- ۰۸ سرطان ۱۳۹۴
سه شنبه ۹ سرطان ۱۳۹۴
بخش هشتم
سیداحمد اشرفی
کارهای داوطلبانه انواع گوناگون و بیشمار دارد، از آن جمله است: نجات هلاک شوندهگان، راهنمایی گمشدهگان، دستگیری ضعفا و افتادهگان، کفالت بیسرپرستان، کمک مالی به فقرا و مستمندان، دفاع از مظلومان و ستمدیدهگان، تکفین و تدفین اموات و نماز جنازه بر آنان، امر به معروف و نهی از منکر، تسلی نومیدان و دل شکستهگان و… .
خداوند در قرآن کریم میفرماید: « » (بقره: ۱۷۴) یعنی: هرکس به میل و دلخواه خود بهطور داوطلبانه، بیشتر نیکی کند و خیری افزون انجام دهد، پس برای او بهتر است.
قرآن کریم در حدود صد بار عمل صالح را مقرون به ایمان ذکر کرده و آن را ثمره لازمی و نتیجه انفکاکناپذیر ایمان دانسته است. البته هر عملی که به بهبود وضع دنیوی و اخروی، روحی و مادی افراد و جوامع کمک کند، در عمل صالح شامل میشود؛ اما اعمالی که یک فرد بالاتر از حد الزام و وجوب، بهطور رضاکارانه انجام میدهد، در اسلام از آن به «احسان» تعبیر شده و در رأس همه اعمال صالحه قرار دارد.
خداوند درباره کارهای داوطلبانه بهطور کلی میفرماید:«
.» (مائده:۲ )
و بر کارهای نیک و پرهیزکاری کمک کنید، و بر کارهایی که گناه و تجاوز است، هرگز کمک نکنید.
در آیه دیگر، خداوند به چند عمل خیرخواهانه داوطلبانه بهطور مشخص اشاره نموده میفرماید:«
» (نساء:١١١)
در بسیاری از سخنان در گوشی (و جلسات محرمانه) آنها، خیر و سودی نیست، مگر کسی که (به این وسیله) امر به کمک به دیگران، یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم کند، و هر کس برای خشنودی پروردگار چنین کند، پاداش بزرگی به او خواهیم داد.
در این آیه، دو نکته سزاوار تأمل است: یکی اینکه امر به صدقه و کارهای نیک و اصلاح بینالناس که مورد تشویق قرار گرفته، یک عمل داوطلبانه و رضاکارانه است؛ دوم اینکه اگر این کار برای رضای خدا انجام شود، اجر بزرگ اخروی را در پی خواهد داشت، اما اگر در انجام آن رضای خدا منظور نبود، هرچند از اجر و ثواب اخروی خالی است، اما در ذات خود یک عمل خیر و یک کار خوب محسوب میشود، و سزاوار تقدیر و تحسین در دنیا میباشد. زیرا در این آیه مبارکه خیر از گفتوگوهای محرمانه و مخفیانه بهطور مطلق نفی شده و با ادات استثنا در گفتوگوهای نیکخواهانه اثبات گردیده است، و هرچند اجر و پاداش به نیت رضای الهی مشروط گردیده، ولی این مشروطیت، خیریت را از آنها به طور مطلق نفی نمیکند بلکه تنها ثواب اخروی را نفی میکند. از همین جهت زمانی که سفَّاَّنه دختر حاتم طائی، نیکوکار و جوانمرد معروف عرب، در یکی از جنگها اسیر مسلمانان شد و خود را به پیغمبر اکرم (ص) معرفی کرد و از کارهای نیک پدرش یادآوری نمود، ایشان فرمودند: اخلاق پدرت مانند اخلاق یک مسلمان حقیقی بود، اگر زنده میبود برایش ترحم میکردیم. سپس به مسلمانان گفتند: رهایش کنید؛ زیرا که پدرش دوستدار اخلاق فاضله بود. در حالی که حاتم طایی در عهد جاهلیت گذشته بود.۲۴
در سوره انسان، خداوند صفات مؤمنان نیکوکار (ابرار) را که شایسته نعمتهای جاودانی بهشت میگردند، ذکر میکند و از جمله میفرماید: «
.» (انسان: ۵-۷)
و غذای (خود) را با اینکه آن را دوست دارند، (بهطور داوطلبانه) به مسکین و یتیم و اسیر میدهند (و میگویند:) ما شما را بهخاطر خدا طعام میدهیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم.
در سوره ماعون، خداوند سیهدلان کافری را که روز آخرت را تکذیب میکنند، با سنگدلانِ بخیلی که یتیم را به قساوت میرانند و بر اطعام مسکین، مردم را تشویق نمیکنند، در یک ردیف قرار داده می
فرماید: « »
آیا کسی که روز جزا را انکار میکند دیدهای؟ او همان کسی است که یتیم را با خشونت میراند، و (دیگران را) به اطعام مسکین تشویق نمیکند.
نمونههایی از ایثارگران داوطلب در قرآن کریم
گذشته از آن، قرآن کریم نمونههایی از نیکوکارانِ داوطلب را به عنوان الگو ذکر میکند تا به این وسیله مؤمنان را به کارهای خیرخواهانه و انساندوستانه تشویق و ترغیب نماید. یکی از این نمونههای قرآنی، حضرت موسی ـ علیه السلام ـ است. موسی (ع) زمانی که از مصر فرار کرد و به کنار چاه آب مدین رسید، گروهی از مردم را دید که چهارپایان خود را آب میدهند، و در کنار آنها دو زن را (که بعداً معلوم شد دختران حضرت شعیباند) مشاهده کرد که گوسفندان خود را مراقبت میکنند، اما به چاه نزدیک نمیشوند. از آنان پرسید: چرا به چاه نزدیک نمیشوید و به گوسفندان خود آب نمیدهید. دختران گفتند: ما منتظریم تا همۀ چوپانان حیوانات خود را آب دهند و بروند، و بعد ما از آب باقیمانده آنان مواشی خود را آب دهیم. حضرت موسی (ع) با شنیدن این سخنان، متأثر شد و غریزه جوانمردی، خیرخواهی و عدالتطلبیاش به شدت تحریک گردید، داوطلبانه به میدان آمد، جمعیت را کنار زد، از چاه آب کشید و گوسفندان آنان را سیراب کرد. (قصص: ۲۱-۲۴)
الگوی دیگر حضرت خضر است که وقتی دیواری را در حال فرو ریختن یافت و فهمید که دیوار مربوط به دو یتیمی میشود که پدرشان مرد صالحی بوده و خداوند در زیر این دیوار گنجی برای آینده آنها پنهان داشته، آستین بالا زد و آن دیوار را بهطور داوطلبانه درست و استوار کرد، تا وقتی که آنان بزرگ میشوند، آن گنج را بیرون کشیده مورد استفاده قرار دهند. (کهف: ۷۲)
الگوی دیگر، حضرت ذوالقرنین است. ذوالقرنین پادشاه مقتدری بوده که هرگونه وسایل و امکانات مادی و معنوی را در اختیار داشته است. وی در سفری که به شرق و غرب دنیا داشت، با قومی روبهرو شد که در یک منطقه کوهستانی در میان دو کوه زندهگی میکنند و از نگاه تمدن در سطح پایینی قرار دارند، و از ناحیه دشمنان خونخوار و سرسختی به نام «یأجوج و مأجوج» در رنج اند. آنان به ذوالقرنین التماس کردند که با هزینه مالی خودشان سدی در میان آنان بنا کند تا از شر آن دشمنان در امان شوند. ذوالقرنین این پیشنهاد را پذیرفت و با هزینه خودش بهطور رضاکارانه، سد عظیمی از آهن و مس مذاب بنا کرد و آن قوم را از تعرض دشمنان مفسد نجات داد. اما در اخیر بهجای اینکه طبق روش مستکبران، برخود ببالد و یا منتی بر ایشان گذارد، با نهایت ادب و فروتنی گفت: « » این رحمتی از جانب پروردگار من است. (کهف: ۷۶-۵۷) ۲۵
Comments are closed.