اسلام و تجدد

گزارشگر:دکتر محمدامین احمدی/ رییس و استاد دانشگاه ابن سینا/ چهارشنبه 22 میزان 1394 - ۲۱ میزان ۱۳۹۴

بخش نخسـت

mnandegar-3برای یافتن نسبت اسلام و تجدد لازم است نخست معلوم کنیم که تجدد (مدرنیته) چیست و چه مولفه‌هایی دارد و سپس مراد خود را از اسلام مشخص کنیم. اما از آن‌جایی که روایت یکدست از اسلام وجود ندارد و یا دست‌کم در نسبتش با تجدد به صورت‌های متفاوت قابل صورت‌بندی است، لازم است چندین روایت مهم از اسلام و به‌طور خاص تلاش‌های تجددخواهانه در این زمینه را به اختصار معرفی کنیم تا بتوانیم زمینه‌یی مناسب برای فهم و درک نسبت اسلام با تجدد فراهم آوریم.
۱٫ تجدد
تجدد ترجمۀ مدرنیته و تجددخواهی و نوگرایی ترجمۀ مدرنیسم است. ویژه‌گی‌های مهم تجدد را تا جایی که من دیده‌ام، نسبت به هر عالم غربی و شرقی استاد مصطفی ملکیان با دقتِ هرچه تمام‌تر برشمرده است. او می‌نویسد: «من مانند بسیاری کسان دیگر، از تجدد مجموعه اوصاف و خصایصی را مراد می‌کنم که در تمدن جدیدی که در طی چندین قرن اخیر در اروپا و امریکای شمالی به ظهور پیوست، کمابیش، حضور دارند. این اوصاف و خصایص عبارت‌اند از: ۱) شیوه‌یی نو و کارآمد برای مطالعه و تحقیق در باب عالم طبیعت، ۲) فنّاوری‌های ماشینی نو، ۳) شیوه‌های نو در تولید صنعتی، ۴) بالا رفتن سطح زنده‌گی مادّی (که نتیجه سه وصف و خصیصه اول است)، ۵) سرمایه‌داری و بازار آزاد، ۶) مردم‌سالاری لیبرال، ۷) فرهنگ عمدتاً دنیوی و این‌جهانی، ۸) فردگرایی و حرمت به فرد و تفرّد، ۹) عقل‌گرایی و تحقیق و برنامه‌ریزی عقلانی، و ۱۰) انسان‌گرایی.» (راهی به رهایی، تهران، نشر نگاه معاصر، ۱۳۹۰، ص ۳۵۵ ‌- ۳۵۶) به تعبیر ایشان، این ده خصوصیت برای نخستین‌بار با هم در یک تمدن جمع شده‌اند و کنار هم نشسته‌اند هرچند پاره‌یی از این خصوصیات در گذشته نیز در تمدن‌های دیگر وجود داشته‌اند اما به این شکل به‌صورت جامع در یک تمدن جمع نشده بودند. به گفته ایشان، چهار خصوصیت نخستین به نحو بی‌سابقه‌یی در اروپای غربی و امریکای شمالی پدیدار شده‌اند. (همان)
از میان ده خصوصیتِ یادشده عقل‌گرایی، فردگرایی و لیبرالیزم، سکولاریزم و فرهنگ دنیوی و این‌جهانی، لیبرال دموکراسی (مردم‌سالاری لیبرال ) و انسان‌گرایی (اومانیسم) سبب تفاوت عمیق‌، کیفی ، فلسفی و اخلاقی تجدد با تمدن‌ها و سنت‌های گذشته شده‌اند و در واقع این دسته از خصوصیات همچنان‌که زیربنای فکری، فلسفی، معرفت‌شناختی تجدد را تشکیل می‌دهند، به همان پیمانه سبب می‌شوند که فکر کنیم با سنت از جمله با ادیان نیز متفاوت اند. بنابراین برای‌ این‌که به فهمی نسبتاً واضح در خصوص نسبت تجدد و اسلام به عنوان یک دین نایل آییم، این خصوصیات را باید فهم کنیم.
۱٫۱٫ عقل‌گرایی
عقل‌گرایی مدرن را می‌توان با بیان اوصاف و خصوصیاتِ آن این‌گونه توضیح داد: باور به توانایی عقل در شناخت طبیعت و اخلاق، باور به توانایی بشر برای پیشرفت و حل مشکلات خود، قابل نقد دانستنِ همه چیز توسط عقل و این‌که عقل مرجع نهایی است و مرجعی فراتر از عقل که قابل نقد نباشد و انسان آن را با خرد خود موضوع پژوهش و پرسش خود قرار ندهد وجود ندارد، و روش موثق و قابل اعتماد برای کسب معرفت عقل است. در نتیجه این اعتماد به عقل، ملزم ندانستن خود به مرجعی فراتر از عقل و این‌که اصولاً همۀ پدیده‌هایی که انسان با آن‌ها مواجه‌اند، از بیماری گرفته تا دوردست‌ترین نقاط کیهان و از جمله دین و باورهای دینی مردم به عنوان یک پدیده، قابل تحقیق بوده و توسط عقل می‌توان راز آن را معلوم کرد، راززدایی و اسطوره‌زدایی جزو پروژه‌های مهم عقل‌گرایی مدرن بوده است. عقل‌گرایی مدرن موفق شد که شیوه‌یی نو برای مطالعه طبیعت به وجود آورد، به گونه‌یی که قدرت پیش‌بینی، کنترل و مهار طبیعت را برای بشر به ارمغان آورد. همچنین عقل‌گرایی مدرن در عرصه مدیریت جامعه و زنده‌گی بر تفکیک نقش‌ها، کارآمدی و برنامه‌ریزی عقلانی اتکا می‌کند.
بنیاد فلسفی این نوع نگاه به عقل را به‌خوبی می‌توان در نوشته کانت بزرگ‌ترین فیلسوف روشنگری نشان داد. ایشان در پاسخ به این پرسش که روشنگری چیست، می‌نویسد: «روشن‌نگری، خروج آدمی است از نابالغی به تقصیر خویشتن خود، و نابالغی، ناتوانی در به کارگرفتن فهم خویشتن است بودن هدایت دیگری.» (کانت، «در پاسخ به روشنگری چیست؟»، در: لارنس کهون، از مدرنیسم تا پست‌مدرنیسم، ویراستار ترجمه فارسی، عبدالکریم رشیدیان، تهران، نشر نی، ۱۳۹۰، ص ۵۱)
به باور کانت، این نابالغی خودخواسته است و علت آن کمبود فهم نیست، بلکه کمبود اراده و دلیری در به کارگرفتن آن بودن هدایت دیگری است. لذا به گفته او، شعار روشنگری این است که: «دلیر باش در به کارگرفتن فهم خویش». پس از نگاه کانت، حقیقت روشنگری چیزی جز تصمیم و اراده قاطع به کار بردنِ آزادانه و نقادانه عقل در جمیع امور نیست. لذا می‌نویسد «برای دستیابی به این روشنگری به هیچ چیز نیاز نیست مگر آزادی؛ تازه آن-هم به کم‌زیان‌ترین نوع آن، یعنی: آزادی کاربرد عقل خویش در امور همه‌گانی به تمام و کمال… . کاربرد همه‌گانی عقل خویش را می‌باید آزاد گذاشت و این یگانه ابزاری است که می‌تواند آدمیان را به روشنگری برساند.» (همان، ص ۵۳) در واقع تصویر کانت از روشنگری به لحاظ تاریخی در تجدد در قالب رهایی عقل از مراجع سنتی بوده است و بشر مدرن به‌تدریج عقل خویش را در همه ابعاد از جمله در فهم و تحقیق سنت و مراجع سنتی به کار برده است.
۲٫۱٫ فردگرایی و لیبرالیسم
فردگرایی را می‌توان با این ویژه‌گی‌ها و خصوصیات توضیح داد: در اجتماع انسانی، فرد یک مفهوم اساسی و بنیادین است. فرد از شخصیت حقوقی بنیادین مقدم بر جامعه، گروه و دولت برخوردار است. بنابراین، فرد مستقل از جامعه، گروه و خانوداه ذاتاً یک شخصیتِ حقوقی است و دارای یک سلسله حقوق سلب ناشدنی. بر بنیاد این دیدگاه، از فرد و حق وی در برابر جامعه، گروه و دولت دفاع می‌شود، جامعه و به نماینده‌گی آن دولت حق ندارد بر حوزه خصوصی فرد و حقوق وی تجاوز کند. همچنین، منافع گروه و جامعه سبب نمی‌شود که حقوق فرد را سلب کنیم. فرد خودمختار است. خودمختاری فرد به تعبیر کانت به این معنا و مفهوم است که فرد می‌تواند و این قابلیت را دارد که بر اساس عقل عملی خود اراده کند و چیزی جز حکم و اصل عملی ناشی از عقل بر وی حاکم نباشد؛ چیزی که وی از آن به خودآیینی اراده و خودآیینی عقل عملی محض یاد می‌کند. به همین ترتیب از نگاه کانت، فرد خود غایت بالذات باید باشد و باید با او همچون غایت بالذات رفتار کرد، نه چون یک شیء و وسیله. (نقد عقل عملی، ترجمه دکتر انشاءالله رحمتی، تهران، نورالثقلین، ۱۳۸۰، ص ۵۸، ۷۱ ‌- ۷۲،۱۴۶ ‌- ۱۴۷) و این اصل به عنوان حکم عقل عملی جایگاه فرد را بیش از پیش تقویت می‌کند. در سطح عمومی‌تر، فراتر از مباحث فلسفی، احترام به علایق، خواسته‌ها و قابلیت‌های فرد و این‌که بتواند قابلیت‌های خویش را پرورش دهد، جزوِ اصول مهم فردگرایی است. بر اساس این دیدگاه، فرد خود مرجع خویش است به این معنا و مفهوم که بر طبق درک و برداشتِ خود از فضیلت و کمال و بر طبق وجدان خویش و دیدگاه اخلاقی، فلسفی و دینی خود بتواند توانایی‌ها و قابلیت‌های خود را پرورش دهد. خود مختاری فرد، به معنا و مفهومی که توضیح داده شد، سبب شده است که برای فرد جدا از حوزه عمومی و فارغ از آن یک هسته اساسی از حوزه و حریم خصوصی قایل باشد که در آن حوزه فرد طبق تشخیص و دریافت خود آزادانه عمل کند. در واقع علایق و خوشایندها و بدایندهای فرد و تصوری که از کمال و فضیلت دارد، جزو حریم خصوصی وی محسوب می‌شود.
لیبرالیسم رابطه نزدیک با فردگرایی دارد. در واقع لیبرالیسم مبنای فلسفی فردگرایی است که به عنوان یکی از مکاتب فلسفی و سیاسی برای فرد اصالت قایل است و به موجب آن، برای فرد حقوقی قایل است که اولاً بالذات واجد آن‌هاست. این حقوق شامل آزادی عقیده، بیان و عمل و آزادی از محدویت‌های دینی و ایدیولوژیک است، قدرت و دولت و صلاحیت آن را محدود به این حقوق می‌داند. لیبرالیسم کوشش می‌کند این باورها را موجه و مدلل کند. نتیجه این نوع لیبرالیسم، مدارا و تساهل در جامعه و دولت در برابر نظام‌های اخلاقی و رفتاری متفاوت و گوناگون است و دولت نمی-تواند نظام اخلاقی خاص ولو دینی را بر فرد و جامعه تحمیل کند. نتیجه لیبرالیسم در سیاست، حمایت از تحول و تغییر به صورت مسالمت‌آمیز است. همچنین خواهان برابری و لغو امتیازات مبتنی بر دین، نژاد، خون، جنسیت و مانند آن بوده و بر تأمین دسترسی برابر به فرصت‌ها تأکید می‌کند.

۳٫۱٫ سکولاریسم
سکولاریسم و فرهنگ این‌جهانی حد اقل در عرصه دولت و حکومت‌داری به مفهوم تفکیک دولت از دین است. به موجب این برداشت، وظیفه دولت تحقق اهداف اساساً مدنی و این‌جهانی مردم است نه تعقیب و تطبیق آرمان، اخلاق و احکام دینی. دولت سکولار از سنخ لیبرال آن لزوماً نسبت به دین و اعتقادات دینی مردم بی‌طرف بوده و دین‌داری را نفیاً و اثباتاً خارج از حوزه مسوولیت خود می‌داند. در واقع به موجب این دیدگاه، دین‌داری جزو آزادی‌های فردی است که فرد بر اساس انتخابِ خود آن را برمی‌گزیند و برحسب آن به زنده‌گی خود معنا می‌بخشد. بنابراین دولت سکولار از نوع لیبرال آن، بی‌طرفی خود را میان ادیان و پیروان آن‌ها و همچنین نسبت به افرادی که پیرو دینی خاص نیستند، حفظ و آزادی دینی را تأمین می‌کند.

۴٫۱٫ اومانیسم
انسان‌گرایی (اومانیسم) در عرصه هنر و ادبیات به معنای اصالت دادن به هنر است از آن حیث که احساس، عواطف، درد و شادی انسان را منعکس می‌کند، از این جهت در برابر هنر دینی که هنر را محدود و مقید به دین و نمادپردازی دینی می‌کند، قرار می‌گیرد. انسان‌گرایی به‌صورت وسیع‌تر اصالت دادن به انسان است. در نگاه اومانیستی، عواطف و خوشایند‌ها و بدایندهای انسان اصالت دارد، ایجاد شادی و کاستن از رنج وی مهم‌ترین وظیفه اخلاقی محسوب می‌شود. مطابق این دیدگاه، انسان بیش از آن که مکلف باشد، ذی‌حق است. در واقع انسان‌گرایی حق‌محور است و بر حقِ داشتن قبلی و ذاتی انسان اتکا می‌کند تا مکلف بودن وی. همچنین این حق را تابع هویت ملی، قومی و دینی وی نمی‌داند، بلکه برای فرد مقدم بر هویت ملی، قومی و مذهبی و دینی‌اش حق قایل است. در نتیجه حقوق خود را از هویت خود کسب نمی‌کند، بلکه داشتن هویت مذهبی، قومی و ملی تابعی از حقوق ذاتی و فردی وی است.

۲٫ نوگرایی اسلامی و تجدد
حال با توجه به این خصوصیات که برای تجدد برشمردیم، باید دید چه نسبتی میان اسلام و تجدد می‌تواند برقرار باشد؟ برای پاسخ به این پرسش لازم نیست روایت‌های بنیادگرایانه و سخت‌کیشانه از اسلام را با تجدد مقایسه کنیم؛ چون این روایت‌ها به صورت واضح تجدد را در برابر اسلام قرار می-دهند. در نهایت هم اگر خیلی انعطاف نشان دهند، اقتصاد آزاد و تکنالوژی برآمده از تجدد را خواهند پذیرفت، نه زیربناهای معرفت‌شناختی، فلسفی و اخلاقی آن را. بنابراین، فقط کوشش می‌کنم تلاش‌های نوگرایانۀ نوگرایان و عقل‌گرایان مسلمان را که به نوعی در صدد ایجاد چارچوبی فکری برای روایتی از اسلام بوده‌اند که هم فهم و شناخت متون اسلامی را در در پرتو عقلانیت جدید ممکن کند و هم به نوعی نقدی بر تجدد نیز باشد، ارایه داده و در ایضاح، نقد و احیاناً تکمیل آن بکوشم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.