تاملی بر حماسه عیسی لغمانی و واکنش جامعه افغانی

- ۰۵ سرطان ۱۳۹۴

علی پارسا / شنبه  ۶ سرطان ۱۳۹۴

 

شکی نیست که روایت دلاوری عیسی لغمانی، از نمونه‌های محدود و معدود «حاشیه مهم‌تر از متن» است و این اتفاق مبارکی است؛ وقتی رویداد اسفناک و جان‌گداز بزرگی همچون، اولین حمله گسترده تروریستی به پارلمان کشور، تحت تاثیر داستان شجاعت و حماسه‌آفرینی سربازی فداکار قرار می‌گیرد، نه تنها تشت رسوایی دشمن از بام می‌افتد، بلکه لبخند و امید در دل سربازان دلیر و مردم داغ‌دیده‌مان زنده می‌شود. قابل یاداوری است که اگر هدف اولیه هر حمله هراس‌افکنانه را تلاشی مذبوحانه به منظور گستردن دامن mnandegar-3ترس و وحشت در دل جامعه بدانیم، آنچه در مجلس اتفاق افتاد، ضدحمله‌ای شگفت بود که نتایجی کاملاً معکوس از آنچه مهندسان آن توقع داشتند، به بار آورد؛ در این حمله، با رشادت‌های سربازان‌مان، نه تنها «وحشت» و غمی به دل جامعه نیفتاد، که حتا این غم و وحشت به دل طراحان و عاملان این‌گونه حملات حکمفرما شد و سبب آشفتگی و سرافکندگی بیش‌ازپیش آنها را فراهم کرد. خبر نابودی مهاجمان به مجلس نمایندگان در ظرف چند دقیقه محدود، بلندترین از صدای انفجار تروریستان صدا کرد و سبب شد که از دل یک شرّ بزرگ، خیری بزرگ‌تر جوانه زند. هرچند شکی نیست که این حمله تروریستی، خسارت‌های مالی و جانی چندی هم به همراه داشته و البته این به نوبه خود جای تاسف و تاثر دارد، اما مهم آن است که دشمنی که آمده بود فاجعه‌ای کلان در تاریخ تحولات کشورمان ثبت کند، در همان دقایق نخست روسیاه شد. به این ترتیب می‌توان گفت این زیباترین پایان ممکنی است که می‌توانست به لطف پروردگار متعال و رشادت‌ها و دلاوری‌های سربازان‌مان برای چنین حمله تراژیکی رقم بخورد. با این مقدمه باید گفت که شجاعت و قهرمانی عیسی لغمانی به عنوان یک سرباز وظیفه‌شناس و وطن‌دوست –در صورت واقعیت داشتن آن- بدون هیچ اما و اگری ستودنی است. عیسی لغمانی همان سربازی است که مدعی به خاک و خون کشاندن شش مهاجم انتحاری شده است و در این صورت، بدون شک او شایسته و بایسته ستودنی است. چنانکه این چنین هم شد؛ داستان او وقتی به گوش رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی و خلاص خاص و عام افتاد، موج بی‌پیشینه‌ای از تقدیر و تمجید از او آغاز شد. از رسانه‌ها و مردم گرفته تا نمایندگان مجلس و شخص رییس‌جمهور، هر کس عنوان یا متاعی را به پاس دلاوری‌های عیسی لغمانی به او بخشید. در میان این تحایف و قدردانی‌ها، امتیازات مادی بسیاری هم به سمت او سرازیر شد؛ خانه و موتر و ملیون‌ها افغانی، امتیازات و پول‌هایی بود که یک شبه مسیر زندگی یک سرباز و خدمتکار ساده وطن را عوض کرد و نام او را به عنوان یک سرباز جوان و شجاع درج تاریخ کشور کرد. با این حال، اما درست پس از روایت عیسی لغمانی از دلاوری‌هایش، ضد روایت‌های دیگری هم در حاشیه‌ها شکل گرفت که چندان هم غیرموجه جلوه نمی‌کنند. در تازه‌ترین موارد گفته می‌شود که سرباز مجروح دیگری به نام صدیق، عیسی لغمانی را متهم به جعل دلاوری‌های او به نفع خودش شده است. این سرباز دیگر که پس از این حادثه در شفاخانه به سر می‌برد، مدعی شده که عیسی لغمانی از جراحت او سود جسته و امتیازات قهرمانی‌های او را به سود خودش مصادره کرده است. چنین ادعایی اگر جلوه‌ای از حقیقت با خود داشته باشد، بدون شک بدترین آفت ممکنی است که می‌تواند داستان شیرین یک قهرمانی بزرگ را به زیر بکشد و بر پیشانی تمام سادگی‌ها و دلاوری‌هایی که این روزها از آن گفته می‌شود، برچسب «فرصت‌طلبی» و سوءاستفاده‌جویی بزند.
به این ترتیب سرنوشت این داستان هم بار دیگر مثل بسیاری از افسانه‌های این روزهای ما به تقدیر شوم انحطاط و سودجویی می‌انجامد. این در حالی است که گذشته از ادعاهای صدیق خان، عده‌ای به داستانی که از زبان عیسی لغمانی روایت شده به دیده شک می‌نگرند. عکس‌ها و تصاویری که از جنازه‌های مهاجمان انتحاری در رسانه‌ها پخش شده و دست به دست می‌شود، جنازه‌های پرگرد و خاکی را نشان می‌دهد که ادعای یکی یکی با گلوله‌های عیسی لغمانی کشته شدن را کمی به چالش می‌کشاند. این در حالی است که حتا برخی‌ها مدعی کشته شدن مهاجمان به اثر انفجار راکت خودشان شده‌اند! این ادعاها هرچند می‌توان صرفاً با هدف به حاشیه بردن قهرمانی‌های عیسی لغمانی باشد، اما باز هم ضرورت بررسی‌های جدی‌تر در این قضیه را منتفی نمی‌کند. پرونده این حمله تروریستی هنوز هم به تحقیقات جدی بسیاری نیاز دارد. پس از سروصداهای شدید بسیاری که ناشی از انفجارهای مکرر در محل حادثه بوده، اظهارات مسئولان امنیتی مبنی بر نابود کردن تروریستان در ده-پانزده دقیقه نخست حمله کمی عجیب به نظر می‌رسد. طرح کردن چنین شک و شایبه‌هایی درباره آنچه در حمله به پارلمان به وقوع پیوست، همیشه به معنی قهرمان ستیزی و شخصیت‌کُشی شجاعت‌ها و رشادت‌های سربازان دلیرمان نیست. بدون شک ما بیش از هر زمان دیگری نیاز به تقدیر و تجلیل از نیروهای جان به کف امنیتی‌مان هستیم. اما متاسفانه حتا ما در تقدیر کردن‌های‌مان هم هیچ‌گاه از افتادن به دام افراط و تفریط مصئون نیستیم.
بدون شک عیسی لغمانی سرباز دلیر و جان‌به‌کفی است که با دلاوری‌اش مایه روسیاهی دشمن را فراهم کرده است. اما حاتم‌بخشی‌های رییس‌جمهور و نمایندگان مجلس و بسیاری از مقامات به او که حالا از سقف ملیون‌ها افغانی تجاوز می‌کند، در شرایطی که از بسیاری از سربازان دلاوری که امروز در میدان‌های جنگ با دشمنان شهید و مجروح می‌شوند، حتا نامی گرفته نمی‌شود، به هیچ‌وجه توجیه‌پذیر نیست. بدون شک تقدیر از نیروهای امنیتی وظیفه تک‌تک فرزندان این مرزوبوم است. با این حال اما اهدای خانه و موتر و ملیون‌ها افغانی به سربازی که در یک عملیات غیرمترقبه، به خوبی درخشیده است، تنها سبب می‌شود که یک سرباز فقیر یک شبه به ثروتمندی نام‌آشنا تبدیل شود. در حالی که همه می‌دانیم بسیاری از سربازان ما حتا پس از آنکه دلیرانه جام شهادت را می‌نوشند، با هیچ تقدیر و امتیازی مواجه نمی‌شوند. داستان داستان جان‌علی، آن سربازی که انتحاری را به آغوش گرفت تا جان خود را فدای هموطنانش کند را همه به خاطر دارند. با این حال اما به خاطر نمی‌آوریم که مقامات وقت حمایت چندانی از خانواده او کرده باشند. جان‌علی‌های بسیاری هر روز و شب به گونه گمنام، در جبهه‌های جنگ جان شیرین‌شان را فدای «خدا، وطن و وظیفه» می‌کنند؛ در حالی که حتا جنازه آنها هم آنگونه که بایسته است، با احترام تشییع نمی‌شود. از حال و اوضاع زار هزاران مجروح و خانواده شهدا که هیچ‌کس خبری ندارد؛ پس لازم است که ملیون‌ها افغانی دیگر را به عیسی خان بدهیم و بخواهیم اجر جان‌فشانی‌ها و فداکاری‌های او و همه همرزمان‌شان را با چک‌های درشت به عیسی خان، جبران کنیم؟!

اشتراک گذاري با دوستان :