ضرورت بسط الگوی ضدتروریستی عطا و دوستم

گزارشگر:علی پارسا/ شنبه 28 سنبله 1394 - ۲۷ سنبله ۱۳۹۴

عطامحمد نور، والی ولایت بلخ، پس از پروژه ناامن‌سازی شمال، اولین مقام بلندپایه‌یی بود که لب به شکوه گشود و سکوت تعارفاتی در برابر ارگ را شکستاند و با انتقاد از عملکرد حکومت مرکزی، در پی چاره‌یی برای بازگردان همای امنیت به صفحات شمال شد. او برای دست یافتن به این هدفش، رزم‌جامه به تن کرد و به جنرال دوستم و حاجی محقق، فراخوان پاسداری از شمال داد.
mnandegar-3عطا در مزار رزم‌جامه به تن کرد و عزم پس زدن دشمن از بلخ کرد. دوستم هم به فاریاب رفت تا گاه با «نکتایی» و گاه با رزم‌جامه به دشمن بتازد و آنها را از آمدن‌شان پشیمان کند.
نبرد دوستم در فاریاب موفقانه ارزیابی شد و حمایت‌های بیشماری محلی و مردمی را با خود به ارمغان آورد.
این روزها عطامحمد نور با راه‌اندازی عملیات گسترده «الماس ۲» در این ایام در پی چیدن گلیم تروریستان از سه ولایت شمالی بلخ، جوزجان و سرپل است و در روزهای گذشته با اقبال و استقبال گسترده‌یی مواجه شده است.
در سیاست از نگاه پلورالیستی، جنگ آخرین دروازه‌یی است که یک سیاستمدار به آن می‌کوبد. از دید کثرت‌گرایان سیاسی، جنگ پایان سیاست است و آخرین کلید یک سیاستمدار است. با این وصف باید گفت که رزم‌جامه پوشیدن و سلاح شانه‌کردن برای مردان سیاستی چون عطامحمد نور، آخرین راه فراروی‌شان بوده است.
این دولت‌مردان، پیش از این‌که به میدان نبرد بیایند، تلاش بسیار کردند تا در میدان سیاست به باب دل‌شان برسند و بار دیگر رویای شمال امن را تحقق بخشند. وقتی اما چنین نشد، لباس‌های دیروز جنگ را به تن کردند و عزم عقب نشاندن دشمن را کردند. این اقدام یکجانبه، از سوی دیگر نشانگر استیصال مشمئزکنندۀ حکومت وحدت ملی و شخص رییس‌جمهور هم است. رییس‌جمهوری که تا دیروز وعده بهشت سبز در سراسر کشور را می‌داد، حالا نمی‌تواند مانع پروژه ناامن‌سازی شمال کشور از سوی برخی‌ها شود. در صورت آستین بالا زدن رییس‌جمهور به عنوان فرمانده اعلای قوای مسلح کشور، نه شمال ناامنی می‌ماند و نه نیازی برای به میدان رفتن فرماندهان دیروز شمال. به هر حال، اما هرچند به میدان رفتن مردان سیاست، تصمیمی دشوار و پرخطری است، اما بدون شک هم مثمر است و هم ارزنده.
عطامحمد نور برای چندمین بار با تجربه به میدان در آمدن نشان داد که حاضر است در روزهای بد در کنار مردم و نیروهای مسلح‌شان بایستند و بار دیگر چون روزهای مقاومت، دشمنان دست‌پروده را عقب براند. این حرکت بدون شک علاوه بر این که تاثیرات مثبتی بر امنیت شمال می‌گذارد، زمینه بسیج و همسویی نیروهای اجتماعی، امنیتی و سیاسی کشور را هم فراهم می‌کند و درنتیجه به یکپارچگی که از پیش‌نیازهای عمده دست یافتن به امنیت در جوامع جهان سومی است، می‌انجامد. به این ترتیب گسترش چنین حرکت‌های جمعی در سراسر کشور و الگوگیری از آن در صورت مدیریت کارامد- می‌تواند نتایج مثبت ملموسی را به جا بگذارد.
با این وجود اما حرکت‌های اخیر دو فرمانده شمال نشان می‌دهد که بسیاری‌ها نه تنها در پی گسترش چنین الگویی‌اند، بلکه به شدت در صدد تخریب آن هستند. بازتاب‌های رسانه‌ای گسترده از این حرکت‌های سازنده، گاهی هم با بهانه‌جویی‌های برخی‌ها برای کارشکنی در قبال آن همراه بوده است. کم نبودند کسانی که به هر نحوی و با استفاده از هر ابزاری می‌کوشیدند که بر روی دستاوردهای دوستم در فاریاب خاک بریزند و مبارزه او با هراس‌افکنی منطقه‌ای را تلاشی برای نسل‌کُشی سازمان‌یافته تلقی کنند. رسانه‌های مربوط به این طیف هرچند همواره با بهانه‌های واهی ساز مخالف با حرکت جنرال دوستم می‌زدند و آن را اقدامی قومی عنوان می‌کردند، اما هرگز راه‌حلی برای مبارزه با تروریسم روبه‌رشد پیش نکشیده‌اند.
همین رسانه‌ها و چهره‌های جنجال برانگیز و حاشیه‌ساز هرچند از یک دست به عملیات‌های پاک‌سازی در شمال خرده می‌گیرند، اما از دست دیگر همواره زبان شکوه از داعش و طالب در مناطق دیگر کشور می‌گشایند؛ غافل از اینکه اگر حکومت توان یا عزمی برای پس زدن نیروهای شورشی را می‌داشت، دولتمردانی چون عطامحمد نور هرگز کالای سیاست را با لباس جنگ بدل نمی‌کردند. عملیات‌های نظامی دولت‌مردان حکومت وحدت ملی در شمال نشانگر آن است که حالا نوبت اقدام جمعی در برابر دشمنان است و نمی‌توان به تنهایی چشم به راه حکومت و نیروهای امنیتی نشست.
با این حساب پس زدن داعش از ولایت ننگرهار و دست یافتن به امنیت نسبی در سراسر کشور به جای شعار دادن و کنایه و تشر زدن به دیگران، «گاو نر می‌خواهد و مرد کهن».
در این روزها حرکت‌های مشکوک بسیاری از سوی برخی از قبیله‌سالاران معلوم‌الحال دیده و شنیده می‌شود که نه تنها هیچ دستاوردی برای رهایی کشور از بحران نداشته، که حتا گاه کشور را دو دستی به سوی بحران رهنمون می‌شود. به گونه مثال همان‌هایی که امروز، تمام همت خود را به کار بسته‌اند که «اسلامیت» و «افغانیت» خود را با تذکره‌های الکترونیکی جار زنند، به خوبی می‌دانند که بر «اسلامیت» و «افغانیت»‌مان در ولسوالی اچین ننگرهار از سوی بیگانگان تجاوز می‌شود. کسی نیست که این روزها صدای گریه پیرمرد و مرد و زن و طفل اهالی ولسوالی اچین یا قصه دو پاره کردن طفل نوزاد از سوی داعشیان در این منطقه را نشنیده باشند.
هیچ چهرۀ قبیله گرایی که این روز ها بیل برداشته اند تا آب روان عطا محمد نور و جنرال دوستم را گل آلود کنند، از تراژدی تلخ تجاوز جنسی اوباشان داعش بر زنان هموطن‌مان بی‌خبر نیستند. با این حال اما، تمام توشه و توان این چهره های مسخ شده، بی‌اعتبار کردن نبرد جنرال دوستم یا عطامحمد نور در شمال و یا هم هوچی‌گری برای درج واژه «افغان» است.
به نظر می‌رسد که مردم باید از کسانی که تا دیروز سکاندار بزرگ‌ترین خیانت ملی کشور و مهندس بزرگ‌ترین تقلب در کشور بودند و امروز سنگ «اسلامیت» و «افغانیت» را به سینه می‌زنند، بپرسند که آیا به راستی همّ و غم‌شان افغان و افغانستان است و به قول خیام «آیا تو چنان که می‌نمایی، هستی؟!». اگر به راستی چنین است پس چرا به جای حاشیه سازی و نفاق‌افکنی در پی بسیج مردم در برابر تجاوز بیگانگان نمی‌شوند؟ شاید میدانند که بی جرئت اند و بی غیرت.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.