با تو هستیم کندز! فریادی بر بلنـدای بلندترین قله‌های درد

گزارشگر:محمد منصوریان/ دو شنبه 13 میزان 1394 - ۱۲ میزان ۱۳۹۴

کنـدز، ای مادر خونین‌جامه و برهنه‌تن؛ ای نشسته در سوگ و غرق در ماتم، مرا ببخش که بدفرزندی بوده‌ام برایت!
کندز، ای بابای محاسن‌سفید شسته در خون و خم گشته قامتِ سروت از ضرب چوبِ هیولاهای بی‌فرهنگ و بی‌مذهب؛ مرا ببخش که بد متکایی بوده‌ام برایت!
کندز، ای خواهر آشفته و هراسانم، ای افتاده در پای ددانی دژ‌صفت و اهریمن‌خصلت؛ مرا ببخش که بد برادری بوده‌ام برایت!
mnandegar-3کندز، ای برادر مهربان و غمگینم؛ به خدا قسم صدای ناله‌هایت را در زیر شلاقِ بیدادگران می‌شنوم، حس می‌کنم و از درد به خود می‌پیچم و با تمام وجود فریاد می‌زنم: برادرم مرا ببخش که بد برادری بوده‌ام برایت!
کندز، ای دیار خوب و نازنینم مرا ببخش که همچون همیشه‌ها جز سکوت کاری نکرده‌ام برایت!
می‌دانم که چه بر تو گذشت و بر فرزندانت و با این‌همه آب از آب تکان نخورد و هیچ کسی کاری را که باید می‌کرد، نکرد.
دشمنانت در تبانی با بدترین‌های زمان، بر تو و فرزندانت هجوم آوردند و جنایاتی مرتکب شدند که کمتر کسی با کسی می‌کند.
از رییس‌جمهور تقلبی و تحمیلی تا مشاور مریض و مرموز شورای امنیت و پایین‌تر از آن‌ها، همه یکسان و همسان دست در دستِ هم دادند و زمینه‌سازی کردند تا پیکرت خونین گردد و قلبت توفانی.
تو در قلبِ من استی کندز! درد تو درد من است کندز! زخم تنِ تو زخم قلبِ من است کندز!
می‌دانم که سلاحی جز قلم، و مرمی‌یی جز واژه‌هایی غمگین‌تر از خودم ندارم. اما یقین دارم که همین قلم و همین واژه‌ها اگر درست و به‌جا استفاده شوند، فاشیسم را نابود و تروریسم را زمین‌گیر می‌سازند.
یقین دارم که سپاهی به مراتب بیشتر از شمار واژه‌های من به یاری‌ات خواهد شتافت و توطیه‌ها را خنثا و شرارت‌پیشه‌ها را ناکام خواهد ساخت.
می‌دانم که باورش برای بی‌باورها دشوار است، اما من باور دارم که ایمان به مراتب قوی‌تر از بمب‌افکن‌های امریکایی و تروریست‌های بین‌المللی است.
می‌دانم که هر کدام به تنهایی قطره‌یی بیش نیستیم ولی اگر ما شدیم و یک‌جا، دریایی می‌شویم که هیچ ظالم و ستمگری را یارای مقاومت در مقابل ما نمی‌مانَد. درست همانند اتحاد جماهیر شوروی، هیولایی به مراتب بزرگ‌تر از ایالات متحدۀ امریکا.
می‌دانم که صدایم بیشتر از آن ضعیف است که در میانِ این‌همه هیاهو، به گوش هم‌سرنوشت‌هایم برسد؛ از پنجشیر تا بدخشان و پروان و کاپیسا، از بلخ تا هرات و فراه و غورِ زیبا و تا شهرهای شبرغان و ایبک و تالقان و تا دورترین روستاها و قریه‌های این دیار و این خطه و این سرزمین. اما یقین دارم که آن روز دور نیست که این صداها امواجی گردند که گوشِ هستی را کر کنند و مستبدان را از روی هستی ساقط.
آری این‌جا وطنِ من است و من قطرۀ ناچیزی از دریای خروشانِ مردمم هستم.
اگر غلامکی دست در دستانِ سیاهِ غلامی دیگر می‌نهد و قصد توطیه علیه مردمم می‌کنند، باید بدانند راه‌شان اشتباه است و مسیرشان بی‌فرجام و در نهایت جز شرمنده‌گی بزرگ، چیزی نصیب‌شان نخواهد شد.
آری من از تبار سلاطینِ غزنه‌ام؛ همان‌ها که بت‌ها و بت‌پرستان را یکسان در هم کوبیدند تا دیگر بت‌پرستی هوس باده‌پرستی نکند این‌جا.
من پیرو و هم‌سنگرِ شیر دره‌های پنجشیر هستم؛ قهرمانی بی‌بدیل و رزم‌آوری بی‌پیشینه. من با همۀ ناتوانی‌ام توانا هستم و با همۀ ضعفم قدرتمند. زیرا درس‌خواندۀ مکتبی هستم که در آن هنوز واژه‌یی به نام شکست و تسلیم راه نیافته است.
من با همۀ کوچکی‌ام، رهرو بزرگ‌مردی هستم که بزرگانِ جهان سر بر آستانش نهاده و زبونانه در برابرش کرنش کردند.
من فرزند جهاد هستم، برادر مجاهد و رفیق جاودانۀ شهادت.
من هستم مفتخر به داشتن فرماندهی که جز در برابر خدا، تسلیم هیچ قدرتی نشد و با زنده‌گی‌اش رمز مردانه زیستن و با شهادتش راه جاودانه ماندن را یادمان داد.
اکنون و در نبود قهرمان؛ من این‌جا هستم بر بلندای بلندترین قله‌های درد. فریاد می‌زنم تا همۀ آزاده‌گانِ جهان بشتابند؛ به یاری من، به یاری تو، به یاری ما. ای کندز من دردمند و خسته‌ام!
من این‌جا هستم با چراغی در دست. در انتظار همۀ چراغ به دستانِ دنیا تا همه با هم به جان ظلمت افتیم و بنیادش براندازیم.
من این‌جا هستم تا همۀ آزاده‌گان را از هر قوم و قبیله و تیره و تباری فرا خوانم تا دیارِ من عاری از هر دیو و ددی گردد.
من نمادی از مظلومیتِ این زمان هستم که هیچ‌گاهی قصد تسلیم در برابر ظالم ندارد.
من عاصی‌یی استم که عصیان در مقابل ترور را مقدس‌ترین عبادت می‌دانم و طغیان در برابر طاغوت را سعادتی جاودانه و ماندگار می‌انگارم.
این است باور من، عقیدۀ من، مکتب من و مذهب من. تا زمانی در مقابل شیطان می‌ایستم و مقابله می‌کنم که سر بر آستان معنویتِ من فرود آورد و دست از شرارت و شیطنت در دیار من بکشد.
آری تروریستان! پیام ما به شما این است: شاید بتوانید شهرهای ما را خراب و جوانانِ ما را شهید و امنیتِ ما را برهم زنید؛ اما در نهایت آن‌که می‌بازد، شما هستید و برنده‌گان واقعیِ این معرکه و مبارزه، ما هستیم و مردم ما و کشور ما؛ همان‌هایی که هیچ‌گاه روح‌شان را تسلیم شیطان نکردند و دست در دستِ اهریمن ندادند و در مقابل حق قرار نگرفتند و حامی بی‌قید و شرط باطل نگردیدند!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.