اسطوره‌های جــهانی شدن

گزارشگر:ترجمه: کوروش برادری/ سه شنبه 14 میزان 1394 - ۱۳ میزان ۱۳۹۴

بخش دوم
mnandegar-3کشورهای در حالِ رشد روی هم رفته در برابر تحول اقتصادی جهانی عمدتاً سپر دفاعی ندارند و تنها سطح نازلی از خدمات اجتماعی را می‌توانند تضمین کنند؛ اما متفاوت بودنِ آنان در این کشورها نیز اهمیت نهادهای سیاسی و سیاست معقول حکومتی را در حین تشخیص و تعیین سنجۀ اجتماعی و شرایط کار به نمایش می‌گذارد. قطعاً، این قواعد نیز، مانند قواعد کشورهای صنعتی، به‌راحتی از اعتبار ساقط نمی‌شوند، وقتی در ارتباطی بزرگ‌تر بر بستر سنن و نهادهای ملّی انجام بگیرند.

۳) فروپاشی کاملِ دفاع از محیط زیست روی نداده است
بی‌تردید بسیاری از مشکلات حادِ جهان که از برونی‌گری، انتقال هزینه‌ها به محیط زیست نشأت می‌گیرند، همچنان لاینحل هستند؛ همان‌گونه که آنان توسط بنگاه‌های اقتصادی و برخی کشورها انجام می‌گیرند که سمت‌گیری‌شان رشد یک‌سویه است و در انرژی اصراف می‌کنند. تا جایی که جهانی شدن به رشد اقتصادی سوق دهد؛ و رشد اقتصادی به این معنا است که مصرف مواد و تولید مواد مضر افزایش پیدا کند، جهانی شدن می‌تواند نمایان‌گر مسبب مستقیم تحولات بالقوه مضر برای محیط زیست باشد. بنا بر یک مطالعۀ تازه، “شواهدی در دست نیست که جهانی شدن فی‌نفسه به محیط زیست لطمه بزند. به میزانی که جهانی شدن فرصت‌های رشد اقتصادی را بهبود دهد، قطعاً ضرورت سازوکارهایی را که سازگاری این رشد را با حفظ ذخایر طبیعی جهان تأمین کنند، تقویت می‌‌کند.” البته در دهه‌های گذشته محدودیت‌های متعدد محلّی، ملّی، منطقه‌یی، و همین‌طور جهانی، برای خطراتی که محیط زیست را تهدید می‌کنند تعیین شده است، اما مشکلات حاد بسیاری مانند گرمایش زمین را نمی‌شود حلّ کرد وقتی ما جهانی شدن اقتصادی را بهتر هدایت نکنیم. این یک مسالۀ سیاسی و اخلاقی و همین‌‌طور فی‌نفسه مسالۀ جهانی شدن است. کشورهای مختلف امکانات متفاوتی برای عملکرد در این میدان بنا کرده‌اند.
۴) جهانی شدن به معنای پایان دولت ملّی نیست
اغلب یا سعی شده با ذکر شواهد و مدارک اثبات کنند یا که این سعی فقط به این دعوی محدود شده که جهانروایی انحلال دولت ملّی را دست‌کم در آیندۀ نزدیک، به همراه ندارد. در این رابطه نخست لازم است اشاره شود که تعداد دولت‌های به رسمیت شناخته شدۀ بین‌المللی میان ۱۹۴۵ و اواخر سال‌های نود بیش از دو برابر شده است و امروز بیش از صد و نود کشور هستند. به نظر می‌آید در پایان قرن بیستم نظام دوّل مدرن به نقطۀ اوجِ خود رسیده باشد تحت حمایت و بر بنیاد اشکال چندجانبۀ تازۀ تعاون و همکاری بین‌المللی، توسط سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل و معاهده‌های جدیدی نظیر انواع و اقسام معاهده‌های حقوق بشر. همین‌طور شکوفایی قوای نظامی توسط امریکا پس از یازدهم سپتمبر توانایی کشورهای قدرتمند را در به منصه ظهور رساندن مواضع خود در سطح جهانی و تعقیب منافع ملی خود برجسته می‌کند. از لحاظ سیاسی و نظامی، کشورها از جهات بسیاری کماکان مهم‌ترین عاملان صحنۀ جهانی هستند. در بین سایر عواملی که می‌توانند بر روی شرایط سیاسی و اقتصادی جهانی تأثیر بگذارند، دولت‌ها نقش شکل‌دهنده و حتا مسلط ایفا می‌کنند. همه چیز در گرو دولت ملّی است و سکّه نظم جهانی همچنان توسط دولت‌های قدرتمند زده می‌شود. منظور به هیچ‌وجه انکار این نیست که جهانی شدن خصلت و شکل قدرت سیاسی را تغییر نداده است، قطعاً آن را تغییر داده است. اما قدرت دولت‌ها نه محدود شده است نه تضعیف، بلکه دگرگون شده و ساختار جدیدی گرفته است. بدین ترتیب، ما با یک موقعیت کاملاً درهم‌تافتۀ سیاسی رو در روییم، برخلاف آن نظری که بر آن است که جهانی شدن، ناقوس مرگ دولت مدرن را به صدا درمی‌آورد.

۵) جهانی شدن فقط خطر محض برای ساختارهای ملی نیست
ما مجاز نیستیم جهانی شدنِ ارتباطات را با جهانروایی یک فرهنگ خلط کنیم. تردیدی نیست که هر روز گسترش سریع رادیو، تلویزیون، انترنت، همین‌طور ماهواره و تکنیک دیجیتال، ارتباط هم‌زمان را در بخش‌های دور جهان در عمل ممکن ساخته است. به همین دلیل، انسان‌ها در همه جای جهان با ارزش‌های فرهنگ‌های دیگر ارتباط بر قرار می‌کنند. بدین طریق فهم متقابل ورای مرزها می‌تواند ترغیب شود، اما در مقام پیامد تأکید بر ویژه‌گی‌ها و خصایل تک تک فرهنگ‌ها همان‌قدر ممکن است بیشتر موجب تکّه تکّه شدنِ فرهنگی شود. شناخت “دیگری” به هیچ‌وجه ضامن موافقت با او نیست، همان‌طور که تهدید سلمان رشدی به مرگ پس از انتشار “آیه‌های شیطانی” به وضوح نشان می‌دهد. علاوه براین، صنایع جدید رسانه‌های جمعی البته یک گفتمان مالی خاصِ خود را و رفتار مصرفی معین و بدین طریق، همین‌طور رویکردهای همزاد با آن به‌وجود می‌آورند اما آن‌ها با کثرتی از زبان‌ها هنوز مواجهه‌اند که انسان‌ها قافیۀ زنده‌گی و فرهنگ‌شان را بر اساس آن‌ها می‌سازند. همۀ ارقام و اطلاعات در دسترس حاکی از آنند که فرهنگ‌های ملی و محلی مانده‌گار هستند. با این حساب، “دمکراتیک کردن”ِ اخبار و اطلاعات و ارتباطات محتوا و شکل ارتباطات را در سطح جهان عوض کرده‌اند، اما تنوعی از فرهنگ‌ها با پیامدهای عمیق و ریشه‌یی همچنان وجود دارد.
۶) جهانی شدن فقط افزایش نابرابری‌ها در سطح جهان نیست
درحالی که درآمد میانگینِ کشورهای فقیر و ثروتمند امروز از هم بیشتر از سابق فاصله دارد، به سبب رشد اقتصادی پایدار در کشورهای عضو پیمان سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی و از جمله رکود در بسیاری از کشورهای افریقایی جنوب صحرای آفریقا، به نظر می‌آید تعداد انسان‌هایی که در شرایط فلاکت‌باری به‌سر می‌برند، در سطح جهان کاهش یافته است. علاوه بر این، توزیع درآمد در برخی کشورها بهبود داشته است. اما دربارۀ بسیاری از کشورها تصویر واضحی در دست نیست. برای نمونه چین و جاپان از مواهب رشد سریع اقتصادی بیست یا ده ساله دایم برخوردار بودند. اما مناطق کشاورزی نتوانستند پا به پای این رشد پیشرفت کنند و اغلب نسبت به تحول مناطق شهری و ساحلی با دوره‌های درازمدت رکود مواجهه بودند. این یک چالش جدی سیاسی در سطح ملی و همین‌طور جهانی است، اما نمی‌تواند فقط به عنوان پیامد منفی جهانی‌سازی تلقی شود.
۷) جهانی شدن صرفاً و فقط تقویت قدرتِ بنگاه‌های اقتصادی نیست
شکل‌گیری بازار جهانی، شرکت‌های بزرگ بومی را در رقابت مستقیم با بنگاه‌های اقتصادی خارجی قرار می‌دهد. برای مثال، امروز شرکت تلیفون بریتانیا، شرکت تلیفون فرانسه و تلیفون آلمان هم با یکدیگر و هم با یک سری از شرکت‌های سازندۀ تلیفون همراه رقابت می‌کنند. جای انکار نیست که “در بازارهای بستۀ ملی که در آن‌ها قهرمان‌های ملی می‌توانند روی حمایت دولت حساب کنند، خطر تشکیل انحصار خیلی بیشتر از بازارهای جهانی است. هرچند خیلی از بنگاه‌های اقتصادی جهانی امروز بزرگ‌تر از سابق‌اند، اما به‌طور خودکار از قدرت بیشتر برخوردار نیستند. کمبود رقابت و بزرگی کاذب مقدمات قدرت و نفوذ را برای بنگاه‌های اقتصادی فراهم می‌کند. علاوه بر این، نبض برخی از شرکت‌های بزرگ در دست موفقیت در فروش کالاهای خود است و ناگزیرند نسبت به تحولات بازار سریع واکنش نشان دهند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.