعیب همسر موسی، در کمال عزت و احترام یادآوری شده است و مقامات عالیه به آنها نسبت داده شده است.
سه. پیامبران همه از میان مردان برخاستهاند، و این دلیلی بر فضل مردان بر زنان میباشد.
پاسخ: امام فرطبی در جامعالاحکام القرآن، حضرت مریم را پیامبر میداند و ابوالحسن اشعری پیشوای اشعریان شش زن را پیامبر میشمارد: حوا، ساره، مادر موسی، هاجر، آسیه و مریم. بدین ترتیب، انحصار پیامبری در میان مردان درست نمیباشد.
چهار. اینکه مرد میتواند تا چهار زن به نکاح خویش درآورد، برتری مردان را نسبت به زنان ثابت میسازد.
پاسخ: در میان اعراب انواع ازدواج وجود داشت وحتا اعراب زنان خویش را به مدت معینی تبادله میکردند و برای نسلگیری زنان خود را در اختیار مرد دیگری قرار میدادند و هر کس در حد بضاعت مالیاش میتوانست زن بگیرد و به شمار آنها بیفزاید. اسلام آن همه ازدواجها را قدغن کرد و تعداد زنان را در حد چهار تا پایین آورد، از آن عمدهتر اینکه برای چندهمسری شرط «عدالت» را درج کرد. عدالت مصداقهای قراوانی دارد و رعایت آن اگر ناممکن نباشد، بسی دشوار خواهد بود. محمد عبده و پیروانش روی همین اصل تأکید ورزیده، چندهمسری را امری استثنایی خواندهاند، که در آن استثنا بهصورت قطع هوا و هوس جا ندارد.
پنج. اینکه طلاق در حد صلاحیت مرد است، نشانۀ دیگری از برتری مردان نسبت به زنان شمرده میشود.
پاسخ: طلاق بهصورت انحصاری در اختیار مرد نیست، این مسأله بسیار بد فهمیده شده و بد تبلیغ گردیده است. از همان قرون اولیۀ اسلامی، عالمان دینی در مواردی از این قبیل تجویز کردهاند که زن میتواند طلاق بگیرد: (۱) زن میتواند پیش از عقد نکاح، صلاحیت طلاق خویش را در اختیار خود قید کند. (۲) اگر شوهر دیوانه گردد. (۳) اگر شوهر نفقه زن را تأمین نکند. (۴) اگر شوهر، زن را به کارهای خلاف اخلاق و شرع وادار سازد. (۵) اگر شوهر ناپدید گردد. روشن است که با تغییر اوضاع، بحث طلاق نیز نمیتواند ثابت و مصون از تحول بوده باشد و مواردی از اینگونه اضافه نگردد.
نهضت آزادی زنان (فمینیسم)
فمینیسم یا نهضت آزادی زنان، واژهیی وضع شده در قرن بیستم است و از دهه ۶۰ بدینسو یک واژه آشنا میباشد. فمینیسم مبینِ دو نکتۀ اساسی است: یکی این که میان زن و مرد از نظر جنسیتی تمایزی وجود دارد و دیگر اینکه زنان بر اساس جنسیتشان از سوی مردان مورد ظلم و بیمهری قرار گرفته و از حقوقشان محروم ساخته شدهاند. نهضت آزادی زنان تمام توجه خود را به رهایی زنان از سیطره ستمگرانۀ مردان معطوف کرده است. به سخن دیگر، فمینیسم یک هدف ساده و معین را دنبال میدارد که آن همانا پایان دادن به سلطۀ نظاممند مردان میباشد.
در آغاز، زنان به ضرورت حضور در عرصههای سیاسی پرداختند و خواستار حق رای همچون مردان شدند؛ حقی که از آن بیبهره بودند. همچنان ختنه کردن زنان را در افریقا محکوم کردند و در برابر سوختاندن زنان در کنار جسد شوهرانشان – در هند – مخالفت ورزیدند. قانونی کردن سقط جنین و الغای مقررات محدود کنندۀ مربوط به پوشش و لباس زنان از مسایلی بود که توجه زنان را در گام نخست به خود جلب کرد.
گرچه واژه نهضت آزادی زنان تازه است، اما عقاید مربوط به این نهضت را میتوان در یونان، چین و تمدن اسلامی ردیابی کرد؛ بنابراین نهضت آزادی زنان مانند بسیاری مسایل دیگر از جمله دموکراسی، حقوق بشر، کشور – ملت، پارلمان در غرب بال پرواز یافت. نهضت آزادی زنان در نخستین گام در امریکا در ۱۹۲۰ قادر به کسب حق رای شد و در انگلستان در ۱۹۴۹ حق رأی برابر با مردان نصیب زنان گردید. مدتی به طول انجامید که نظریهپردازان نهضت آزادی زنان پی بردند که کسب حق رأی کمک چندانی به آزادی زنان نمیکند، باید به مسالۀ تحصیلات عالی آنها، حق کار و از بین بردن تقسیم امور زندهگی به مسایل شخصی و عمومی بپردازند؛ زیرا بر اساس این تقسیمبندی زنان باید در خانه بمانند؛ بچه به دنیا بیاورند و در تغذیه و پرورش آنها مشغول بمانند و مردان در بیرون از منزل به فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و هنری پرداخته و بدین شیوه، سلطۀ خویش را بر سرنوشت زنان خانهنشین محکم نگه دارند.
طرفداران نهضت آزادی زنان بدین باور شدند که زنان بچه به دنیا میآورند، اما لازمه آن نیست که تنها مسوولیت نگهداری از بچهها به دوش زنان بوده باشد. بلکه نخست این مسأله از ذهن مردان پاک گردد و در ثانی دولت میباید با تأسیس کودکستانها و پرورشگاهها امر پرورش کودکان را عهدهدار گردد. از دید آنها، تقسیم کار به مسایل عمومی و خصوصی و سپس توزیع آن؛ عمومی به مردان و خصوصی به زنان، محرومیت کلان و تاریخی را بر زنان تحمیل کرده است. از دید آنها اگر تولید نسل، یک خلافیت برای زنان شمرده نمیشود، نباید وسیله محرومیت آنها در زندهگی گردد. پدرسالاری از مفاهیم دیگری است که نهضت آزادی زن با آن درگیر شده است؛ زیرا از دید آنها در این مفهوم سلطه مرد بر زن و سلطه مرد مسن بر مرد جوان نهفته است. در فرهنگ پدرسالاری، سلطه مردان جنبه طبیعی و گریزناپذیر دارد، و زنان در چنان فرهنگی، تنها خانم خانه و اسباب اطفای شهوتاند.
نهضت آزادی زنان، بزرگی مغز مردان بر زنان را نمیپذیرد و توانایی جسمانی مردان را نیز نسبت به زنان ناموجه میخواند. این نهضت استدلال میورزد که زیر نام جنسیت، بیداد جا گرفته است؛ زیرا از رهگذر فیزیکی در صورت مقایسۀ وزن مردان نسبت به زنان، حجم مغز زنان بیشتر از مردان میباشد، نه کمتر از آن. از آن گذشته نظر به تقسیم کاری که از گذشتههای دور میان زن و مرد صورت گرفته، مردان به موجب اشتغال به امور دشوار، دارای عضلات نیرومند شدهاند و برعکس زنان خانهنشین، اندام ضعیفی یافتهاند. پرسش اینجاست اگر مردان بهسان زنان از کار و فعالیت محروم میماندند و جلو کار و کوشش آنها گرفته میشد، قدرتمندتر از زنان بار میآمدند؟ علاوه بر آن، در جوامع سنتی مسالۀ عضله میتواند برتری بوده باشد، ولی در کشورهایی که کارها بهوسیلۀ ماشین صورت میگیرد، تقسیم کار به خصوصی و عمومی چه منطقی را برمیتابد؟
Comments are closed.