گزارشگر:محمداکرام اندیشمند / چهارشنبه 11 سنبله 1394 - ۱۰ سنبله ۱۳۹۴
مسوولیت شکلدهی و تقویت احزابِ سیاسیِ ملی و مقتدر به دوش کیست؟ آیا استدلال نبودِ احزاب سیاسی ملی در ایجاد نظام انتخابات اکثریتی، یک استدلال منطقی، موجه، عادلانه و در راستای مردمسالاری و شکلگیری ملت شهروند است؟ چه دیدگاه و طرحی در مورد احزاب سیاسی در جهت ثبات و توسعۀ سیاسیِ عادلانه و پایدار ملی و نجات افغانستان از تقابل و تعارض قومی و عبور از قومیسازی سیاست به سیاست مدنی، موجه است؟ با نقش احزاب سیاسی در نظام انتخاباتی یا بدون احزاب سیاسی؟
خطای تاریخیِ ظاهرشاه و خبط عمدیِ حامد کرزی در مورد احزاب سیاسی
محمدظاهرشاه در دهۀ دموکراسی از توشیح قانون احزاب امتناع کرد، در حالی که دموکراسی در نبود احزاب سیاسی بهصورت قانونمند و مدنی، بیمفهوم و غیرعملی است. تبعات این خطای تاریخی شاه برای ثبات و توسعۀ سیاسی و اجتماعی افغانستان بسیار غمانگیز، ویرانگر و خونین بود:
ـ مرگ مصیبتبار نوزاد دموکراسی معیوب دهۀ اخیر سلطنت؛
ـ رقابت احزاب سیاسی برای تصاحب و غصب قدرت از طریق کودتای نظامی و فرو رفتن احزاب در وابستهگی بیشتر به کشورهای خارجی، بهخصوص به استخبارات این کشورها از کی.جی.بی تا آی.اِس.آی ،
ـ سقوط افغانستان در بیثباتی و جنگی که تا امروز ادامه دارد.
حامد کرزی نیز با جلوگیری از ایجاد نظام انتخاباتیِ تناسبی و یا حد اقل مختلط، راه را به نقش و تقویت احزاب سیاسی بست. در حالی که وظیفه و وجیبۀ او در ریاست نظام حاکمِ سیاسی که از آدرس دموکراسی به این ریاست و رهبری دست یافته بود، تقویت ارزشها و الزاماتِ این نظام در جهت توسعۀ پایدار سیاسی و اجتماعی شمرده میشد.
تقویت احزاب سیاسی از الزامات چنین نظام است. اگر در افغانستان احزاب سیاسیِ ملی و مقتدر شکل نگرفته است، مسوولیت آن را حاکمان نظام سیاسی کشور به دوش دارند. حامد کرزی در واقع و در عمل، به دموکراسی و ارزشها و روشهای آن وقعی نگذاشت. او خود را در نقش شاه، و احزاب سیاسی، نهادهای مدنی و رهبران و شخصیتهای سیاسیِ جامعه را در نقش خوانین و «مُشران»(بزرگان) جامعۀ سنتی میدید و با شیوۀ ارباب رعیتی در سیاست، اداره و مدیریتِ کشور عمل میکرد. از این جهت، وی به تقویت احزاب سیاسی اعتنایی نکرد و اعتقادی به آن نداشت. در سایۀ چنین بیاعتنایی و بیباوری، قانون انتخابات نه با سیستم تناسبی و حتا مختلط، بلکه با نظام اکثریتی، تدوین و تصویب شد تا از نقش و تقویت احزاب سیاسی در افغانستان جلوگیری شود و جامعه، همچنان سنتی و اربابرعیتی و سیاست در این جامعه، قومی و قبیلهیی باقی بماند.
چنین شد، و به جای شکلگیری احزاب سیاسیِ ملی و فرا قومی و تقویت اندیشۀ مدنی ملت شهروند و جامعۀ شهروندی، دهها و صدها شورا و انجمنهای قومی اعلان موجودیت کردند و جامعه بهخصوص جامعۀ روشنفکری و سیاسی با بریدن از اندیشۀ ملی و مدنی، وارد کوچههای بنبست و تنگ و تاریکِ قوم و قبیله شدند.
چرا احزاب سیاسی تقویت شود؟
تقویت احزاب سیاسی که ابتداییترین و مبرمترین راه آن، ایجاد زمینۀ مساعد و قانونمند برای احزاب در مبارزۀ مدنیِ مشارکت و کسب قدرت از راه انتخابات است، سیاست را در افغانستان از حالتِ قومی و قبیلهیی به مدنیت متحول میسازد. کسانی که در افغانستان علیرغم تعلق و وابستهگیشان به هویتهای مختلف و متفاوتِ قومی، قبیلهیی، زبانی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی جانبدارِ ثبات و توسعۀ عادلانه و پایدار در تمام عرصههای حیات اجتماعی هستند و از تحول جامعۀ قومی و قبیلهیی به جامعۀ شهروندی و ملت شهروند حمایت میکنند و در آرزوی ایجاد یک افغانستان با ثبات، پیشرفته و برخوردار از عدالت اجتماعی، وحدت ملی و دولت مقتدر ملی به سر میبرند، به این نکته توجه کنند که که بدون تقویت احزاب سیاسی، این آرزو محقق نمیشود.
احزاب سیاسیِ مقتدر و فراگیر ملی در فرایند تقویت احزاب شکل میگیرد، نه در روند ضعف و انحطاط احزاب سیاسی. و این امر از وجایبِ یک دولتِ ملیِ معتقد و متعهد به ثبات و توسعۀ پایدار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در افغانستان است.
Comments are closed.