- ۰۲ سرطان ۱۳۹۴
چهار شنبه ۳ سرطان ۱۳۹۴
بخش چهارم
عبدالحفیظ منصور
پس از حملۀ مغولان به پنجشیر، ابن بطوطه در سفرنامۀ خویش مشاهداتش را چنین مینگارد: «به جایی رسیدیم که پنجهیر نام داشت، هیر به معنی کوه است و پنجهیر یعنی پنج کوه.
در آنجا شهر قشنگ و آبادانی دیدیم که روی نهر بزرگ کبودینی بنا شده است. لشکر ملعون چنگیز آن را خراب کرده و از آنپس روی آبادانی ندیده. این رودخانه از کوهستان بدخش سرچشمه میگیرد. یاقوت معروف بدخش از همین کوهستان بهدست میآید. مزار شیخ سعید مکی در این محل واقع شده که مورد احترام مردم میباشد.(۱۷)
در اینباره «بارتولد» در اثر تحقیقاتی خویش معلوم کرده است: نبرد جلالالدین با لشکر چنگیز در پروان صورت گرفت، لشکریان مغولی از راه پنجشیر بر پروان سرازیر شده بودند. این مهاجمان غارتگر پس از شکست فضیحتباری که نصیبشان شده، دوباره از درۀ پنجشیر شتابزده خود را به چنگیزخان ملحق کردند و سلامتشان در اثر ویران کردنِ پل محفوظ ماند.(۱۸) بعد از چنگیز، «تیمورلنگ» به دادخواهیِ مردم اندراب که از ظلم نورستانیها به دربار وی شکوه کرده بودند، از راه کوتل خاواک وارد پنجشیر گردید و از آنجا با مشکلات فراوان به «کتور» (دره پوشال نورستان) تاخت و یادگاری که تیمور بر سنگی در آن دیار نقش کرده، تاکنون موجود است.(۱۹)
از فاتحین دیگری که برای فتح جنوب هندوکش و نیمقارۀ هند، درۀ پنجشیر را عبور کرد، ظهیرالدین محمد بابر است.(۲۰)
«آدمک» در «فرهنگ سیاسی تاریخی افغانستان» راجع به پنجشیر گفته است: «پنجشیریها سربازان خوبیاند. بعد از تیمور لنگ ایشان برای مدت مدیدی مدافعین زعمایی بودند که موفقانه تخت کابل را اشغال میکردند و این وادی بهطور متداوم صحنۀ برخوردهای سیاسی بوده. آنها از دوستمحمد به حیث قایدشان سپاسگزاری نموده، ولی اضافه باید کرد که به خزانۀ وی هیچ کاری نکردند. سلاح آنان تفنگهای فتیلهای و گاردهای دراز همچو شمشیر است. پنجشیریها مانند کوهستانیها عمدتاً تاجکهای سنیمذهباند که در عقیدۀشان چندار سابقهدار نیستند. ایشان بسیار در دین متعصباند، تا قبل از بابر کافر بودند و مسلمانیشان بسیار به زحمت فراوان صورت گرفت.»(۲۱)
در مورد اینکه مردم پنجشیر در عهد بابرشاه به دین اسلام گرویدهاند، ملاحظاتِ زیر وجود دارد:
۱٫ به شهادت تاریخ، سلطان محمود «غزنوی» که تمام لشکرکشیهای وی جنبۀ دینی داشت، از پنجشیر عبور کرده درحالیکه مردم آن کافر بوده باشند، آنهم مردم ناحیهیی که سر راه کاروانهای تجارتی و قاصدان دولتی میان غزنه و صفحات شمال زندهگی میکردند.
۲٫ از نگاشتههای ابن بطوطه در قسمت پنجشیر به خوبی برمیآید که در آنجا زیارت ابوسعید مکی را مشاهده کرده و آن هم مورد احترام عمیق مردم بوده، پس چهطور ممکن است در شهر کافرستانی، زیارت پارسامردی باشد و آنهم مورد احترام عمیق مردمِ آنجا.
درست این است که پنجشیر و نواحیِ کابل و اطراف آن، آخرین قسمت افغانستان به استثنای نورستان بود که در عهد امویان به اسلام گرویدند.(۲۲)
و طبق حکایتی در زمان حکمروایی ابدالیان، رابطۀ پنجشیر با حکومت مرکزی تیره بود و پنجشیر مستقل میزیست، تا اینکه تیمورشاه، فرزند احمدشاه، بدانجا لشکر فرستاد و در اثر دسیسهها، «زمردشاه» سرکردۀ پنجشیریان، اسیر لشکریان تیمور شد و نامبرده را در قندهار زیر پای فیل کرده کشتند.
در این باب اشعار محلی وجود دارد که یک بیت آن چنین است:
زمردشاه دریادل مراد تو نشد حاصل
سرت ببرید چون بسمل گل ریحان زمردشاه
در سدههای پسین، سران محمدزایی چون امیر دوستمحمدخان، امیر شیرعلیخان و عبدالرحمنخان بار بار از این دره عبوره کردهاند و باری هم در پنجشیر میان امیر شیرعلیخان و عبدالرحمنخان جنگ سختی در گرفت که منجر به کشته شدنِ سردار فیضمحمدخان گردید.(۲۳)
در پنجاه سال گذشته، از کسانی که برای فتح صفحات شمال، کوتل خاواک را عبور نمودند، یکی سیدحسین نائبالسلطنۀ امیرحبیبالله خان کلکانی و دیگری، شاهمحمودخان وزیر حربیۀ نادرخان بود.
خلاصه تا سال ۱۳۴۳ش که تونل سالنگ احداث گردید، پنجشیر بهحیث یک شاهراه عمده میان شمال و جنوب هندوکش به حساب میآمد که فاتحین از آن طریق به لشکرکشی میپرداختند و تاجران به تجارت. بدین حساب، با اعمار تونل سـالنگ به اهمیت پنجشیر لطمۀ شدیدی وارد آمد.
Comments are closed.