گفت‌وگوی مخابروی تاریخیِ مسعود و حکمتیار

- ۲۴ سنبله ۱۳۹۴

۲۸ حمل ۱۳۷۱

mandegar-3حکمتیار: السلام علیـکم

مسعود: السلام علیکم، سلام خدمت شما هم تقدیم می‌کنم، ان شاء الله صحت دارید!

حکمتیار: موفق باشید، شما خوب هستید؟
مسعود: این‌جا خیریت است، طرفِ شما خیریت است؟
مسعود: دفعتاً کدام گفتنیِ به‌خصوصی ندارم، خوب است یک مرتبه صحبتِ شما را بشنوم، بعداً اگر چیزی بود خدمت‌تان خواهم گفت.
حکمتیار: موفق باشید. من احساس می‌کنم که وضع فعلاً نهایت حساس است و لازم است هر قدم را محتاطانه بگذاریم، هر حرفِ ما و تصمیمِ ما دقیق و سنجیده باشد و کاری نکنیم که خدای ناخواسته منتج به درگیری میان مجاهدین شده و فتنه‌ها ایجاد شود. هرچند من گمان می‌کنم که ان شاء الله امکانات درگیری خیلی خیلی ضعیف است.
مسعود: دوام، به گوشم.
حکمتیار: حتماً متوجه هستید که دشمنان اسلام، کشور ما، ملتِ ما و مجاهدین می‌خواهند که باعث درگیری‌ها میان مجاهدین شوند، افغانستان را تجزیه کنند وحدت ملیِ ما را متلاشی بسازند، نگذارند حکومت قوی و نیرومند اسلامی به دستِ مجاهدین در افغانستان تشکیل شود، تعصبات نژادی، لسانی و مذهبی را دامن می‌زنند. باید این توطیه‌ها را درک کنیم و با هوشیاری در برابر این توطیه‌ها بایستیم و آن را خنثا کنیم و نباید تحت تأثیر تبلیغات دشمن قرار بگیریم. ان شاء الله می‌شنوید؟
مسعود: دوام، به گوشم.
حکمتیار: با قریب شدنِ مجاهدین به فتح نهایی و تقرب به پیروزی نهایی می‌بینیم که توطیه‌ها تشدید شده، تبلیغات دشمن هم یک قسمتِ کوچک از توطیه‌های خطرناکی را تمثیل می‌کند که علیه جهاد و مجاهدین به‌راه انداخته می‌شود. خدای ناخواسته طوری نشود که برخی از ما تحت تأثیر تبلیغاتِ رسانه‌های خبریِ دشمن قرار بگیرند، که زمانی به نفع یکی است و زمانی علیه دیگری است. مبادا این تبلیغات ذهنیتی را به ما ببخشد که در نتیجه‌اش در برابر برادر مسلمانِ خود قرار بگیریم. ان شاء الله می‌شنوید؟
مسعود: به گوش هستم، دوام.
حکمتیار: نظر ما این است که نخست باید یک حکومتِ مؤقتِ قابلِ قبول برای همه تشکیل شود و زمام امور به آن سپرده شود، و این حکومت کارش صرف انتقال از مرحلۀ فعلی به مرحلۀ تشکیلِ یک حکومت منتخب اسلامی باشد، در ظرف یک سال انتخابات باید برگزار شود… شرط اساسی ما فقط این است که طرحی وضع شود که انتخابات را تضمین کند و شرایطی را برابر کنیم که در آینده هر حکومتِ ما حکومتِ منبعث از ارادۀ مردم و حکومت منتخب باشد، ما در این رابطه در جریان چند سال کوشش کردیم تا همۀ احزاب بر این طرح توافق کنند و این را تضمین کنیم که در آینده هر حکومتِ ما حکومتِ منتخب خواهد بود، ولی متأسفانه که سایر دوستان همکاری نکردند، از انتخابات بیم داشتند، سعی‌شان برآن بود تا بر طرحی توافق صورت بگیرد که در نتیجه‌اش یک حکومت ثابت و دوام‌دار در پشاور تشکیل شود و مسالۀ مراجعه به آرای مردم و حق انتخابِ مردم برای همیش منتفی شود. عده‌یی با صراحت می‌گفتند که اصلاً در اسلام انتخابات وجود ندارد و ضرورتی به آن احساس نمی‌شود، وزارت‌ها باید به دنبال حکومت سابق، وظایفش شناخته شود و دیگر ضرورت این نیست که انتخابات در افغانستان برگزار شود. متأسفانه در نتیجۀ اصرار و یا مخالفت سایر گروه‌ها، ما نتوانستیم به این اهداف نایل شویم. اگر دیگران از انتخابات بیم نمی‌داشتند، ما اصل انتخابات را می‌پذیرفتیم، شاید کار به اینجا نمی‌کشید و این سوءتفاهمات ایجاد نمی‌شد و ما مدت‌ها قبل توانسته بودیم که یک ادارۀ موقت را تشکیل بدهیم. ان شاء الله حرف‌های مرا می‌شنوید؟
مسعود: به گوش هستم، دوام.
حکمتیار: شما حتماً در جریان هستید که ما در این مدت چند طرح ارایه کردیم؛ اول این‌که شورای قیادی تشکیل شود، و حکومت موقت مجاهدین که در آن رهبران عضویت نداشته باشند تشکیل شود. دیگران نپذیرفتند، حتا بعد از موافقه بعد از امضای موافقت‌نامه مخالفت کردند، همۀ احزاب به این توافق کردند که شورای قیادی که در آن رهبران احزاب عضویت دارند، و آن حکومت موقت غیر از رهبران تشکیل شود، به این طرح توافق صورت گرفت، رهبران امضا کردند، ولی هنوز یک روز نگذشته بود که عقب‌نشینی کردند و بر تعهدات خود وفا نکردند. طرح دومِ ما این بود که اگر این ممکن نیست، حکومتی را تشکیل بدهید از افرادی متفق علیه که برای همه قابل قبول اند، نسبت به یک حزب یا یک گروه تعصب ندارند، با این هم توافق کردند، لیست تهیه شد و امضا کردند ولی هنوز یک شب نگذشته بود، فردا دیدیم از تعهداتِ خود عقب‌نشینی کردند و تبلیغ می‌کردند که گویا دیگر وقت تشکیل حکومت از بین رفته، مخصوصاً حوادث اخیر در کابل برخی از دوستانِ ما را شاید بسیار امیدوار ساخته بود، به حدی که گمان می‌کردند که شاید ضرورت به توافقات هم نباشد. متأسفانه این طرح هم عملی نشد و این‌همه در نتیجۀ مخالفت همان برادرانی که چند بار توافق نموده ولی از توافق خود برگشتند. حرف‌های مرا می‌شنوید؟
مسعود: به گوش هستم، دوام.
حکمتیار: در این اواخر این را هم گفتیم که اگر تشکیل حکومت مجاهدین ممکن نیست، پس هر تنظیم و یا حزب یکی از علمای جیدِ خود را که در جهاد هم فعالیت داشته معرفی کنند، قدرت به این شورای علماء در کابل انتقال شود، و این شورا در مدت موقت یا مرحلۀ عبوری و یا انتقالی قدرت را به دست داشته باشد و برای یک سال انتخابات برگزار شود و یا همین شورا یک حکومت موقتِ دیگر را بدون رهبران تشکیل دهند. ما با این هم توافق داریم، متأسفانه که دیگران این را هم نپذیرفتند.
این طرح را هم ارایه کردیم که شورایی از قومندانان جبهات مؤثرِ کابل و مناطق همجوارش تشکیل شود، زمام امور به این شورا سپرده شود، که این شورا حکومتِ موقت را تعیین کند، همۀ رهبران و احزاب با این حکومت همکاری کنند و در مدت یک سال برای تشکیل شورای منتخب اسلامی، انتخابات برگزار شود و در ظرف شش‌ماه انتخابات برای انتخاب رییس دولت برگزارشود و مشکل به این ترتیب حل شود. متأسفانه دیگران با این هم توافق نکردند.
پیشنهاد دیگر این بود که حکومتی تشکیل شود که مشتمل بر رهبران احزاب باشد و وزارت‌ها هم به رهبران تفویض شود و یا حداقل اگر حکومتی غیر از رهبران تشکیل می‌شود، باید بر اساس تساوی باشد. هر حزب سهم مساوی با دیگران را در حکومت داشته باشد، و همین حالا لیست‌هایی را من با خود دارم که دو ـ دو نفر معرفی شده ولی اکثر رهبرها پسر خود، داماد خود، خویش و قریبِ خود را معرفی کردند، آن‌ها می‌خواهند حکومتی درست شود که بالاخره از آن یک حکومت ثابت بسازند و خود در آن مطرح باشند. اگر ضمناً حکومت رهبران تشکیل شود هدفش روشن است، و آن این‌که خود او در حکومت مطرح باشد، که متأسفانه به همین دلیل ما نتوانستیم تا حال به یک توافق برسیم و یک حکومت موقت را درست کنیم.
حکمتیار: می‌شنوید ان شاء الله؟
مسعود: دوام به گوش هستم.
حکمتیار: حوادث اخیر در کابل متأسفانه وضع را پیچیده‌تر ساخت، برخی‌ها این را تأیید می‌کردند و امیدواری نسبت به آن داشتند، و برخی آن را توطیه‌یی خطرناک تلقی می‌کردند. ما هم در جملۀ کسانی بودیم که از نظر ما حوادث اخیر نتیجۀ یک توطیۀ خطرناک بوده، هدفش درگیر ساختنِ مجاهدین میان هم است، و یا این‌که حزب وطن در مجموع و یا برخی از آن در اقتدار شریک باشند و حکومت ایتلافی تشکیل شود و حتا تصور می‌کردیم که شاید دست‌هایی در کار بوده که خواستند افغانستان را تجزیه کنند بر اساس سمت، بر اساس قوم و نژاد. از این حوادث برداشتِ ما این است که دست‌هایی در کار بوده، این حوادث را می‌خواستند به این منتج بسازند که مشکلاتی را برای مجاهدین ایجاد کنند، کم از کم باعث درگیری‌ها بین نیروهای جهادی شوند. می‌شنوید؟
مسعود: به گوش هستم، دوام.
حکمتیار: و ما فعلاً وضع را طوری احساس می‌کنیم که مجبور هستیم بر کابل عملیاتی صورت بگیرد، بعد از فتح کابل به دست مجاهدین، شورای مشتمل بر قومندانان جبهاتِ موثر کابل و مناطق همجوارش تشکیل شود، شوراهایی شبیه به این، در همۀ ولایات تشکیل شود، و این شورای ولایت دو ـ دو نفر را به شورای مرکزی معرفی کند. این شورا مشتمل بر قومندانان جبهات مؤثر اطراف کابل، یک حکومت موقت برای یک سال تشکیل دهند، در این مدت باید هم انتخابات برای تعیین رییس دولت تکمیل شود و هم انتخابات برای شورای منتخب اسلامی، در شش ماهِ اول باید پروسۀ انتخابات تکمیل شود و در پایان یک سال، ما هم دارای یک شورای منتخب خواهیم بود و هم دارای یک حکومت منتخب، که قدرت عملاً از حکومت موقت به این حکومت منتخب انتقال می‌شود. می‌شنوید؟
مسعود: به گوش هستم، دوام.
حکمتیار: فعلاً در پشاور بحث در این رابطه جریان دارد که حزب و جمعیت با هم توافق کنند. ما احساس می‌کنیم که شاید توافق حزب و جمعیت کافی باشد و یا حداقل توافق حزب و جمعیت باعث می‌شود که سایر گروه‌ها هم با این‌ها کنار بیایند و همین توافق را بپذیرند و مشکل حل شود. در این رابطه طرح‌هایی ارایه شده و اخیراً توافقاتی صورت گرفته، که شاید دوستان در جمعیت، شما را در جریان گذاشته باشند. ما هر تعهدی که می‌کنیم، نسبت به آن صادقانه و مخلصانه التزام می‌ورزیم و توقع ما از سایر دوستان و برادران همین است که آن‌ها حرفی که می‌زنند و تعهدی که می‌کنند، نسبت به آن صادقانه التزام داشته باشند. عدم پابندی و التزام نسبت به تعهدات باعث شده که سوءتفاهمات و بی‌اعتمادی‌ها ایجاد شود. می‌شنوید؟
مسعود: به گوش هستم، دوام.
حکمتیار: اگر دوستان سایر احزاب تعهد کنند که پس از این، از طریق سازش‌ها در پی رسیدن به قدرت نمی‌باشند و انتخابات را یگانه راه تشکیل حکومت‌های آیندۀ افغانستان بشمارند، ما تضمین می‌کنیم که نه متوسل به سلاح شویم و نه از طریق کودتاها حکومت‌های دلخواه خود را بر مردم تحمیل کنیم. ما به این معتقد نیستیم و از این منکریم و این را مردود می‌شماریم. باید همه درک کنند که اصلاً پس از این، وقت کودتاها برای همیش گذشته، هیچ نیرویی در کابل نمی‌تواند به کسی قدرت بدهد و او را به قدرت برساند. اگر کسی در کابل بتواند به دیگری قدرت بسپارد، باید قدرت خود را تضمین کند؛ در حالی که آن‌ها عاجز هستند و فریاد می‌کنند که دیگر قادر به اداره و کنترل اوضاع نیستند. مجاهدین توافق کنند هر لحظه‌یی که آن‌ها حکومت تشکیل بدهند قدرت را به آن‌ها انتقال بدهند. حتا دیروز آن‌ها احوال فرستادند که اگر تا امروز در پشاور در نتیجۀ توافق همۀ احزاب طرحی به آن‌ها ارایه نشود، شاید در پایان امروز طرح دیگری را اعلان کنند، در نتیجۀ آن از قدرت دست بکشند و به یک ادارۀ دیگر قدرت انتقال شود و حزب وطن هم منحل شود. وضعیت کابل از این قرار است، در صورتی که آن‌ها خود عاجز اند حتا بقای خود را تضمین کنند، بزرگ‌ترین آرزوی‌شان همین است که مورد عفو عام و تامِ مجاهدین قرار بگیرند. چه‌طور ممکن است که آن‌ها بتوانند قدرت را به دیگری بسپارند. من معتقدم که پس از این، بدون مراجعه به آرای مردم به پشتیبانی از طریق مجاهدین و ملتِ ما حکومت کردن در افغانستان ممکن نیست. می‌شنوید؟
مسعود: به گوش هستم، دوام.

 

حکمتیار: باید این را حساب کنیم که همه اردو، سارندوی، ملیشه، حتا اتحاد شوروی به آن قدرت بزرگ خود، حتا پکت وارسا از نجیب پشتیبانی و تأیید کردند ولی آن‌ها نتوانستند بر افغان‌ها حکومت کنند، گمان می‌کنم که پس از این امکانات حکومت کردن بر افغان‌ها بدون موافقۀشان برای همیش از بین رفته و چانس برای حکومت‌های کودتایی دیگر باقی نمانده. 

پیشنهاد من و پیشنهاد دل‌سوزانۀ من همین است که بیایید با هم توافق کنیم که پس از این، راه رسیدن به قدرت را از طریق کودتا و سازش‌ها برای همیشه مسدود کنیم، دست برادری به هم بدهیم و فضای اعتماد ایجاد کنیم و همه در خدمت اسلام باشیم، اهدافِ ما این باشد که اسلام حاکم باشد و پرچم اسلام در اهتزاز باشد و حکومت مردم تشکیل شود، سلسله درگیری‌ها و خونریزی‌ها برای همیشه ختم شود و پس از این، برای رسیدن به قدرت هیچ کس علیه دیگری سلاح نبردارد ویک قطره خون در این راه ریخته نشود، امنیت را تأمین کنیم، کشوری نیرومند و قوی بسازیم، یک حکومتِ نیرومند اسلامی تشکیل بدهیم. ما در این جهت به هر نوع همکاری با سایر احزاب و نیروهای متعهد حاضریم و از طرف حزب اسلامی اطمینان می‌دهیم.
مختصر حرف‌هایِ من که می‌خواستم با شما در میان بگذارم همین بود، امیدوار هستم که شنیده باشید.
مسعود: شنیدم، شنیدم. اگر گفتنیِ دیگری نباشد، من یک سلسله مسایلی دارم که خدمت‌تان تقدیم می‌کنم.
حکمتیار: حرف‌های مقدماتی من تکمیل شد، من منتظر هستم حرف‌های شما را بشنوم.
مسعود: صدای مرا می‌شنوید؟
حکمتیار: بلی می‌شنوم.
مسعود: اگر برداشتِ من درست باشد، در تشریحاتِ شما من سه مطلب را فهمیدم:
یکی: مسالۀ توطیه و کودتا و سازش‌ها؛
دوم: تشکیل حکومت عبوری؛
و سوم: رفتن طرفِ انتخابات.
مسعود: صدای مرا می شنوید؟
حکمتیار: بلی می‌شنوم، مطالب اساسی و عمده تقریباً همین‌ها بودند.
مسعود: در قسمت توطیه‌ها فکر می‌کنم که کاملاً هم‌نظر باشیم، یک قسمت مسایل تبلیغات است که شاید تبلیغاتِ مختلف پخش شده باشد، و یا رسیده باشد و یا مردم خواسته باشند تبلیغی بکنند، مگر فکر کنم با این‌که من بزرگان را در پشاور در جریان قرار دادم که وزیر خارجه حاضر است که حکومت جهادی را قبول بکند، یا شاید که شما در جریان نبوده باشید، که باید مختصر بگویم که: بعد از فتح چاریکار و فتح بگرام دولت ثباتِ خود را از دست داده و همان بود که تماس گرفت، و در تماس‌ها من حاضر شدم که وزیر خارجه را بپذیرم، بیاید و همراهش صحبت صورت بگیرد. وزیرخارجه که آمده بود با دو طرح، یک طرح شخصیِ خودش و یک طرحی که به‌اصطلاح از طرف رفقای خود آورده بود. طرح رفقایش تقریباً شبیه یک حکومت ائتلافی بود و طرح خودش این بود که زمان حکومت ائتلافی گذشته و بهتر است که دیگر ما از قدرت کنار برویم. من خودم برایش جدی و قاطع گفتم که پایین‌تر از حکومت مجاهدین هیچ چیز را ملت افغانستان قبول کرده نمی‌تواند و مجاهدین قبول کرده نمی‌توانند، و من تشویقش کردم که رفته و رفقای خود را قناعت بدهد و حاضر شود، که فرصت از دست نرود، و بهترین فرصت همین است که فعلاً اعلان بکند که ما یک حکومت جهادی را می‌پذیریم. در پرواز دوم آمد و اعلان کرد که ما قبول داریم و حاضر هستیم. این پیام را آورد و من به شخص استاد ربانی، شخص استاد سیاف، حضرت صاحب و همه توسط مخابره پیام دادم و گپ هم جدی شد، و گفتند که شما فعلاً سر یک تشکیل حکومت جهادی، که بیایند و قدرت را در کابل بگیرند، مشوره کنید و به نتیجه برسید. دیگر فکر می‌کنم که قضیه را اگر از اول تا آخر تشریح هم بکنم همین مطلب آخرش است، و آن مطلب همین است که طرف مقابل یک حکومت جهادی را پذیرفته، دیگر اصلاً مسالۀ کودتا، توطیه و قدرت را به زور نظامی غصب کردن، چیزی دیگری وجود ندارد و ان شاء الله وجود نداشته و ندارد. تا این‌جا ان شاء الله شنیده شد.
حکمتیار: من شنیدم، منتظر باشم حرف‌های شما تکمیل شود و یا در همین رابطۀ ملاقات با وکیل چیزی عرض کنم؟
مسعود: خوب است که در همین رابطه اگر چیزی داشته باشید بگویید.
حکمتیار: تا جایی که من در جریان هستم و به من اطلاع دادند از چندین چینل و از کسانی که در ملاقات با شما و حتا جنرال رفیع که روز پیش آمده بود، آن‌ها چهار پیشنهاد داشتند:
اول این‌که تشکیل یک حکومت ائتلافی؛
دوم، عدم حمله بر کمربند امنیتی کابل؛
سوم در صورتی که کمربند امینتی پوسته‌های کابل مورد تعرض مجاهدین ما و یا سایر احزاب قرار بگیرد، باید نیروهای شما در پوسته‌های کمربندی امنیتی کابل جابه‌جا شوند؛
چهارم اگر حکومتِ موقت طبق طرح بینن سیوان تشکیل می‌شود، باید امنیت شاهراه کابل ـ حیرتان توسط نیروهای یک ائتلافِ سه‌گانۀ شورای نظار، رشید دوستم و دولت تأمین شود.
برای من این حرف چند بار گفته شد، رشید دوستم آن‌ها گفتند که من با این توافق نکردم و گفتم که دیگر وقت تشکیل حکومت ائتلافی گذشته، حزب وطن دیگر منحل است هیچ وجودندارد و ما به ائتلاف نیامدیم و گویا آن‌ها ناراض شدند، فردای همان روز منطقه را ترک گفتند و برگشتند به مزارشریف. آن‌ها این مطلب را برای من گفتند و جنرال رفیع هم تقریباً مطالبی شبیه به این داشته. به هر صورت نمی‌دانم که حقیقت از چه قرار است.
مسعود: صدای مرا می‌شنوید؟
حکمتیار: بلی می‌شنوم.
مسعود: چهار مطلبی را که شما گفتید، بار اولی که وزیرخارجه آمده بود، من گفتم که این شبیه به حکومت ائتلافی است، همین چهار مسأله را پیش کرد، که من این را جداً رد کردم و گفتم: به هیچ صورت از این طرف قابل قبول نیست و به هیچ صورت ما حکومت ائتلافی را قبول کرده نمی‌توانیم، و همان بود که دوباره برگشت و در سفر دوم خود آمد و قبول کرد که ما حکومت مجاهدین را بین خود به جلسه فیصله کردیم که حکومت جهادی را می‌پذیریم و بعد من این مسأله را به هر سه رهبری که با ما صحبت کرده، به شمول مولوی صاحب حقانی، یا هر چهار نفر مخابره کردم که طرف مقابل حکومت جهادی را پذیرفته و شما در قسمت تشکیل حکومت جهادی به مشوره بنشینید و رویش فکر کنید. ان شاء الله شنیده شد؟
حکمتیار: بلی می‌شنوم، این مطالب را خود عبدالرحیم عاطف هم اعلان کرده و از طریق رادیو و تلویزیون اعلان شد و بعد مسأله از این قرار بود که آن‌ها جلسه برگزار کردند و قوت‌های شما در کمربندهای امنیتی اطراف کابل جابجا شدند. اگر شما می‌گویید که با هیچ‌یک توافق نکردیم، یک تعداد افرادتان رفته‌اند و من می‌توانم حساب کنم که در فلان فلان فلان موقعیت قرار دارند و در آن‌جا وارد شدند و اگر شما با حملۀ نظامی بر کابل توافق ندارید و این را لازمی نمی‌شمارید، پس نباید با داخل شدن مجاهدین از این طریق مخالفت نمایید، بلکه باید با توافق با برخی از جبهات این کار را می‌کردید. همین حالا در میدان هوایی خواجه رواش کسانی هستند که در گارنیزیون در پوسته‌های یک بخش کمربند شمالی به طرف لوگر کسانی که جابجا شدند، ما طوری فکر می‌کنیم که اصلاً یک تعداد از جنرال‌های طرف‌دار ببرک کارمل به‌خاطر تحمیل شرایط خود این کار را کردند، شاید به برخی اطمینان دادند و آن‌ها را تشویق کردند که نیروهایی را به کمک آن‌ها بفرستند، این مسأله باعث شده که ما آن سلسله را آغاز کنیم و ادامه بدهیم. ولی اگر حکومت موقت مجاهدین امروز پذیرفته شود، ملیشه‌هایی که در واقع طرف‌دار همین گروه اند کابل را تخلیه کنند، حکومت مجاهدین در کابل زمام امور را به دست بگیرد، در این صورت عملیات در کابل کاملاً منتفی است، من با شما کاملاً توافق دارم.
مسعود: خوب است، شما درست گفتید. نیرویی را که شما گفتید، جابجا شده است، من منکرش نیستم؛ ولی فعلاً در خواجه رواش قوت‌های ماست، اگر وضع به همین منوال باشد، شاید دست به عمل دیگر هم بزنیم، بعد از این‌که من به همه رهبران اعلان کردم که این مردم حاضرند که حکومت جهادی را بپذیرند و ما خود اعلان نکردیم و در فکر کدام توطیه هم نبودیم و همه چیز را به شما رهبر صاحبان محول ساختیم و در انتظار نشستیم که رهبر صاحب‌ها چه می‌کنند، که با وجود این عملیات شروع شد، از چهار طرف شهرها شروع شد، وقتی که می‌دیدیم وضع کابل مختل می‌شود، حالت قسمی می‌آید که شاید در آینده نیز کسی دوباره آن را ترمیم کرده نتواند، مجبور شدیم که دست به همچو عملی بزنیم. کدام امتیازطلبی خاصی، جمعیت و یا شورای نظار در این قسمت نداشته، طرف مقابل آمده و به ما گفته که ما حاضر هستیم تسلیم شویم و حکومت جهادی را بپذیریم و به ما قطعاً شرایطی نگفتند، فقط اعلان‎شان همین بود که رهبرها به هر توافقی که می‌رسند، ما حاضر هستیم حکومت را برای‌شان تسلیم بکنیم. اگر کدام شرط یا شرایط داشته باشند، در آن قسمت ما و شما مشترک عمل می‌کنیم، تا همۀ شرایط مجاهدین را کاملاً بپذیرند. فعلاً این‌ها حاضر هستند همۀ شرایط مجاهدین را قبول بکنند. وقتی که این‌ها همۀ شرایط را قبول می‌کنند، دیگر چه ضرورتی به جنگ مانده.
حکمتیار: من باید برادر مسعود عرض کنم که روزی در پاکستان در یک جلسه‌یی که متأسفانه من حضور نداشتم، استاد ربانی بعد از حوادث اخیر در کابل، تشریف آورد و گفت که مسأله ختم شده و حکومت از بین رفته، شورای اسلامی در کابل تشکیل شده، ما بی‌جهت نشسته‌ایم و وقت خود را ضایع می‌کنیم، در این‌صورت ضرورت برای تشکیل حکومت موقت و بحث در این رابطه منتفی شده، همه مسأله حل است. اما بعد از یک ساعت ـ دو ساعت مسأله واضح شد که در آن‌جا قدرت را نبی عظیمی و رفقایش به‌دست گرفته‌اند و حتا پیامی را که از طریق شما به آن‌ها رسیده بود یا از طریق دیگری، استاد طوری تعبیر می‌کرد که دیگر در کابل حکومت جمعیت ساخته شده و همین حالا از حرف‌های شما من طوری احساس می‌کنم که شما عملیات را در کابل و یا برخی نقاط، طوری تلقی می‌کنید که این عملیات برضد شما باشد، و گمان می‌کنم که این شاید یکی از انگیزه‌های عملیات بر کابل باشد و تصمیم ما باید مشترک می‌بود، به جای این‌که ما با نبی عظیمی و امثال آن‌ها توافق می‌کردیم، باید بین خود می نشستیم و توافق می‌کردیم. تصمیم جداگانه و بدون توافق با دیگران عواقبش وخیم است. شما چه فکر می‌کنید، اگر رهبر یک تنظیم می‌آید در یک جلسۀ مشترک که همۀ رهبرها حضور دارند، صحبت می‌کند که دیگر مسأله حل است…، و حتا بهتر است من شما را در جریان بگذارم که تصمیم در کجا گرفته شده، با کدام کشورها در میان گذاشته شده بود و استاد ربانی با برخی از حلقه‌ها صحبت کرده بود که حکومت جمعیت در کابل اعلان می‌شود. من می‌توانم با اسناد آن را ارایه کنم، به هر صورت اگر خواسته باشیم که به تفصیلات این موضوع درآییم، وقت زیادی را می‌گیرد که از طریق مخابره، بحث و صحبت در این رابطه شاید کمی مشکل باشد.
مسعود: صدای مرا می‌شنوید؟
حکمتیار: بلی می‌شنوم.
مسعود: صحبتی که استاد کرده، من آن‌جا در جریان نبودم و چیزی را که من گفتم، همین مطلب است که شما می‌توانید از شخص استاد سیاف، از حضرت صاحب از همه پرسان کنید. روز اول هم که وزیر خارجه آمد، من مطالب را به استاد سیاف انتقال دادم و به شخص استاد و حضرت صاحب، و روز سوم است که آمدند و مطلبِ خودم را گفتم که به هیچ صورت قبول نکردم و این‌ها را رد کردم، و آن روز بار دوم که بازگشت کردند و عین مسأله را کلمه به کلمه برای‌شان انتقال دادم که طرف مقابل کاملاً تسلیم است و دست‌هایش بالاست و حاضر است که حکومت جهادی را بپذیرد و نه خود را مطرح کردیم و نه خود را از طریق دیگری مطرح کردیم، فقط همه چیز را به رهبر صاحب‌ها محول ساختیم که به این ترتیب از خونریزی جلوگیری شود، که طبعاً هر نفری که سالم فکر بکند، می‌فهمد که این افغانستان است، احزابِ مختلفی وجود دارد، مردم مختلف وجود دارند، همه زحمت کشیده‌اند، همه تکلیف کشیده‌اند، همه حق دارند و من این کار را کردم، فکر کنم بهترین و معقول‌ترین کار را کردم که مسأله را دوباره به خود رهبرها محول ساختم. حالا این‌طرف مربوط به خود شما بزرگ‌هاست که در بین خود به چه فیصله می‌رسید، چه‌گونه حکومت‌تان را تعیین می‌کنید. ان شاء الله تا این‌جا شنیده باشید.
حکمتیار: من شنیدم، ولی برادر مسعود باید متوجه باشید که کابل فعلاً به دست نبی عظیمی است و به دست مجاهدین نیست و تا زمانی که در آن‌جا این افراد مسلط‌اند، هیچ دلیل وجود ندارد که مجاهدین حملات خود را متوقف کنند و شما نباید با عملیات مجاهدین در آن‌جا مخالفت داشته باشید. در کابل هنوز حکومت جمعیت تشکیل نشده، حکومت به دست کسانی دیگری است. اگر کاری در کابل صورت می‌گیرد، به توافق همه باید صورت بگیرد، ما قطعاً اعتراضی به این نخواهیم داشت که جمعیت حکومت را در کابل بسازد. اگر جمعیت بتواند در کابل حکومت بسازد، ما بسیار خوش می‌شویم، راضی می‌شویم. اگر این کار برایش ممکن باشد، ما دعا می‌کنیم، اگر چند سال قبل این کار را می‌کرد، ما خیلی راضی می‌بودیم، اصلاً ضرورتی به این‌همه جهاد نمی‌افتاد. ولی ما گمان می‌کنیم که خیلی مشکل است و اگر جمعیت به تنهایی مطرح می‌بود، من باور دارم که شاید وضع در کابل به این شکل نمی‌بود که آن‌ها حالا حاضر اند و خود را مجبور احساس می‌کنند که قدرت را به مجاهدین بسپارند.
به هر صورت، حرف مرا بشنوید که جریانات از هر قراری که بوده، ما خود را مجبور احساس کردیم که برای سقوط همین رژیم، برای فتح کابل، برای تشکیل حکومت مجاهدین دست به اسلحه ببریم و شما این عملیات به کابل را نباید عملیات بر خود تلقی کنید و استدلال‌تان طوری باشد که دیگر ضرورت منتفی شده. ضرورت زمانی منتفی می‌شود که عملاً قدرت از گروه حاکم بر کابل به مجاهدین انتقال شود. تا زمانی که عملاً قدرت از گروه حاکم بر کابل به حکومت دل‌خواه مجاهدین انتقال نشده، ضرورت عملیات وجود دارد و نباید تصور کنیم که دیگر ضرورت منتفی شده است.
مسعود: درست، صدای مرا می‌شنوید؟
حکمتیار: بلی، می‌شنوم.
مسعود: من این ادعا را ندارم که حکومت کابل به دست جمعیت است، و واضح است که حکومت به دست خود حزب وطن است، مگر من یک چیز را بازهم تکرار می‌کنم، شما خودتان پیشتر گفتید که عاطف می‌گوید که من حکومت جهادی را قبول دارم و کدام شرط و شرایطِ به‌خصوص هم نگذاشته و تا جایی که من هم همراه‌شان به تماس هستم، هیچ شرط و شرایطی ندارند، عام و تام قبول می‌کنند حکومتی را که در پشاور ترتیب شود، بیایند و قدرت را بگیرند. زمانی که این‌ها کاملاً تسلیم هستند که حکومت جهادی را بپذیرند و خودشان می‌گویند حاضرند قدرت را بسپارند، در این‌صورت آیا ضرورت است که ما با سلاح وارد شویم؟ باز در کابل بگوییم که ما جنگ می‌کنیم و باید از طریق زور قدرت را بگیریم؟ قدرت را از پیش مردمی که تسلیم شده، به زور بگیریم؟!
دیگر در این قسمت این مردم می‌گویند که ما تسلیم هستیم، مشکل خود شما رهبران است که بین‌تان توافق نمی‌کنید. شما حکومت را ترتیب بکنید، اگر این مردم نپذیرفتند، مشترکاً جنگ را شروع می‌کنیم، حالا این مردم اعلان می‌کنند که منتظر آمدن حکومت جهادی هستیم و ما کاملاً تسلیم هستیم، عام و تام.
حکمتیار: حال باید عرض کنم که جمعیت می‌تواند این پالیسی را اختیار کند، بگوید عملیات درست نیست، دیگر مجاهدین نباید مسلحانه داخل کابل شوند. همین گپ درست است، جمعیت اگر وضع را به مصلحت می‌بیند، همین موقف را اختیار کند. ولی اگر ما به عنوان حزبی مستقل، تصمیم دیگری را اختیار کنیم، این حق ماست. و ما این را ترجیح می‌دهیم که مجاهدین فاتحانه وارد کابل شوند. و ما این را ترجیح می‌دهیم که مجاهدین فاتحانه، سربلند با اسلحۀ خود وارد کابل شوند. هدف از وارد شدن به کابل با اسلحه این نیست که خدای ناخواسته در کابل خونریزی شود، ما هرگز نمی‌خواهیم یک قطره خون هم در کابل ریخته شود… ولی ما نمی‌خواهیم که در تاریخ مجاهدین نوشته شود که آن‌ها نتوانستند کابل را فتح کنند، از طریق ملل متحد قضیۀشان حل شد، از طریق مداخلات بین المللی قضیۀشان حل شد. ما می‌خواهیم در پایان تاریخ جهاد ما نوشته شود که مجاهدین سربلند، فاتح و با اسلحۀ خود، با شعارهای تکبیر درحالی‌که پرچم اسلام را بر افراشته بودند، از چار طرف وارد کابل شدند. ما همین را می‌خواهیم. ما همین پالیسی را اختیار کردیم و این را به نفع جهاد می‌شماریم. جمعیت می‌تواند این پالیسی را اختیار کند که دیگر ضرورت به داخل شدن به شهر کابل نیست. شما حتماً متوجه هستید که همین حالا ملیشه‌های خون‌آشام قاتل و سفاک جنرال مومن فعلاً یکه‌تاز میدان در کابل است، آن‌ها که به ناموس مردم تعرض کردند، دست‌های‌شان تا آرنج به خون مردم سرخ است، صدها هزار نفر به دست آن‌ها به قتل رسیده، روس‌ها این‌طور جنایت نکردند که این‌ها کردند. آن‌ها در کابل وجود دارند، در موقعیت‌های حساس قرار دارند. فعلاً در میدان هوایی خواجه رواش شما هم هستید ولی تسلط و سیطره از آن‌هاست. در صورتی که وضع از این قرار است، ضرورت این را احساس می‌کنم که مجاهدین وارد کابل شوند، فاتحانه با اسلحۀ خود. جمعیت می‌تواند پالیسی دیگری را اختیار کند.
در این رابطه ما نباید با یکدیگر خود مخالفت کنیم. شما دلایلی دارید، آن را ترجیح می‌دهید و ما دلایلی داریم که آن را ترجیح می‌دهیم، ولی هدف از داخل شدن به کابل قطعاً این نیست که ما حکومت حزب اسلامی را در کابل اعلان کنیم، ما نه این آرزو را داریم و نه این پالیسی ماست. پالیسی حزب کاملاً روشن است، حتا تا امروز موقف ما این است که اگر قدرت انتقال می‌شود، به یک حکومت موقت و قابل قبول بر همۀ مجاهدین، یک حکومت قابل قبول برای همه، و یا به شورای قومندانان جبهات لوگر و کابل باید انتقال شود که شامل قومندان‌های همۀ احزاب است. نظر ما این است.
مسعود: صدای مرا می‌شنوید؟
حکمتیار: بلی به‌خوبی می‌شنوم.
مسعود: قسمی که شما گفتید که گروپ‌هایی آمده از ملیشه جابه‌جا شده در آن‌جا، من دفعتاً روی آن تبصره زیاد نمی‌‎کنم که فرصت هم نیست که من بگویم که ملیشه به چه ترتیب و چه ترتیب و چه کسی دعوت‌شان کرده بود. می‌آییم سر اصل مطلب که مردمی که تسلیم شدند و دست‌های خود را بالا کردند، مسالۀ فاتحانه داخل شدن همین باشد که بعد از این‌که او دست‌های خود را بالا کرده ما داخل شویم، فکر کنم که این افتخار زیادی نخواهد بود، و جز از این‌که در کابل هرج و مرج را زیادتر بسازد دیگر هیچ نتیجه‌یی نخواهد داشت، چرا شما حکومت‌تان را تشکیل نمی‌دهید، بین هم به توافق برسید و بعد با شعارها و نعرۀ تکبیر که مردم کابل هم استقبال کنند و بفهمند که حال سرنوشتِ ما به دست کیست و به همین ترتیب استقبال خوب هم بکنند، چرا به این ترتیب داخل نمی‌شوید تا به این ترتیبی که قدم به قدم در کابل جنگ صورت بگیرد؟!
حکمتیار: این حرف خوبی است، ولی اگر شما به استاد ربانی هم این حرف‌ها را بگویید خیلی خوب می‌شود. از طرف ما مانعی وجود ندارد، ما کاملاً با این موافقیم. اگر دیروز این کار صورت می‌گرفت خوب‌تر بود. اگر یک سال قبل این می‌شد، خیلی خوب می‌بود. ولی اگر آن‌ها حاضر نشدند و در نتیجۀ عدم همکاری آن‌ها این کار صورت نگرفته است، ما خود را مجبور احساس می‌کنیم که از طریق دیگری اقدام کنیم، در این‌صورت بهتر است با استاد ربانی هم در این زمینه صحبت کنید. ما موافقیم با شما.
مسعود: مثلاً در چه قسمت صحبت کنم با استاد ربانی؟
حکمتیار: همین را بگویید که که فعلاً باید حکومت مجاهدین تشکیل شود و زیاد فشار بر این نداشته باشد که امتیازاتی را به دست بیاورد. اقتدار به این ادارۀ موقت سپرده شود و در ظرف شش‌ماه برای ریاست دولت انتخابات برگزار شود، در ظرف یک سال برای شورای اسلامی انتخابات برگزار شود. قدرت به حکومتِ منتخب انتقال شود. اگر استاد ربانی با این توافق کند، مسأله حل است؛ ضرورت داخل شدنِ مسلحانه به کابل طبعاً منتفی می‌شود.
مسعود: کاملاً درست است، اما آیا استاد ربانی حالا می‌گوید که من حکومت عبوری را قبول ندارم؟
حکمتیار: در حرف شاید قبول داشته باشد، ولی در عمل هنوز حکومت تشکیل نشده.
مسعود: در این قسمت ان شاء الله من برای‌تان وعده می‌دهم که اگر خدای ناخواسته استاد ربانی همچو چیزی را قبول نکند، ما و شما یک‌جا ایستاده می‌شویم و فشار می‌آوریم که یک حکومت عبوری قابل قبول به همۀ طرف‌های جهادی باید تشکیل شود و این را برای‌تان از همین‌جا وعده می‌دهم، ان شاء الله شنیده شد؟
حکمتیار: ولی چه وقت؟ ما فرصت زیاد نداریم، ممکن است امروز شام در کابل اعلانی صورت بگیرد که باز ما مجبور باشیم نسبت به آن اعلام التزام داشته باشیم. ما طرحی را ارایه کردیم و به آن‌ها کسی که در کابل است و اگر این طرح پذیرفته نشود، ما بعد از سپری شدن روز ششم ثور مجبوریم در مورد خود و در مورد حزبِ خود تصمیمی بگیریم. شما حرف‌های‌تان را تکمیل کنید.
مسعود: خوب، در قسمت یک حکومت که ان شاء الله صد در صد اسلامی باشد شکی نیست، قسمی که پیشتر گفتیم. دوم، در قسمت به وجود آوردن حکومت عبوری هم ما توافق داریم، در این قسمت هیچ اعتراضی وجود ندارد. حکومتی باید باشد که مورد تأیید همۀ جوانب جهادی باشد، همه جوانب جهادی مطمین باشند.
در قسمت انتخابات و این چیزی است که در ملاقات سال گذشته که دو سال قبل که ما داشتیم، در یک چوکات محدود شما که پیشنهاد کردید، شما به یاد دارید که من فوراً جابجا آن را پذیرفتم و حالا هم من به شما اعلان می‌کنم که یگانه راه و بهترین راه همین است که ما و شما به طرف انتخابات برویم و قسمی که شما گفتنید که واقعاً ملت خودش باید زعیمِ خود را تعیین بکند، کسی را که می‌فهمد که به خیر اسلام است… به خیرِ امروز و فردای این جامعه است، در این قسمت هم کوچک‌ترین تردیدی وجود ندارد. ان شاء الله تا این‌جا شنیدید؟
حکمتیار: بلی می‌شنوم.
مسعود: این را من برای شما تعهد می‌سپارم که در قسمت یک حکومت خالصِ اسلامی هیچ تردیدی نیست، در قسمت حکومت عبوری هیچ‌گونه تردید نیست و در قسمت انتخابات هیچ‌گونه تردیدی ما نداریم، بلکه خواست همیشه‌گی ما همچو چیزها بوده، و در این قسمت فکر کنم کدام مشکلی باقی نمانده و به همین ترتیب خواهش من از خودت همین است انجنیر صاحب، قسمی که شما گفتید شرایط و لحظات بسیار حساس است و ما خدای ناخواسته کدام امتیازطلبی به‌خصوص نداریم، و این را هم به رخ مردم نمی‌کشیم که ما چه و چنان کردیم و فقط اجر خود را از خدا می‌طلبیم و از گناه‌های خود از پیش پروردگار تضرع می‌کنیم که ببخشد، و دیگر من کدام گفتنی ندارم، در این قسمت‌ها و در هیچ قسمتی، بهتر این است که دیگر خود شما رهبران برای تشکیل یک حکومت انتقالی به توافق برسید، این تصمیم گرفته شود که این حکومت انتقالی بیش از شش ماه و یک سال دوام نکند و به تعقیب آن انتخابات شروع شود، در کل این قسمت‌ها و در قسمت‌هایی که شما گفتید، من کاملاً در این قسمت‌ها موافق هستم و هیچ تردیدی وجود ندارد. شنیده شد ان شاء الله؟
حکمتیار: می‌شنوم، بلی.
مسعود: دیگر در این قسمت‌ها با وجود این مسایل هنوز هم شما اصرار می‌کنید که سر کابل حملۀ نظامی صورت بگیرد؟
حکمتیار: اگر توافق در پشاور صورت بگیرد و حکومت مجاهدین تشکیل شود و زمام امور در کابل به این حکومت انتقال شود، ضرورت حمله را در کابل منتفی می‌شماریم. در غیر آن می‌بینیم که چه چیز را به مصلحت جهاد و کشور خود می‌یابیم.
مسعود: تشکر، تشکر، در این قسمت ان شاء الله هیچ گپی وجود ندارد، ما بازهم برای‌تان در این قسمت کاملاً اطمینان می‌دهیم که اگر ما کدام فکر دیگری می‌داشتیم، این کار را در روزهای اول عملی می‌کردیم. یقین داشته باشید که من مخلصانه می‌گویم و خدا را به خود شاهد می‌گیرم که هیچ گپِ دیگری نداریم، جز این‌که خود رهبران در بین خود اگر به توافق برسند، به یک نتیجه برسند. هدف ما همین بوده که یک حکومت عبوری ترتیب بکنند و به تعقیب آن، انتخابات. ما سخت معتقد هستیم که یگانه راه‌حل مشکلات همین انتخابات است. ان شاء الله می‌شنوید؟
حکمتیار: می‌شنوم. اگر ممکن باشد که شما استاد را مطمین بسازید و آن‌ها را تشویق کنید و از طرفِ خود اطمینان بدهید که گویا شما طرف‌دار این هستید، آن‌ها را تشویق و ترغیب کنید. اگر ممکن باشد، امروز توافق صورت بگیرد و شاید جلو خیلی حواثِ غیرمترقبه‌یی که حدودش را فعلاً نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم گرفته شود. شما اگر تأیید کنید که امروز این توافق صورت بگیرد اعلان شود، که مسأله باز حل است و ضرورت تحولاتِ بعدی شاید منتفی شود.
مسعود: خیلی خوب، من همین حالا به شما اطمینان می‌دهم که قضیه در این قسمت حل است، استاد آماده‌گی کامل ان شاء الله دارد که این حکومت عبوری مجاهدین به شکل موقت که به همۀ طرف‌ها قابل قبول باشد. استاد ان شاء الله آن را می‌پذیرد و همین امروز هم پیامی در این قسمت برای‌شان داشتم و حال که شما می‌گویید من همین روز بار دیگر با استاد تماس می‌گیرم که استاد به‌صراحت این مسأله را اعلان کند. ان شاء الله شنیده شد؟
حکمتیار: درست است، موفق باشید. بحث‌هایی که در آن‌جا جریان دارد، اگر توافق صورت بگیرد، باز مشترکاً اعلان کنند مسالۀ دیگری است، ما منتظریم، تا حال که بحث‌ها نتیجه ندارد، دیشب که من پرسیدم وضع هنوز مبهم است و کسی هم امیدوار نیست که گویا به‌زودی توافق ممکن است. به هر صورت شما اگر بار دیگر تماس بگیرید و استاد را مطمین بسازید و تشویقش کنید که این کار عاجل‌تر صورت بگیرد، خیلی خوب می‌شود. من دیگر چیزی گفتنی ندارم، اگر شما چیزی گفتنی بیشتر از این نداشته باشید، خداحافظی می کنیم، شما را به خداوند می‌سپارم.
مسعود: اما من گفتنی دارم، صدای مرا می‌شنوید؟
حکمتیار: بلی، می‌شنوم.
مسعود: صدای مرا می‌شنوید؟
حکمتیار: بلی خوب می‌شنوم.
مسعود: من گفتنی دارم، شما تهدید کرده‌اید که به روز یکشنبه حملۀ نظامی به کابل می‌کنید و من قسمی که در گپ‌های خود صریح بودم، و همی حالا هم با صراحت می‌گویم این مسأله را، نشود که خدای ناخواسته حمله به کابل باعث یک درگیری بسیار شدید بین خود مجاهدین شود. چرا که یک طرف وقتی که داخل کابل شود، گروپ‌ها و نیروهای مختلف داخل کابل می‌شوند، هرج و مرجی که در کابل ایجاد می‌شود، وضع خرابی را که در کابل ایجاد می‌کند، به یقین که منجر به زدوخورد بین مجاهدین خواهد شد و خواهش من از شما این است که این تهدید را بردارید و همراه رهبران، خود شما بنشینید و همان مسایلی را که من گفتم که حکومت عبوری را جمعیت ان شاء الله قبول دارد و قبول می‌کند، می‌رویم به طرف انتخابات و بهتر است عوض این‌که وقت صرف مسایل نظامی شود، اگر در همین قسمت قدم‌هایی برداشته شود، خالی از خیر نخواهد بود و بهتر است که شما همین مسأله را همین حالا برای من اطمینان بدهید که به روز یکشبنه حمله وجود ندارد، قسمی که من از این‌طرف برای شما اطمینان دادم که حمله وجود ندارد، که ما در فکر کارهایی نشویم.
مسعود: ان شاء الله شنیده شد؟
حکمتیار: من شنیدم. ولی انتظار نداشتم و گمان نمی‌کردم که شما این حرف را بزنید. به هر صورت، من از طرف خود می‌گویم که این فیصلۀ ماست، به همۀ جبهات هدایت داده شده، وقت تحدید شده و تدابیر دقیق اتخاذ شده، تا زمانی که حالتی ایجاد نشود که در نتیجۀ آن ضرورت عملیات را فرد فرد مجاهدین ما مثمر نشمارند، شاید قادر به تأخیر و تأجیل در این وقت محدد نباشیم و این را هم من مطمین هستم که ان شاء الله درگیری صورت نخواهد گرفت و به نتایج کار هم تاحد زیاد مطمین هستیم که اگر در شهرهای دیگر افغانستان درگیری صورت نگرفته، در کابل هم درگیری صورت نخواهد گرفت. اگر شما می‌خواهید که مسأله حل شود، اصلاً ضرورت عملیات را فرد فرد مجاهدین که فعلاً در چهار اطرافِ کابل سنگر گرفته‌اند منتفی بشمارند و آن را به تأخیر بیندازند، سنگر را ترک بگویند، برنامۀ حمله بر کابل متوقف شود، راهش این است که حکومتی را هرچه زودتر اعلان کنیم. مسأله حل است و مجاهدین دیگر این ضرورت را احساس نمی‌کنند که دست به اسلحه ببرند و به کابل وارد شوند، و من نمی‌دانم که در کابل چرا درگیری شود، ما اگر درگیری هم داریم، با افرادی خواهد بود که در خدمت کمونیست‌ها اند و با ملیشه و یا نیروها یا واحدهایی که در خدمت کمونیست‌ها اند، درگیری ما با آن‌هاست، ما که به پنجشیر حمله نکردیم، شما چرا به این شکل تعبیر می‌کنید که درگیری بین مجاهدین صورت خواهد گرفت؟ چرا در شهرهای دیگری صورت نگرفته، ما که تصمیم این را نداریم و گمان نمی‌کنیم که شما هم این اراده را داشته باشید، و اگر می‌خواهید که مسأله زودتر حل شود، اگر امروز در پشاور اعلان شود، مسأله حل است، از طرف ما نه مانعی وجود دارد و نه اشکالی.
مسعود: صدای مرا می‌شنوید؟
حکمتیار: بلی می‌شنوم.
مسعود: واقعیت‌هایی است که وجود دارد. اگر بگویم که درگیری نمی‌شود، من همین حالا برای‌تان می‌گویم که شدید درگیری می‌شود، و شاید جنگی صورت بگیرد که صدها مسلمان در آن بسوزند، و ان شاء الله من همین حالا می‌گویم که پیش خدا قطعاً مأخوذ نیستم و پیش ملت افغانستان هم مأخوذ نخواهد بودیم، ما چیزی را به خود نطلبیدیم و نمی‌طلبیم و کدام ادعای به‌خصوص هم در این قسمت نداشتیم، و فقط همه چیز را به شخصِ خودِ شما رهبرهای بزرگ محول ساختیم، بنشینید و در بین خود به فیصله برسید. ولی در غیر صورت، گپ اگر به طور دیگری باشد، بگویید و یا نگویید، به درگیری می‌انجامد. شما بروید استاد ربانی وجود دارد، استاد سیاف وجود دارد، دیگر رهبران وجود دارند، ما نمی‌خواهیم که خدای ناخواسته کدام چیزی را تحمیل کنیم و در بین خود به فیصله‌یی که رهبران برسند، ما متقبل می‌شویم و قبول داریم و فعلاً کدام شرط و شرایط خاصی را نگذاشتیم که این شرط و یا آن شرط، فقط می‌گویم هر آن چیزی را که رهبرها به فیصله می‌رسند ما قبول داریم و خونریزی نشود، و ما همه چیز را سر انتخابات حساب می‌کنیم نه سر خود و حکومتی دوروزه در کابل که چه کسی تسلط داشته باشد. گپ همین است و بهتر است که در همین صحبت فعلاً مطمین شویم که گپ از طریق مفاهمه حل شود نه از طریق نظامی.
مسعود: ان شاء الله که شنیده شد؟
حکمتیار: حرف‌های شما را شنیدم، مطالبی که داشتم من عرض کردم.
مسعود: خوب، معنای همین گپ همین است که روز یکشنبه حتماً حمله می‌کنید، من آماده‌گی بگیرم.
حکمتیار: آماده‌گی برای چی؟
مسعود: آماده‌گی برای دفاع از مردم کابل، زن کابل، مرد کابل، خُرد و کلان کابل، آماده‌گی به دفاع از همین ملت مظلوم، آماده‌گی به [دفاع از] مردمی که به خدا هر روز پناه می‌برند و می‌گویند که سرنوشت ما در آینده چه می‌شود.
من مجبورهستم که از همین مردم در برابر هر نوع حمله با هر طاقتی که داریم دفاع کنم. مشکل خود شماست، باید بروید بین خود بنشینید، به توافق برسید. ما کدام امتیازطلبی طلب نمی‌کنیم، و شما که می‌گویید به روز یکشنبه این حمله حتمی است، همین حالا به‌صراحت می‌گویم و شما می‌فهمید که من آدم صریح هستم و مجبورهستم که همین حالا و از پیش دستگاه دور شوم و ترتیبات دفاعی خود را بگیرم. و مجبور هستم که دست به یک سلسلسه تصفیه‌ها در بعضی مناطق بزنم و فردا نگویند، و من به پیش خدا فردا مسوول نباشم که چرا دست به همچو کاری زدید. خوب است که قاضی صاحب منحیث شاهد می‌شنود.
حکمتیار: در کابل عناصری وجود دارند که در طول سال‌ها به جان، مال و ناموس مردم کابل رحم نکردند، شما باید از مردم کابل در برابر آن‌ها دفاع کنید. عجب است که شما می‌گویید که من مجبور هستم از اهالی و مردم کابل دفاع کنم، می‌فهمید که این حرف‌ها خیلی خطرناک است، عواقب خیلی بدی دارد. اگر من به همین لهجه صحبت کنم، می‌فهمید که عواقبش چه خواهد بود. من نمی‌خواهم، می‌خواهم باب دوستی را باز کنیم، باب برادری را باز کنم و زورگویی‌ها را کنار بگذاریم، و اگر شما مسوولیت حوادث بعدی را قبول می‌کنید، خوب است شما در این‌جا همین کار را بکنید، ما همیش خواستیم دست به هم بدهیم و چون برادر زنده‌گی کنیم و شما حرف‌تان به شکل دیگری است و من نمی‌خواهم در این مرحلۀ حساس قسمی عمل کنم و حرف‌هایی را تکرار کنم که متأسفانه در جریان صحبت و متأسفانه من قسمی فکر می‌کردم که شاید لحظه به لحظه لهجۀ شما خوب‌تر شود، برادروار، ولی شما به شکل دیگری صحبت می‌کنید. من بازهم برای‌تان عرض می‌کنم که قرار ما به حال خود است، اگر در همین دو روز، شنبه یکشنبه، تا شام یکشنبه تغییری در کابل نیامد، و قدرت از این گروه سفاک و جانی به مجاهدین انتقال نیافت، ما به تعهدی که کردیم و فیصله‌یی که کردیم، ناچاریم و التزام داریم و این کار را می‌کنیم. و شما، من نمی‌دانم چرا با این لهجه صحبت می‌کنید و مسأله را این‌طور تعبیر می‌کنید. ان شاء الله فهمانده توانستم؟
مسعود: به گوش هستم.
مسعود: ببینید که شما چند مسأله را که پیش کردید، با همۀ قسمت‌هایش من به‌کلی توافق دارم: حکومت خالص اسلامی که آروزی همیشه‌گی ماست؛ حکومت عبوری بدون کدام امتیازطلبی؛ انتخابات در آینده. همۀ مسایل را ما توافق کردیم که هیچ‌گونه گپِ دیگری وجود ندارد، با وجود آن شما ضرب‌الاجل تعیین می‌کنید که روز یکشنبه حمله می‌کنم. فکر کنم وقتی در همۀ چیزها توافق وجود دارد، ضرورت به حمله دیگر باقی نمانده و این که استاد ربانی به عجله اعلان بکند که من این را قبول دارم، بازهم می‌گویند که این قبلاً اعلان شده، ضرور به اعلان مجددش نیست. فعلاً که به مذاکره نشستند، مولوی صاحب محمدنبی، استاد سیاف است، بزرگ‌های دیگر است و بالای همین مرام کار می‌کنند و با وجود این همه، شما تهدید می‌کنید که من یکشنبه حمله می‌کنم و فکر کنم که در این شرایط ضرورت به جنگی نباشد و بهتر است که خود رهبرها در بین خود به توافق برسند و مشکل ملت را حل کنند. ان شاء الله شنیده شد؟
حکمتیار: این ضرب‌الاجل برای حمله به چاریکار آماده نشده، بلکه برای حمله به کابل شده. کابل که فعلاً تحت سیطره و تسلط عناصر جانی و سفاک قرار دارد، ما ضرب‌الاجل را برای حمله به کابل تعیین کردیم، نه به چاریکار و یا به منطقۀ تحت تسلط شما، چرا مسأله را به این شکل تعبیر می‌کنید؟ تنها توافق شما کافی نیست، توافق از طریق مخابره کافی نیست، کاش شما از مجموع جمعیت هم نماینده‌گی می‌کردید که مسأله از این قرار نیست. موضوع این است که باید حزب و جمعیت عملاً به یک اداره توافق کنند و این اداره تشکیل شود، تمام نیروهای جهادی آن را بپذیرند، قدرت از رژیم کابل به این اداره انتقال شود، پس از این ضرورت عملیات منتفی می‌شود. تنها توافق لفظی کافی نیست، باید جلو حوادث خطرناک را بگیریم، باید جلو وارد شدن مجاهدین مسلح را به کابل بگیریم، خیلی وقت ضایع کردیم، از این بیشتر من نمی‌دانم که وقت داریم یا نه و هیچ کسی نمی‌تواند که جلو حوادث غیرمترقبه را بگیرد. من می‌گویم ما به یک توافق عملی ضرورت داریم، زمانی که حکومت تشکیل شود و اعلان شود و در کابل قدرت به این حکومت انتقال شود. بدون این‌که این کارها صورت بگیرد، هیچ کسی تضمین کرده نمی‌تواند امروز در داخل کابل و یا بیرون کابل حادثه رخ ندهد، رژیم سقوط نکند و ما با وضع تازه‌یی روبرو نشویم.
مسعود: من حرف‌های‌تان را شنیدم. من باز می‌گویم و این را تکرار می‌کنم و ان شاء الله به نماینده‌گی از جمعیت هم گفته می‌توانم که جمعیت طرف‌دار حکومت عبوری است، حکومت عبوری‌یی که تنها مختص نمی‌شماریم از حزب و جمعیت است، دیگران هم سهم داشته باشند، دیگران هم از افغانستان هستند، حکومت عبوری‌یی که برای همه قابل پذیرش باشد. حزب و جمعیت به توافق برسند، دیگران اگر قبول کنند کافی است و این‌که بین هم می‌نشینند و چیز دیگری تصویب می‌کنند این هم کافی است که در این قسمت هم تردیدی وجود ندارد. ان شاء الله شنیدید؟
حکمتیار: بلی شنیده شد.
مسعود: حکومت عبوری را که مشترک از همۀ رهبران و همۀ قومندان‌ها و یا به هر نوع که در بین خود به فیصله می‌رسند و یا تنها حزب و جمعیت که واقعاً هرکدام موثریتِ خود را داشته‌اند، جمعیت قبول دارد و ان شاء الله من این را به‌صراحت می‌گویم.
حکمتیار: درست است، مسأله حل است. شما امروز به استاد بگویید برادرها این‌جا نشستند توافق صورت بگیرد، ما وقت داریم اعلان شود و فکر کنم که مشکل حل شده.
مسعود: شما خودتان چرا تشریف نمی‌برید که با استاد صحبت کنید، بنشینید و روبرو صحبت کنید؟
حکمتیار: می‌شود شما تشریف بیاورید باز مشترکاً صحبت کنیم. استاد شاید به‌تنهایی تصمیم گرفته نتواند.
مسعود: استاد رهبر جمعیت است، هر تصمیمی که آن‌ها بگیرند از طرف من قابل قبول است. و در همین‌جا من برای شما اعلان می‌کنم که هر تصمیمی را که استاد بگیرد، ما کوچک‌ترین تردیدی در قسمتِ آن نداریم. ان شاء الله شنیده شد؟
حکمتیار: بلی کدام اشکالی وجود ندارد، اشکال از طرفِ ما وجود ندارد، ما نماینده‌های باصلاحیت و مقتدر آن‌جا داریم که در تمام مسایل با ما شریک بودند، از حزب نماینده‌گی می‌کنند و من و یا کسی در پشاور عین رول را خواهیم داشت.
مسعود: صدای مرا می‌شنوید؟… همین صبح هم به استاد پیامی داشتم در همین قسمت‌هایی که ما و شما صحبت داشتیم. در همین قسمت‌ها پیام من بود و بازهم به استاد پیام خواهیم داشت تا از یک خونریزی و هرج‌ومرج در کابل جلوگیری شود و بازهم من تأکید می‌کنم که بین خود بنشینید و به یک توافق برسید. بازهم تأکید می‌کنم که شما بزرگ‌ها در بین خود بنشینید و به یک توافق برسید و ما منتظر هستیم که شما چه می‌کنید.

 

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.