کـار نامـۀ مســــعود

- ۱۶ اسد ۱۳۹۴

شنبه ۱۷ اسد ۱۳۹۴

 

عبدالحفیظ منصور/
بخش سی‌وسوم
mnandegar-3جهاد پنجشیر در مطبوعات جهان
به عقیدۀ کارشناسان، در جنگ چریکی، بُعد سیاسی نسبت به بُعد نظامی‌ می‌چربد و گاهی هم چند برابرِ آن ارزشمند می‌گردد. خوش‌بختانه در جبهۀ پنجشیر به این مورد از آغازِ کار توجه جدی مبذول شد. روشن است که جبهۀ پنجشیر، معروف‌ترین جبهۀ جهادی افغانستان بوده که شهرتِ آن در سراسر جهان پیچیده است. آن‌چه که نظر رسانه‌های گروهی را به خود معطوف داشت، تنها شدت حملات و نبرد های پی در پی پنجشیر نبود، بلکه توجه خود جبهه برای جلب نظر روزنامه‌نگاران و زمینه‌سازی سفر آن‌ها به داخل، موضوعی‌ست که آن جبهه به‌طور منظم آن را دنبال نموده است. مسوولین جبهۀ پنجشیر، از اهمیت افکار عمومی آگاهی داشتند و نقش ارزندۀ قلم و دوربینِ خبرنگاران را درک می‌کردند. هم‌چنین وجود دسپلین نظامی در داخل جبهه، چهرۀ جذاب و صمیمی مسعود و آشنایی او به زبان فرانسوی، عامل دیگری بود که با وجود دوری مسافت پنجشیر از پاکستان، خبرنگاران را تشویق به سفر آن‌جا می‌کرد. دربارۀ انعکاس رویدادهای جهادی پنجشیر، از نظر کلی گفته می‌توانیم که آن عده از ژورنالیستانی که خودشان زحمتِ سفر و خطرِ حملات روس و رژیم کابل را متقبل شده و به داخل رفته‌اند و اخبار مستندی تهیه داشته‌اند، کارشان به نفع جبهۀ پنجشیر بوده و این دسته از خبرنگاران بیشتر اتباع کشورهای غربی بوده‌اند؛ ولی روزنامه‌نگاران پاکستانی و کشورهای عربی که به شایعات مخالفین جبهۀ مذکور، باورمند شده‌اند، یا در مطبوعات‌شان از وقایع پنجشیر کم‌تر یاد کرده‌اند و یا هم خلاف واقعیت، نشرات صورت داده‌اند.
از میان خبرنگاران خارجی کسی را سراغ نداریم که یک بار به پنجشیر رفته اما تحت تاثیر مجاهدین قرار نگرفته باشد. به خوبی جهاد پنجشیر در کتاب‌ها و گزارش‌های ایشان دیده می‌شود؛ کسی مسعود را «مارشال تیتو» ‌نامیده، دیگری «ناپلیون شمال»، و خبرنگار دیگر «چه‌گوارای افغانستان»، و تعدادی دیگر نیز به مسعود «شیر پنجشیر» لقب داده‌اند.
در میان کتاب‌هایی که راجع به جهاد افغانستان به طبع رسیده، کم‌تر کتابی وجود دارد که در آن از پنجشیر سخن نرفته باشد؛ ولی دو کتاب مصور یکی توسط خبرنگاری جاپانی زیر عنوان «مسعود» و دیگری توسط یک عکاس سویدنی به‌نام «پنجشیر» چاپ گردیده که تماماً چهره‌ها و مناظر پنجشیر در آن‌ها دیده می‌شود. هم‌چنان داستانی به زبان انگلیسی در سال ۱۳۶۳ به‌نام Lie down with the Lions به بازار عرضه گردیده است. از نبردهای پنجشیر چندین حلقه فیلم مستند نیز برداشته شده که بهترین فیلم‌های جهاد افغانستان محسوب می‌شوند. “پنجشیر” و “مسعود” برای بنگاه‌های نشراتی به‌خصوص برای بی.بی.سی و “صدای امریکا” که غالب مردم افغانستان آن‌ها را می‌شنوند، به قدری نام‌های معروف بوده، که بعضی از مخالفین جبهه، آن رادیوها را مورد سرزنش قرار داده‌اند. و از آن گذشته، یک فلم‌بردار بی.بی.سی به‌نام «اندی» که از جنگ‌های پنجشیر فیلم‌های متعددی تهیه نموده بود، به همین‌خاطر از جانب رقبای مسعود به قتل رسید.
وسایل ارتباط همه‌گانی در کشورهای عرب متحد مجاهدین، به‌دلیل اطاعت از سیاست دولت متبوع‌شان، گزارشِ قابل ملاحظه‌یی راجع به جهاد افغانستان نشر نکردند و در این میان، گزارش‌های منتشرۀ این منابع دربارۀ جبهۀ پنجشیر، بیشتر متأثر از تبلیغات احزاب رقیب بوده است، تا این‌که عبدالله عزام شهید، یکی از دوستان پرتلاش مجاهدین در جهان عرب، به پنجشیر سفر کرد و قضایا را از نزدیک مشاهده نمود و رفته‌رفته با کمک وی، دید اعراب نیز نسبت به جبهۀ پنجشیر بهبود یافت.
سفر داکتران و خبرنگاران اروپایی به پنجشیر، برای غربیان نقطۀ مثبتِ آن جبهه محسوب می‌شود، ولی برای جوانان تندروِ عرب که اکثریت آن‌ها عضویت یکی از احزاب و سازمان‌های اسلامی را دارند، نقیصه‌یی جدی به شمار می‌رفت؛ و این دو طرز دید متفاوت، در انعکاس حوادث پنجشیر موثر بوده است.
یکی از کمبودهای مجاهدین در این زمینه، قلت افراد کارفهم بوده؛ اما خوش‌بختانه جبهۀ پنجشیر در این عرصه نیز فقیر نبود. وجود چند فرد متعهد و لایق در امور مربوط از جمله انجنیر محمد اسحاق، باعث شد که کار پخش و نشرِ اخبار جهادی رونق گیرد و این نقیصه تا جایی رفع گردد. هرچند انعکاس وسیعِ وقایع پنجشیر، زمینه را فراهم آورد که موسسات خیریه در بازسازی آن اشتیاق نشان دهند، ولی در مدت حضور قوای شوروی، این تبلیغات به خشم و غضب روس‌ها می‌افزود و شدت عمل‌شان را در برابر مجاهدینِ آن‌جا بیشتر می‌ساخت.

تصویر پنجشیر در اشعار انقلابی
یک نگاه گذرا به اشعار فارسی دری سروده شده دربارۀ جهاد مردم افغانستان، می‌رساند که بخش اعظمِ این اشعار به حماسه‌ها، فداکاری‌های رادمردان و هجوِ دشمنان بدسرشت‌شان پرداخته است. و اگر به دقت نگریسته شود، رنج و درد ناشی از تجاوز بیگانه‌گان، تباهی و بربادی‌یی که از سوی کشورگشایان بر مردم این مرز و بوم تحمیل شده، نه تنها در اشعار حماسی، بلکه در اشعار عرفانی و عشقی نیز اثر گذاشته و این مصایب جان‌گداز و مصیبت‌های طاقت‌فرسا، به‌سان رشتۀ باریکی، کلیۀ اشعار دری را در خود پیچیده و به آن آهنگِ غم‌بار و موسیقی سوزناک بخشیده است.
اگر زمانی شاعران دری‌زبان از می و رخسارِ یار گفته‌اند، مقطعی و متناسب با فضای جاری بوده و با تغییر وضعیت، ساز و سرود آن‌ها نیز عوض شده و یاد دلاوران لشکرشکن و جانبازان گمنام، تار و پود اشعارشان را در بر گرفته است. به طور مثال، استاد خلیل‌الله خلیلی زمانی چنان بود، اما همین که میهن‌مان در معرض تجاوز قرار گرفت و آتش جهاد از هرگوشه و کنار افغانستان زبانه کشید، او نیز به صف مجاهدین پیوست، در وصف جهادگران شعر سرود و جهادشان را ستود، از ظلم و وحشتی که بر افغانستان ‌رفت، نالید و از درد و المی که مهاجران را به سیاه‌روزی کشاند، آه و ناله برآورد.
این شاعر نام‌آور و بزرگ که به‌حق می‌توان آن را «امیرالشعرای جهاد» نامید، بر وزن قصیدۀ «غنی کشمیری» که در وصف کشمیر گفته است:
“هزار قاله عیش می‌کند شبگیر
که بار عیش گشاید به عرصه کشمیر
تعالی الله از آن عرصه که دیدن او
مبارکی به خیال است و نقشبند ضمیر”،
دربارۀ پنجشیر که در آتش می‌سوزد و از آسمانش خون می‌بارد، چنین سروده است: (۱)
هزار قافله آه سحر کند شبگیر
که ناله‌ام برساند به درۀ پنجشیر
در آن دیار که بارد ز آسمانش خون
در آن دیار که روید ز خاک آن شمشیر
در آن دیار که خورشید هر سحر ساید
جبین به خاک شهیدان قهرمان دلیر
در آن دیار که آبش به زهر گشته عجین
در آن دیار که خاکش به اشک گشته خمیر
شنو ز سنگر آزاده‌گان که می‌آید
صدای نالۀ دشمن گداز مادر پیر
که باد بوسه گرم حرامت ای فرزند
اگر به خون نکنی لاله‌گون لب شمشیر
ببین برآن‌که خمیده قدش کمان‌آسا
یگانه سرو روانش به‌خون فتاده چو تیر
به‌خنده بوسه زند بر جبینش و گوید
که ای خدای تو این ارمغان من بپذیر
… الخ
و در قصیدۀ دیگری، حنیف بلخی، پنجشیر و مسعود را چنین وصف می‌کند: (۲)
پنجشیر آن مهد مینو آن محیط گیر و دار
سرزمین رادمردان، شجاعت، افتخار
لمعه تیغ مجاهد، برق ابر بهمنش
رعد باشد از غریو پهنه‌هایش آشکار
از بن هرسنگ او بالا صدای رستمی
وز دل هر صخرۀ او نعره اسفندیار
لالۀ او چلچراغی در شبستان شهید
خاک او از خون پاک مردم او، لاله‌زار
ماهی‌اش با کلۀ دشمن کند بازی همیش
موج او بازوی دشمن را همی بندد تبار
زادۀ این کوه هرگز می نداند جز هجوم
دشمن این کوه هرگز می نداند جز فرار
سرکشیده مرد با فروشکوه و جنگ‌جو
از میان حلقۀ نام‌آوران این دیار
نام او مسعود، الگوی سعادت‌آفرین
نوجوان رزم آهنگ و مه والاتبار
گرمی بازوی او از بازوی خیبرشکن
نسل شمشیرش بود از دودمان ذوالفقار
فکر او مانند دریایش عمیق و با جهش
عزم او مانند کوه او متین و استوار

… الخ
اشعار انقلابی در لای اوراق مسکوت نماند، بلکه از سوی اهل ذوق کمپوز شد و وردِ زبانِ مجاهدین گردید.
در یکی از آن ترانه‌های دل‌نشین که زاده طبع پرشور «معین‌الدین سنگری» است، چنین آمده است: (۳)
رحمت خدا نازل در فضای پنجشیرست
آن‌که شیر می‌گیرد، اولیای پنجشیرست
کلۀ جهان‌خواران زیر پای پنجشیرست
ثبت دفتر ورشو جنگ‌های پنجشیرست
خون‌چکان به‌پای روس زخم راه پنجشیرست
اعتراف می‌دارند دشمنان ز پیکارش
فوج شیر می‌گردد گزمه‌ها به کهسارش
قلب روس می‌لرزد از صدور اخطارش
خواب نیست چاکر را از صدای بیدارش
«عبدالحی شبگیر» در اوج درگیری‌های خونین مجاهدین با ارتش سرخ، ضمن توصیف مردم سلحشور و آزادۀ پنجشیر، خطاب به «برژنف» ‌می‌گوید که از حمله به آن‌جا دست بردارد؛ زیرا پنجشیر، مجارستان نیست: (۴)
اسیر دام غیر الله بودن ننگ پنجشیرست
شهید راه آزادی شدن فرهنگ پنجشیرست
نپندازی که پیروزی نصیب تُست این دشمن
که مرگت منتظر در عرض راه تنگ پنجشیرست
عجب دارم ازین وادی که دشمن زنده برگردد
پر از خوف‌وخطر راهی که دالان سنگ پنجشیرست
اگر جان تو سالم از مجارستان برون آید
ولی مغز سرت کوبیده در هاونگ پنجشیرست
ز اشغالش بیا ای برژنف صرف‌نظر بنما
که بسته نقش آزادی به چوب و سنگ پنجشیر است
… الخ
گاهی هم در طول جهاد اتفاق افتاده که جبهاتِ با هم برادر، پیام‌های منظوم به یکدیگر فرستاده‌اند، که اینک قسمتی از پیام مجاهدینِ هرات به پنجشیر را از نظر می‌گذرانیم تا روشن گردد که تصویرِ پنجشیر در این منظومۀ جهادی چه‌گونه است: (۵)
السلام ای جای تو بر چشم ما این پنجشیر
السلام ای در خور صد مرحبا این پنجشیر
یاد ما کردی کند یادت خدای ای پنجشیر
دوست دارت انبیا و اولیا ای پنجشیر
از ملائک صبحدم آید ندا ای پنجشیر
برق شمشیرت بود ظلمت‌زدا ای پنجشیر
قوم غیوری تو، بر آبا و اجدادت سلام
درس غیرت خوانده‌ای از ما به استادت سلام
وه چه کافرکش شدی بر تیغ بیدادت سلام
فتح کردی بارها بر خاطر شادت سلام
حق میهن را نمودستی ادا ای پنجشیر
هم خدا، هم مصطفی از تو رضا ای پنجشیر
گوهر یک‌دانه‌یی از سنگ خارا برشده
نازنین‌دُرِّ یتیم از قعر دریا برشده
نام تو مسعود از آن نامت به‌هرجا برشده
تیغ برانی‌ست کان بر روی اعدا برشده
حرز تو والشمس و یارت والضحی ای پنجشیر
با خدا هستی نگه‌دارت خدا ای پنجشیر
… الخ
در شعر «تارشی»، نه تنها مردمِ پنجشیر بلکه آب، سنگ و خاکش دشمن‌شکن است و اگر لحظه‌یی هم جریان خونِ خصم از کوه و درۀ آن وادی باز ایستد، از عطش کباب می‌شوند و ناله برمی‌آرند!(۶)
در پنجشیر سنگر مردان قهرمان
آن‌جا که آب نیز بود شعله‌های رزم
آن‌جا که سنگ نیز سراید سرود خشم
آن‌جا که ثبت صخره بود جای پای رزم
در پنجشیر سنگر مردان قهرمان
آن‌جا که شیر می‌شود از نام خود خجل
زیرا که شیر نیست سزاوار نام خویش
آن‌جا که هست مسکن مردان شیردل
در پنجشیر سنگر مردان قهرمان
آن‌جا که رود ها همه‌گی مست خنده‌اند
گویند با غرور که با این‌همه شکست
روسان ز شرم از چه نمردند و زنده‌اند؟
در پنجشیر سنگر مردان قهرمان
آن‌جا که دره‌ها همه انداز عطش کباب
گر سیل خون روس ننوشند لحظه‌یی
فریاد می‌کشند که مردم آب آب
…. الخ
آمده است که وقتی سلطان سنجر شهرِ معروفِ «هزار اسپ» را در قلمرو خوارزم‌شاه آن‌سوی ماورءالنهر محاصره کرد، شاعر نامدار عصر «رشید وطواط» به داخل شهر محصور بود، وی از همان‌جا این فرد را گرفته و ذریعۀ تیری به لشکر سلطان انداخت:
گر دشمنت ای شاه شود رستم گرد
یک خر ز هزار اسپ نتواند برد
به اقتباس از این فرد، وقتی روس‌ها از زمین و هوا بی‌رحمانه بر پنجشیر یورش بردند، «آیینه» شاعر کابلی چنین گفت:
گر دشمن پنجشیر شود رستم گرد
یک موش ز پنجشیر نتواند برد
ذکرِ مجاهدت‌های پنجشیریان تنها به اشعار شاعرانِ سنگرِ جهاد و دیارِ هجرت محدود نمانده است، بلکه به‌رغم وجود فضای خفقان‌آورِ کابل گاهی زمامِ صبر و سکوت از کف شاعران وطن‌دوستِ ساکن در کابل نیز از دست رفته و از تریبیون خود رژیم، اشعار سوزناک‌شان را سروده‌اند. باری «محب بارش» می‌سراید: (۷)
پنجشیر دردمند!‌
رستم برای اندوه سهراب گریه کرد
یعقوب کور شد به هوای شکوه مصر
فرهاد با فسانۀ شیرین به‌خاک رفت
اما تو زنده‌ای
اما تو زنده‌ای
مغرور، استوار، هدف‌مند، پرشکوه، آزاد و سربلند
من هیچ نیستم
اما، همیشه ورد زبان بوده‌ام چرا؟
زیرا که من توام
زیرا که من تو ام
من با زبان عشق تو آغاز کرده‌ام
پهنای عشق را
من با خروش رود تو فریاد کرده‌ام
آهنگ سوگ را
پنجشیر دردمند ـ پنجشیر دردمند
زخم چریک کوه تو، زخم تن منست
من زخم خورده‌ام
او زخم خورده است
تو زخم خورده‌ای
ما زخم خورده‌ایم
اما نمرده‌ایم
زیرا به قول شاعر رندان روزگار
هرگز نمیرد آن‌که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما
پس ما نمرده‌ایم
یعنی نمرده‌ای
پنجشیر دردمند ـ پنجشیر دردمند!
و به عنوان حسن ختام، به‌جاست که با بیتی از محمد یوسف آیینه، موضوع را پایان بخشیم:
بود در اسلام وقتی شیر و شمشیرِ خدا
وارث آنست احمدشاه و پنجشیر خدا. (۸)

مآخذ:
۱- اشک‌ها و خون‌ها، استاد خلیل‌الله خلیلی، ص ۱۷۸
۲- سنگرستان، مولوی حنیف بلخی، ص ۲۹۹
۳- آهنگ‌های انقلابی پنجشیر به آواز صوفی عبدالمجید
۴- جریدۀ ندای جهاد، شمارۀ ۱۷ سال ۱۳۵۹
۵- رسالۀ شاعران سنگر، چاپ حوزۀ جنوب غرب جمعیت اسلامی
۶- از شرار درد تا خشم ایمان، عبدالاحد تارشی، ص ۱۵۸
۷- این شعر در محفلی که به مناسبت یک‌صدوپنجمین سال تولد غلام محی‌الدین «غلامی» از جانب فرهنگیان پنجشیر در کابل ترتیب یافته بود، از طرف خود شاعر قرائت گردید.
۸- جریده مجاهد، شماره مسلسل ۱۳۴، سال ۱۳۶۹٫

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.