- ۱۰ اسد ۱۳۹۴
یک شنبه ۱۱ اسد ۱۳۹۴
بخش بیستونهم
عبدالحفیظ منصور
بزرگترین تهاجم شوروی (۱۳۶۳-۱۳۶۷ش)
حمله هفتم قوای شوروی به درۀ پنجشیر، بزرگترین لشکرکشیِ آن کشور است که پس از پنج سال درگیری در افغانستان، انجام دادند. در این عملیات گسترده، بیستهزار سرباز شوروی و رژیم کابل شرکت داشتند که ثلثِ آن را سربازان شوروی تشکیل میدادند.(۱)
این حمله که در ۳۱ حمل ۱۳۶۳ آغاز یافت، نه تنها از لحاظ کثرت شرکت هزاران سرباز جنگجوی روسی و رژیم کابل، بلکه از لحاظ تاکتیکهای جدید رزمی و استعمال سلاحهایی که به کار رفت، شایان توجه است. گرچه قوای روس در هر حملۀشان بالای پنجشیر، بیشتر از ۵۰ درصد در لوازم و شیوههای حربیِ خود تغییر میآوردند، اما طرح و اجرای این عملیات به قدری جدید بود که تاکتیکهای جنگی قوای روس را در سراسر افغانستان دچار تحول نمود. خلاصه اینکه، هفتمین تهاجم قوای شوروی به پنجشیر و مقاومت دلیرانۀ مجاهدینِ آنجا را به جرأت میتوان یکی از درگیریهای کمنظیر تاریخ نامید که در آن یک نیروی چریکی، با قدرتمندترین ارتش منظمِ جهان دستوپنجه نرم کرد و سرانجام پیروز و موفق بهدرآمد.
آنچه روسها را واداشت تا به چنین تهاجم گسترده دست یازند، شکستهای پیهمشان در آنجا بود که همیشه از آن رنج میبردند و عامل دیگری که به خشم و غضب روسها افزود، دستاوردهای مجاهدین در مدت یکسال آتشبس بود که طی آن توانستند علاوه بر خنثاسازیِ دسایس روسها، پایگاههای متعددی را در اطراف پنجشیر تنظیم نموده و یک اتحاد عمل میان جبهات همجوار پنجشیر ایجاد کنند.
تهاجم هفتم قوای روس به درۀ پنجشیر، طرح چندجانبهیی بود که در آن از سلاحهای بسیار مدرن، قوتهای نخبه و گروپهای مخفیِ خاد استفاده شده بود. در این عملیات به قول احمدشاه مسعود، برنامه بر این بود که کار مجاهدین را در پنجشیر ظرف ده تا پانزده روز یکسره کنند و از دردسری که همیشه از سوی آن جبهه متوجهشان بود، خود را فارغ گردانند.
حمله با هجوم هواپیماهای بلندپرواز TU-16 و SU-25 که تعدادشان به صد فروند میرسید، آغاز یافت. هواپیماهای مذکور که از ترمذ برمیخاستند، طی دو روز به بمباردمان متکاثف پنجشیر پرداختند. به دنبال بمباردمان شدید آن منطقه، یک لشکر خاص قوای سرخ (SPITSNAZ) با پشتیبانی ۴۰۰ تا ۶۰۰ عراده تانک، به وادی پنجشیر یورش برد(۲) و همزمان با آن بنگاههای نشراتی روس، رژیم کابل و هند به تبلیغات دامنهداری پرداختند که گویا در این عملیات، احمدشاه مسعود قوماندان مجاهدین پنجشیر به قتل رسیده و آن دره به کلی از تصرف مجاهدین برآمده است.
گفتنی است، قبل از هجوم مستقیم قوای شوروی به پنجشیر، رژیم کابل افرادی را به تفنگچههای بیصدا و زهردار مجهز ساخته بود تا مخفیانه وارد آنجا شده و در آغاز تهاجم، به جان افراد نخبۀ آن جبهه حمله نمایند و به زعم ایشان، به یکی از این دو هدف؛ ترور و یا اسارت مسعود که هدف عمدۀشان در این حمله بود، حتماً نایل خواهند آمد. ولی «کامران» پولیس مخفی رژیم که برای ترور احمدشاه مسعود موظف شده بود، همین که وارد پنجشیر گردید، به مجاهدین تسلیم شد و پرده از روی نیات روس و رژیم کابل برداشت، نامبرده در حال حاضر در جرمنی بهسر میبرد.
همچنان روی همین آرزو، روسها در دوران آتشبس سعی بسیار کردند تا مسعود را وادار به آن سازند که باری هم در مرکز قوای روس مستقر در اعنابه به میز مذاکره با ایشان بنشیند که از جانب وی رد گردید؛ زیرا بر اساس اطلاعاتی که یک افسر روسی در برابر پول در اختیار مجاهدین قرار میداد، مقصد پافشاری روسها در این زمینه، سوءقصد به جان مسعود بود.
یکی از مشخصات برجستۀ این تهاجم، گستردهگیِ بیسابقۀ آن بود که برخلاف حملات پسین روسها، تنها ساحۀ پنجشیر را احتوا نمیکرد، بلکه متوجه مناطق اطراف پنجشیر مثل اندراب، نهرین، خوست، نجراب، سالنگ، کوهستان و گلبهار نیز بود.
مقابله با چنین عملیات وسیع و چندجانبه، ایجاب دقت و برنامهریزیِ دقیق و موثری را از سوی مجاهدین میکرد که خوشبختانه اتخاذ گردید و بر اساس آن، دو هفته قبل از حملۀ قوای روس، اهالی پنجشیر که تعدادشان به بیشتر از صدهزار تن میرسید، به دستور فرمانده جبهه، خانه و کاشانۀشان را به قصد کابل و یا شهرهای دیگر ترک گفتند. همبستگیِ مردم آنجا در امر ترک وطن آباییشان، نخستین پیروزی درخشانی بود که نصیب مجاهدین شد؛ زیرا با اجرای موفقانۀ این روش، از یکسو از تلفات مردم ملکی جلوگیری به عمل آمد و از سوی دیگر یک عده گماشتهگان رژیم کابل که مخفیانه میان مردم بهسر میبردند، یکجا با مردم از منطقه خارج شدند و در نتیجه، روسها و رژیم کابل از وقایع بعدی بیخبر ماندند. البته سهمگیریِ فعالِ ترانسپورتهای مسافربری در انتقال مردم، محبوبیت چشمگیر جبهه را ظاهر ساخت.
فرماندهیِ جبهه تصمیم گرفته بود که یک روز قبل از آغاز تهاجم روسها پنجشیر را کاملاً تخلیه نماید؛ زیرا حضور مجاهدین را در منطقه در برابر تهاجم سنگین روس، بسیار خطرناک میپنداشت، که صحتِ آن نظرْ بعدتر ثابت شد. بنابراین سعی نمود که عقبنشینیِ مجاهدین را از روسها پنهان نگهدارد، بدین سبب دست به یک سلسله اقداماتی زد که شبکههای اطلاعاتیِ روسها را گمراه گردانید.
۱٫ چند هفته قبل از آغاز حملۀ شورویها، سلاحهای ثقیلۀ مجاهدین در مواضع نمایشی جابهجا گردید.
۲٫ دو قوماندان مجاهدین به نامهای «عبدالعظیم» و «محمد امان» در دو جناح دره به حیث قوماندان عمومی انتخاب شدند تا وانمود سازند که جبهه در امر دفاع مستقیم در برابر حملۀ دشمن مصمم است.
۳٫ به گماشتهگان «خاد» اطلاع داده میشد که مجاهدین تصمیم قاطع برای مقابله و مقاومت را دارند.
۴٫ به قوماندان قرارگاه «فراج»، «بهلولخان» که در جوار اعنابه موقعیت دارد، امر شده بود که سعی نماید تا چند ساعت قبل از آغاز جنگ، افراد او را سربازان شوروی مستقر در اعنابه ببینند تا از وجود مجاهدین مطمین شوند.
۵٫ در اواخر آتشبس، مقداری مواد غذایی از جانب یک کشور عربی به مجاهدین کمک شده بود، این مواد صندوقهای خوبی داشتند و جبهه برای فریب خادیستها، آنها را طور نمایشی از یک جا به جای دیگر نقل میداد و از رسیدن اسلحۀ مدرن دافع هوا سخن میراند، که کارگر افتاد.
۶٫ دو روز قبل از تهاجم شورویها، تعدادی از جاسوسهای رژیم که در منطقه جابهجا شده بودند، به سرعت دستگیر و یکجا تیرباران شدند، که این اقدام روسها را در یک خلای اطلاعاتی در آن موقعِ حساس قرار داد.
سرانجام ۴۸ ساعت قبل از حملۀ قوای شوروی، آمریت جبهه دستور خروجِ کلیۀ مجاهدین را از آن دره صادر نمود که به استثنای چند گروپ محدود، تمام مجاهدین از پنجشیر بیرون رفتند.
در حالی که روسها با تمام امکانات دره را زیر نظر داشتند، این عقبنشینیِ پنهانی و سریع، یک ابتکار بهجا و معقولی بود که در تاریخ جنگهای پارتیزانی جهان، کمنظیر است. در واقع با این سیاست ماهرانه، سنگی را که روس بلند کرده بود و میخواست بر سرِ مجاهدین بکوبد، با جا عوض کردنِ مجاهدین، بر زمین خورد و هدر رفت.
مجاهدین جهت مقابله با قوای شوروی، اراضی ماینکاری شده را ترک گفته و عموماً سه قسمت شده بودند که وظایفشان عبارت بود از:
دستۀ اول که شامل چند گروپ میشد، در مناطق مرتفع پارنده، حصارک شابه و علاقهداری دره جابهجا شده بود که بر اثر ماینکاری ایشان در مسیر افراد و کاروانهای شوروی و ساحاتی که احتمال فرود هلیکوپتر میرفت، دهها تن از سربازان شوروی از بین رفتند.
دستۀ دوم که در خارج از پنجشیر مسوولیت جنگی داشت، توانست پنج پلِ بزرگ را در امتداد شاهراه کابل ـ سالنگ تخریب نموده و فرودگاه بگرام را چهار مرتبه بکوبد که در اثر آن، ۷ جت و ۱۰ هلیکوپتر از بین رفت و همچنین توانست تپهسرخ جبلالسراج و چاریکار مرکز ولایت پروان را هدف قرار دهد.
در همین فرصت در شهر کابل نیز چریکهای شهری فعالیتِ خویش را تشدید بخشیده و چندین عضو جنایتکار حزب خلق را ترور نمودند. به همین گونه در ولایات پروان، بغلان، کندز و بدخشان چندین بار کاروانهای روس و رژیم مورد حملۀ مجاهدین قرار گرفتند که تلفات و خسارات هنگفتی برآنها وارد آمد.
دستۀ سوم، نیروهای ذخیرۀ مجاهدین بود که موقتاً در اطراف پنجشیر بهسر میبردند(۳) و این عده به زودی به پایگاههای اصلیشان برگشته و به نبرد پرداختند.
این جنگ که در اول ثور ۱۳۶۳ با هفتمین تهاجم قوای شوروی در پنجشیر آغاز یافت، خلاف انتظار روسها بیش از چهار سال به طول انجامید و در این مدت طرفین از تاکتیکها و سلاحهای متنوع برای نابودی یکدیگر کار گرفتند و حالت جنگ برای طرفهای متخاصم، یکنواخت و عاری از تحول نبود.
در ابتدا که کماندوهای خشمگینِ شوروی وقتْ دره را خالی از سکنه یافتند، به غیظ و غضبشان افزوده شد و هرچه را که با آن برابر شدند؛ زدند، سوختند و به گلوله بستند و از غایتِ خشم وقتی دو عالم کهنسال را به نامهای «مولوی محمد لقا» و «مولوی محمدهاشم» در قریۀ خنج یافتند، به وسیلۀ دینامیت انفجار داده و بدنشان را بندبند جدا ساختند.
از وقایع جالب هفتههای اول جنگ، یکی هم کارکردِ جنرال «یولایموف» که قوماندانی یک جناح از جنگ در درۀ پنجشیر را به عهده داشت، میباشد. وی که از این تهاجم راضی نبود، دست به یک سلسله اقداماتِ عمدی زد و دستورهایی صادر کرد تا سربازان تحت فرمانش ضربات محکمی را از سوی مجاهدین متحمل شوند. سربازان او بهدلیل مارشهای بیجهت به نقاط مرتفع، چنان خسته و درمانده گردیدند که در همان روزهای نخستین، توانِ حمله را از دست داده و زمینگیر شدند؛ اما به زودی این راز کشف شد و وقتی خواستند وی را دستگیر کنند، جنرال موصوف که در دارالامان اقامت داشت، خود را از بالای ساختمان به بیرون انداخت و کشته شد و به جای وی، جنرال «نای مکسوف» مقرر گردید.
در همین حال، لشکر شوروی بهسان گرگان گرسنه انتظار صید را میکشیدند و همین که صدای شلیک گلوله از سوی مجاهدین بلند میشد، دهها هلیکوپتر حامل سربازان روس به محل هجوم میبردند و به محاصرۀ مجاهدین میپرداختند. و طی یک ماه نخست که تمام مجاهدین پنجشیر دوباره به قرارگاههایشان برگشته بودند، به قول مسعود، گروپهای محدود مجاهدین در پنجشیر با روسها «بازی موش و پشک» را داشتند(۴)؛ یعنی وقتی روسها هجوم میبردند، مجاهدین پنهان شده یا عقب مینشستند و زمانی که روسها آرام میشدند، مجاهدین حمله میکردند.
اولین درگیری مجاهدین با نیروهای مهاجم در علاقهداری دره در ناحیۀ «دهن گزنو» بهوقوع پیوست که طیِ آن حدود ۲۰۰ سرباز شوروی بر اثر کمین مجاهدین به هلاکت رسیدند و ۴۰ میل کلکوف به غنیمت مجاهدین درآمد. از مجاهدین چند تن به شمول قوماندان «محمد یعقوب» و قوماندان «شکرالله» به شهادت رسیدند و سپس در فراج، نبرد سختی درگرفت که به گفتۀ قوماندان بهلولخان، دهها تن از افراد شوروی کشته شدند.
از وقایع مهم مرحلۀ اول جنگ، اسارت عبدالواحدخان قوماندان قرارگاه پارنده بود که بعد از سه شبانهروز مقاومت، با سه مجاهد دیگر اسیر شد و نامبرده در اواخر ۱۳۶۸ در زندان پلچرخی به شهادت رسید.
عبدالواحد در سال ۱۳۶۱ بر اثر انفجار ماین یک پای خود را از دست داده بود. همچنان در همین ایام یک گروپ از مجاهدین پارنده به قوای پنجشیر تسلیم شد که در پنجشیر بیسابقه بود.
قوای شوروی ظرف پنج ماه نخست، بار بار بالای قرارگاههای مجاهدین به حمله پرداختند که ثمرۀ آن برایشان بسیار تلخ بود. به طور مثال؛ از برج ثور تا هفتم اسد، شش بار بالای علاقهداری حصۀ اول یورش بردند که در اثر آن، بیش از ۲۰ عراده تانک و موتر، سه فروند هلیکوپتر و دو فروند جت نابود شد و حدود هزار تن کشته و مجروح بهجا گذاشتند.
سرانجام شورویها تصمیم حملۀ جدیدی را اتخاذ کردند. آنها به تاریخ ۱۴ سنبله به هشتمین تهاجمشان بر پنجشیر که در آن سربازان تازهدم و سلاحهای سنگینتر استخدام کرده بودند، مبادرت ورزیدند. امتیاز آنها در این تهاجم، داشتنِ پنج گارنیزیون در پنجشیر بود که یاریشان میرساندند.
به هر صورت، قوای مشترک شوروی و رژیم کابل به گفتۀ مسعود، در حملۀ هفتم ۲۵۰۰ تن و در حملۀ هشتم ۱۷۶۰ تن از افرادشان را از دست دادند.
علاوه بر آن، ۵۰۰ تا ۶۰۰ عرادۀ جنگیشان بهوسیلۀ مجاهدین تخریب گردید. در مقابل، در حملۀ هفتم ۱۵۰ مجاهد و در حملۀ هشتم ۱۳ مجاهد جام شهادت نوشیدند. در همین مدت، ۳۰۰ تن از اهالی ملکی پنجشیر در اطراف پنجشیر و ۵۰ مجاهد در درگیریهای خارج از آن دره جان باختند و از قوای روس و مزدوران داخلیشان ۵۵۰۰ تن به قتل رسیدند.(۵)
سرانجام سال پرهیاهوی ۱۳۶۳ که روسها تصمیم قطعی در سرکوبِ مجاهدین افغانستان بهویژه جبهۀ پنجشیر داشتند، با خونریزی زیاد به پایان رسید و دوازده جنرال شوروی نظر خویش را طی مکتوبی (کاپی این مکتوب نزد احمدشاه مسعود موجود است) مبنی بر عدم امکانِ پیروزی ارتش سرخ در جنگ افغانستان، به اطلاع ماسکو رساندند و تقاضای جستوجوی راهحل دیگری را برای قضیۀ افغانستان کردند.(۶)
همین که روسها از سرکوب جبهۀ پنجشیر مایوس گردیدند، بر این نظر شدند که دستکم آن جبهه را مصروف نگه دارند و از برنامۀ پایگاهسازی آن در خارج از پنجشیر جلوگیری کنند؛ لذا برای جنگِ درازمدت آمادهگی گرفتند و در خارج پنج مرکز عمده چون اعنابه، رخه، بازارک، شابه و پشغور سنگر گرفتند. و بنا به گزارشها، تعداد نفرات روس به ۷ هزار و رژیم کابل به ۱۴۵۰۰ تن کاهش یافت.(۷)
پرستیژ مجاهدین بهدلیل تبلیغات سوء رقبای جبهۀ پنجشیر راجع به آتشبس و عقبنشینی تاکتیکیِ آنها قبل از آغاز حملۀ هفتم، آسیب دیده بود و برای ترمیم آن، اقدام به یک عمل نظامی را ناگزیر میساخت و به همین منظور، عملیات موفقانۀ پشغور که ضعیفترین پایگاه قوای رژیم در ۵۰ کیلومتری داخل پنجشیر بود، از جانبِ مجاهدین صورت پذیرفت. این عملیات بهشدت توازن جنگ را به نفع مجاهدین برهم زد. در خارج، فتح گارنیزیون پشغور، ضعف شدید قوای روس را در برابر مجاهدین نشان داد و شاخِ غرور ارتش سرخ را شکست و در داخل، در جهت تقویت روحیۀ مردم افغانستان مفید افتاد.
عملیات پشغور روسها را وادار به آن ساخت که در ترتیبات جنگیشان در سراسر پنجشیر تجدید نظر کنند؛ بنابراین سربازان شوروی با مواضع زیرزمینی، فرش ماینهای متنوع، دام و سیمهای خاردار، سنگرهای دفاعیشان را در برابر مجاهدین استحکام بخشیدند. برای مقابله با این شیوه جنگی روس، مجاهدین به قول احمدشاه مسعود، فعالیتشان را چنین شکل دادند:
۱٫ ترتیباتی گرفته شد تا قوای روس و رژیم کابل با قوای اندک مجاهدین در پنجشیر مصروف نگهداشته شده و قسمت عمدۀ مجاهدین در خارج پنجشیر به فعالیتهای جنگی بپردازند و پایگاههای دیگری را در سایر نقاط تنظیم کنند.
۲٫ جاری نگهداشتنِ جنگ فرسایشی در پنجشیر، برنامه دیگر مجاهدین بود که بر بنیاد آن، پایگاههای شوروی هدف آتشباری سلاحهای ثقیل مجاهدین قرار گرفت و در مسیر افراد و کاروانهایشان ماینگذاری صورت گرفت و همچنان راههای اکمالاتی میان گارنیزیونهای شوروی و رژیم کابل قطع گردید.(۸)
بنابراین احمدشاه مسعود با تعداد زیادی از مجاهدینِ پنجشیر در ولایات اطرافِ این دره به فعالیت پرداختند که به زودی پایگاههای متعددی در آن ولایات به وجود آمد و گارنیزیونهای عمدۀ رژیم چون گارنیزیون فرخار، گارنیزیون نهرین، گارنیزیون کلفگان، گارنیزیون کران و گارنیزیون بور یکی بعدِ دیگری به تصرف مجاهدین درآمدند.
حملات دلیرانۀ مجاهدین در داخل پنجشیر درین مدت ضربات سختی بر پیکر ارتش سرخ و قوای رژیم کابل وارد میآورد. قرار گزارش «غلاممهدی» خبرنگار ایرانی که جنگها را خود از نزدیک مشاهده نموده بود، ۵۰ درصد کاروانها و نفرات قوای شوروی و رژیم کابل، در اثر کمینهای مجاهدین از بین میرفت(۹) و بنا به اظهارات قوماندان مسلمخان، فقط در یک سالِ اولِ جنگ تقریباً ۴۰۰ وسیلۀ جنگی دشمن در بازارک در اثر ماینکاری و کمینهای مجاهدین تباه گردید. و در همین مدت در منطقۀ رخه، حدود ۱۲۰ عرادۀ نظامی روس یا رژیم کابل فقط بهوسیله انفجار ماین تخریب گردید و قس علی هذا.
نتیجۀ این درگیری را احمدشاه مسعود به سود مجاهدین میدانست، طوری که گفت: «شکست دشمن از این فهمیده میشود که چندین باریست که روسها تقاضای مذاکره را پیرامون اوضاع پنجشیر میکنند، داخلیها هیأت میفرستند و مویسفیدانِ پنجشیر را روان کردند؛ مگر چون ما این کار را به نفع جهاد ندیدیم، حاضر نشدیم. برای ما به مراتب بهتر است که قوای دشمن در پنجشیر مصروف باشد و ما در جاهای دیگر بتوانیم آزادانه کار کنیم.»(۱۰)
Comments are closed.