گزارشگر:داکتر فرشاد نجفیپور/ سه شنبه 21 میزان 1394 - ۲۰ میزان ۱۳۹۴
بخش نخست
مهم نیست که «من»ِ ما برزگ باشد یا کوچک، وقتی پایِ گروه، قوم و نژاد در میـان باشد، با کمی دقت درمییابیم که همۀ ما خودشیفتهایم.
همۀ ما میدانیم خودشیفتهها چهگونه افرادی هستند و چه ویژهگیهایی دارند؛ مدت زیادی جلوِ آینه مینشینند، دروغپرداز و پُرحرف بوده و مدام از خودشان تعریف میکنند و از هر فرصتِ کوچکی برای خودنمایی استفاده میکنند. مدیرانِ خودشیفته، مدام به کارمندانِ خود گیر میدهند، دوستانِ خودشیفته حوصلۀ آدم را سر میبرند، دلبرانِ خودشیفته پس از یک خودنمایی کوتاه، غیب میشوند!
همۀ ما چه مثلِ اینها باشیم، چه نباشیم، خودشیفتهایم! شاید شما و اطرافیانتان خودشیفته نباشید، اما درون جماعت، جامعه، ملت، حزب، تیم و نژادتان، خودشیفتهگی به دو نوع «فردی» و «گروهی» قابل تقسیم است. خودشیفتهگی گروهی، معضلی جهانی بوده و شگفتانگیز، وحشتناک، دوستداشتنی، خونبار، حیاتبخش، مرگبار و گاهی همۀ اینها با هم است. بیضررترین نوع آن، تماشاگران مسابقههای ورزشی هستند که در ورزشگاهها صورتهای خود را رنگ میکنند و برای حمایت از تیم خود فریادهای بلند سر میدهند.
انسانها مخلوقی اجتماعی هستند. اجتماعی بودن سبب میشود موجوداتِ تنبل و بینیش و چنگالی مثل مار زنده بمانند. از آنجا که ما منطقی هستیم، یعنی دوست داریم خودمان را خوب بدانیم و دوست نداریم قبول کنیم که میخواهیم حریصانه همه چیز (زمین، پول، همسر و…) را از آنِ خود کنیم، به خودمان تلقین میکنیم که چون باهوشتر، زیباتر، بهتر، بااخلاقتر و باملاحظهتریم، گویی در دنیای کوتولهها گیر افتادیم و خودمان از همه یک سر و گردن بالاتریم و شایستهگی داریم، بهترینها از آنِ ما باشد! این احساسات بهطور طبیعی در ما وجود دارند اما خیلی راحت با یک شعار، یک آهنگ یا یک پرچم، تحریک میشوند.
خودشیفتهگی فردی، محدودتر است و فرمان ذهنِ یک نفر را در دست میگیرد. خودشیفتهگی گروهی مانند جاذبۀ زمین عمل میکند و همه را به سمتِ خود میکشاند و مدام سنگینتر میشود. ویژهگیهایی مانند لباس، زبان، سنت، موسیقی، مُدل مو، قد، رنگ چشم و مُدل بینی، موجب شناسایی خودی از غیرخودی، در گروه هستند؛ اما هیچ کدام مثل رنگِ پوست بهسادهگی ایجاد تمایز نمیکند. نژاد با چند نشانۀ کوچک به وجود میآید که علت آن فقط تطابق آب و هوایی و جغرافیایی برای بقای عدهیی مهاجر به سرزمینی جدید است که رنگدانههای پوستِ آنها برای حفاظت در برابر آفتاب سوزانِ مناطق گرم افزایش مییابد و برای جذب آفتاب در مناطق سردسیر کاهش مییابد. انسانها در ابتدای خلقت، نژادهای مختلفی نداشتهاند؛ نژادها وقتی به وجود آمدند که انسانها در سراسر جهان پراکنده شدند و با شروع تاریخ، این تفاوتها معنا پیدا کردند.
Comments are closed.