- ۰۹ اسد ۱۳۹۴
شنبه ۱۰ اسد ۱۳۹۴
احمـد عمران
تأیید مرگ ملا عمر رهبر گروه تروریستی طالبان از سوی شورای امنیت ملی افغانستان، واکنشهای متفاوتی را برانگیخته است. عدهیی با استقبال از این خبر، مرگِ رهبر گروه طالبان را در معادلات سیاسی کشور اثرگذار دانسته و از دولت خواهان اقدامهای موثر در انجام گفتوگوهای صلح با دیگر اعضای این گروه شدهاند. عدهیی دیگر اما نسبت به مرگ ملا عمر برخورد احتیاطآمیز پیشه کرده و هنوز چندان مطمین نیستند که واقعاً رهبر طالبان از صحنۀ سیاسی و نظامیِ کشور حذف شده باشد.
امریکا به عنوان کشوری که در رأس ایتلاف جهانی ضد تروریسم قرار دارد و پانزده سال پیش به حاکمیت ملا عمر و گروه طالبان در افغانستان نقطۀ پایان گذاشت، فقط از اعلامیۀ شورای امنیت ملی افغانستان استقبال کرده و هیچگونه واکنشی در صحت و سقمِ این خبر نشان نداده است. جالب اینجاست که خبر مرگ ملا عمر زمانی از سوی شورای امنیت ملی تأیید میشود که همین چند روز پیش در مراسم عید فطر، رییسجمهوری افغانستان با واژهگانی آنچنانی از اعلامیۀ ملا عمر به مناسبتِ فرا رسیدن عید فطر استقبال کرد و از او به عنوان «ملا محمد عمر آخوند» نام گرفت. حتا در همان روزی که شورای امنیت ملی با فرستادن اعلامیه مرگ ملا عمر را تأیید کرد، معاون سخنگوی ریاست جمهوری به رسانهها گفت که دولت افغانستان گزارشها مبنی بر مرگ ملا عمر را بررسی میکند.
اینها همه نشان میدهند که دولت افغانستان یا نمیخواسته مرگ ملا عمر را بپذیرد و یا از آن بیخبر بوده، هرچند بر اساس برخی گزارشها ریاست امنیت ملی کشور از مدتها پیش به این خبر دست یافته بوده است. اما سوال اینجاست که چرا رهبرانِ کشور اینهمه بیخبرند و سخنانی مطرح میکنند که با واقعیتها همخوانی ندارد؟
وقتی گفته میشود که رهبر گروه طالبان از دو و یا سه سال پیش درگذشته است، با وجود اینکه چهگونهگی مرگ او هنوز مشخص نیست، به معنای این بوده میتواند که نهادهای امنیتی و اطلاعاتیِ کشور از دو و یا سه سال پیش موضوع را دنبال میکردهاند و در این اواخر به شواهدی دست یافتهاند که آن را تأیید میکند.
فراموش نکنیم که برای نخستینبار «محاذ فداییان» که شاخۀ جدا شده از طالبان است، خبر مرگ ملا عمر را به رسانهها داد. بیخبری مقامهای کشور از حادثهیی به گستردهگی مرگ ملا عمر توجیهپذیر نیست و باید به جای پرداختن به اصل حادثه، حاشیههای آن را دنبال کرد که آن را از نظرها پنهان داشته است. آیا نهادهای امنیتی به این دلیل این خبر را مخفی نگه داشتند و حتا رییس جمهوری را هم در مورد آن آگاه نکردند که در مورد صحتِ آن هنوز مطمین نبودند و یا اینکه آنچه گفته میشود نهادهای استخباراتی کشور خبر مرگ ملا عمر را از مدتها پیش در اختیار داشتهاند، یک بزرگنماییِ خبری بیش نیست؟؛ بزرگنمایییی که نقش و موقعیت نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشور را در اذهان عمومی برجسته سازد و به آنها اعتبار بیشتر بخشد.
اگر حتا این نهادها فقط گمان میبردند که ملا عمر دیگر زنده نیست، باید رییس جمهوری را در روشنیِ این خبر قرار میدادند و حتا از او میخواستند که از گرفتن نامِ او در سخنرانیهای خود اجتناب ورزد. آیا این بلاهتِ سیاسی نیست که رهبری یک کشور از مرگ دشمن اصلیِ خود بیخبر باشد و چنان از او در سخنرانیهای خود یاد کند مثل اینکه طرف زنده و سالم در برابرشان نشسته است؟
سخنان رییس جمهوری در واکنش به پیام عیدی رهبر طالبان، از چنین ویژهگییی برخوردار بود و اکنون بهشدت موقفِ او را صدمه زده است.
موضوع دیگر اما موقفِ پاکستان در مورد حادثۀ مرگ ملا عمر رهبر گروه طالبان است. آیا پاکستانیها این خبر را در اختیار داشتند و یا اینکه آنها نیز مانند همتایان افغانستانیِ خود، هم خبر داشتند و هم نداشتند؟، یعنی اطلاعاتی در اختیارشان قرار داشته که از مرگ ملا عمر سخن میگفته است ولی نسبت به واقعیتِ آن چندان مطمین نبودهاند!
نقش پاکستان در این قضیه بسیار حساس است و فکر نمیشود که نهادهای استخباراتیِ این کشور در این خصوص بیاطلاع بوده باشند. پاکستانیها اگر این خبر را داشتهاند، که به ظنِ قوی چنین است، پس بازی تازۀ آنها در مورد میزبانی گفتوگوهای صلح چیست؟ آیا میتوان چنین برخوردی را صادقانه توصیف کرد و نسبت به این کشور در مورد همکاری در زمینۀ تأمین صلح مطمین بود؟
دولت افغانستان واقعاً باید یک بارِ دیگر نسبت به نقش پاکستان در گفتوگوهای صلح، بررسیهایی را آغاز کند و مطابق به واقعیتهای عینی موجود در سیاستهای این کشور، سیاستهای خود را میزان سازد. نمیتوان همچنان از صداقت در سیاستهای پاکستان سخن گفت و پنهانکارییی به این بزرگی را نادیده انگاشت. پاکستانیها اگر واقعاً این خبر را در اختیار داشتهاند، برای چه اهدافی آن را پنهان کردهاند؟
از سوی دیگر، اگر ثابت شود که پاکستانیها نیز در جریانِ این خبر قرار نداشتهاند، آنگاه باید با احتیاط بیشتری در گفتوگوهای صلح و یا تعاملِ دیگری با اعضای رهبریِ طالبان برخورد کرد؛ زیرا وقتی گروهی در فقدان حیاتِ رهبرِ خود بتواند برای چند سال مرگِ او را از دیگران چنان پنهان نگه دارد که همه فکر کنند او هنوز زنده است، باید چنین گروهی از چنان انسجام سیاسی و تشکیلاتی برخوردار باشد که بهآسانی تن به هرگونه معامله و تعاملی ندهد و یا اینکه واقعاً باید باور کرد که از سوی قدرتهای بزرگتری، رهبری و هدایت میشوند.
البته جای چنین گمانهزنییی نیز همچنان به قوتِ خود باقیست که فرماندهان و اعضای رهبریِ گروه طالبان بدون هرگونه رابطه با رهبر اصلی این گروه، خود به رهبری افراد تحت امرِ خود مبادرت میورزیدهاند و از نامِ او استفاده میکردهاند.
مرگ ملا عمر البته در صورت تأیید شدنِ قطعی، بدون شک در معادلات سیاسی تأثیراتِ خود را بهجا میگذارد و پس از این، گروه طالبان نمیتواند آن انسجام درونیِ گذشته را همچنان حفظ کند.