نگاهی به خدمات اجتماعی در اسلام

- ۰۶ سرطان ۱۳۹۴

یک شنبه ۷ سرطان ۱۳۹۴

 

بخش ششم

mnandegar-3سیداحمد اشرفی

آن‌گاه که اموال و املاک بنی نضیر بدون جنگ به تصرف مسلمانان درآمد و به حکم قرآن، اختیار آن به رسول خدا (ص) واگذار گردید، حضرت با تقسیم آن در میان مهاجران و فقرای انصار، سرمایه لازم را برای خودکفایی مهاجران و قطع وابسته‌گی آنان به انصار فراهم نمودند.
همچنان ایشان مردم را به احیا و آباد کردن زمین و افزایش کشتِ محصولات کشاورزی فرا خواندند. چنان‌که فرمودند: « »۱۸ هر که زمین (بایری) را زنده کند، آن زمین از وی است.
رسول اکرم (ص) به تجارت نیز اهمیت فراوانی قایل شده و برای بهبود عملکرد بازار و رونق بازرگانی، حقوق معاملات مانند حرمت ربا، حرمت احتکار، آزادی فعالیت‌های اقتصادی، لزوم احترام به قراردادها، حرمت مال مردم، حرمت کم‌فروشی و… را وضع و بر حسن اجرای آن نظارت می‌نمودند. ایشان همچنان بر لزوم رعایت اخلاق تجارت مانند تعاون، انصاف، آسان‌گیری در معاملات، قناعت به سود کم و… تأکید می‌کردند.
و می‌فرمودند: « »۱۹
یعنی: بازرگان راستگوی امانت‌کار، روز قیامت با پیامبران و صدیقان و شهیدان خواهد بود.
و به این ترتیب، پیغمبر اکرم توانست اساساتِ یک اقتصاد سالم و خودکفا را عملاً پی‌ریزی نماید. با اجرای این سیاست‌ها، ایشان به دنبال این بودند که از فقر و تمرکز سرمایه در دست عده‌یی خاص و محدود جلوگیری کرده و پیشرفت متوازن جامعه را با عدالت توأم سازند.
۲- بسیج مشارکت‌های مردمی: مشارکت‌های مردمی که در جهان امروز به‌شدت مورد تأکید قرار دارد، یکی از پایه‌های اصلی سیاست‌های خدمات و تکافل و تأمین اجتماعی پیامبر اکرم (ص) محسوب می‌شود. حضرت، با اتکا به انگیزه‌های ایمانی، به‌طور مداوم مسلمانان، به‌ویژه ثروتمندان جامعه را به یاری نیازمندان ترغیب می‌کردند. اجرای این سیاست، از اولین روزهای دعوت پیامبر (ص) در مکه، در دستور کار قرار گرفت. در صدر اسلام، تنها منبع هزینه‌های عمومی مانند تأمین نیازهای تهیدستان، مخارج جنگ، ساختن مسجد، پل، جاده و غیره، مشارکت‌های مردمی بود.
مطالعه سیره پیامبر اکرم (ص) نشان می‌دهد که سیاست ایشان در عرضه خدمات اجتماعی، بر افزایش عرضه و کاهش تقاضا از طریق سیاست خوداتکایی و توانمندسازی افراد بوده است. ایشان با این سیاست، بازار عرضه و تقاضای خدمات اجتماعی را به وضعیت متعادل خودکار نزدیک نموده، زمینه دخالت دولت را به حداقل میزان خود تقلیل داده بودند.
۳- تشریع منابع خدمات تکافل اجتماعی: آخرین حلقه از اقدامات انجام شده برای استقرار نظام خدمات تکافل و تأمین اجتماعی در صدر اسلام است.
اولین منبع قانونی درآمدهای دولت، انفال، فیء، ثروت‌های طبیعی و خمس بود که در سال دوم هجری با نزول آیاتی از سوره انفال در جریان تقسیم غنایم جنگ بدر تشریع گردید.
در سال دوم هجرى، قانون زکات با نزول آیه ۱۶۶ سوره توبه بر پیامبر (ص) ابلاغ گردید. ایشان بر اساس این قانون از گندم، جو، خرما، کشمش، گاو، بز، گوسفند، شتر، طلا و نقره زکات می‌گرفت.
در نظام خدمات و تکافل اجتماعی صدر اسلام، تأمین نیازهای اقشار آسیب‌پذیر مانند فقیران، بدهکاران، برده‌گان، سالمندانِ از کارافتاده و بیماران و برده‌گان در اولویت قرار داشته است.

آثار عملی الگوی خدمات و تکافل اجتماعی صدر اسلام
الگوی خدمات و تکافل اجتماعی صدر اسلام، که توسط پیامبر اکرم (ص) پایه‌ریزی و تطبیق گردید و در زمان خلفای راشدین ادامه یافت، به‌تدریج آثار و برکات خود را در جامعه نشان داد. برخی از آن‌ها مانند برچیده شدن برده‌داری و استقرار نظام بهداشت و درمان، در دوره‌های طولانی‌تری ظاهر شدند. اما رفع فقر که مهم‌ترین هدف نظام تأمین اجتماعی صدر اسلام به شمار می‌آید، در دوره‌های بعدی تاریخ اسلام ظاهر گردید. در آغاز استقرار مسلمانان در مدینه، دامنه فقر بسیار گسترده بود. علاوه بر اصحاب صُفََّّه، که در فقر شدید به سر می‌بردند، زنده‌گی مهاجران به انصار وابسته بود، اما دیری نپایید که به برکت برنامه‌های صحیح اقتصادی و خدمات اجتماعی، وضعیت همه آنان بهبود یافت، به‌نحوی که در اواخر سال‌های عمر پربرکت پیامبر (ص) همه‌گی مهاجران، مسکن، شغل و وضعیت رفاهی مناسبی پیدا کردند.
در دوره خلافت ابوبکر صدیق هم به‌طور مداوم از تعداد فقرا کم و بر تعداد کسانی که توانایی پرداخت زکات را پیدا می‌کردند، افزوده می‌شد. این روند ادامه یافت، تا این‌که از زمان خلیفه دوم به بعد در اکثر نقاط حاکمیت اسلامی، حتا در منطقه دورافتاده‌یی مانند یمن در جنوب شبه‌جزیره، مستحقی برای اعطای زکات پیدا نمی‌شد.
بر پایه روایت ابوعبید، معاذ بن جبل که از سوی پیامبر اکرم (ص) به امارت یمن اعزام شده و تا زمان عمر در این سمت ابقا گردیده بود، یک سال ثلث زکات جمع‌آوری شده را به مدینه نزد خلیفه فرستاد. عمر از این موضوع برآشفت و به او نوشت: من تو را برای گرفتن جزیه و خراج نفرستاده‌ام، بلکه برای این فرستادم که صدقات و زکات را از ثروتمندان بگیری و به مصرف فقرا برسانی و فقرای هر محل برای هزینه شدنِ آن بر سایر فقرا اولویت دارند. معاذ در پاسخ نوشت: چیزی به سوی تو نفرستادم، مگر به دلیل این‌که کسی را برای دریافت آن در محل پیدا نکردم. در سال دوم، معاذ نیمی از زکات را به مرکز فرستاد و همان گفت‌وگو میان آن‌ها صورت گرفت. در سال سوم، وی همۀ زکات جمع‌آوری‌شده را ارسال نمود و عمر نیز همان حرف سابق را تکرار کرد. معاذ پاسخ داد که برای دریافت آن‌ها کسی را پیدا نکرده است.۲۰ در دوره حکومت عمر بن عبدالعزیز نیز عین حادثه تکرار گردید، چنان‌که در روایت بیهقی از عمر بن اسید آمده است که: عمر بن عبدالعزیز در دوران حکومت خود، مردم را تا حدی بی‌نیاز گردانید که مسوولین کسی را نمی‌یافتند که مال صدقه را برایش بدهند. یحیی بن سعید می‌گوید: عمر بن عبد العزیز مرا برای اداره امور زکات به افریقا فرستاد، من زکات آن‌جا را جمع‌آوری کردم، اما فقیری نیافتم که آن را توزیع نمایم؛ لهذا ناچار با آن برده خریدم و آزاد کردم.۲۱

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.