آیا دموکراسی غیر قابلِ دفاع است؟

گزارشگر:یک شنبه 26 میزان 1394 - ۲۵ میزان ۱۳۹۴

بخش نخست

mnandegar-3نویسنده: جاناتان وولف
برگردان: علی‌رضا رضایت
این امکان وجود دارد که ما به اشخاص به‌طور مجزا اعتماد زیادی نداشته باشیم، اما در عین حال اگر آن‌ها را به صورتِ گروهی در نظر بگیریم، وضعیت بهتر خواهد بود.
وولف در گفتار ذیل تلاش می‌کند نشان دهد که یکی از راه‌های پاسخ به استدلال افلاطون علیه دموکراسی، در واقع یکی از شیوه‌های دفاع از دموکراسی در برابر حملۀ افلاطون را نشان می‌دهد و مشخصاً استدلال می‌کند که یکی از راه‌های نشان دادنِ این‌که مردم در کل متخصص هستند، فرضیه‌هایی دربارۀ انگیزۀ فردی پدید می‌آورد که به‌آسانی نمی‌توان آن‌ها را تأیید کرد.
***
خواستۀ ما از حکومت‌های‌مان چیست؟
قانون‌گذاری کارآمد و عادلانه در این‌باره نقطۀ شروعِ خوبی است. چه‌گونه می‌توانیم بدان دست پیدا کنیم؟… اگر تصور می‌کنید دموکراسی دست‌کم بخشی از پاسخ باشد، به گفتۀ افلاطون در جمهور، اشتباهی بزرگ و خطرناک را مرتکب شده‌اید.
قیاسی را در نظر بگیرید: فرض کنید بازوی شما سخت درد می‌کند. شما چه می‌کنید؟ بدون شک بدون اتلافِ وقت به پزشک مراجعه می‌کنید. شما به فروشگاهِ محل نمی‌روید تا نشانه‌های بیماری خود را برای مردم بیان کنید و از خریداران بخواهید تا به شما بگویند که بازوی‌تان را با دارو درمان کنید یا آن را قطع کنید.
افراد عادی از دانش کافی برای اتخاذ تصمیمی پزشکی برای ما برخوردار نیستند. خویشتن را به دست آن‌ها سپردن، چیزی جز حماقت نیست. در عین حال، افلاطون می‌گوید سلامتی دولت به اندازۀ سلامتی افراد درون آن، حایز اهمیت است. نظرخواهی در مورد امور حکومتی، همانند نظرخواهی در مورد سلامتی، دیوانه‌گی است. پس دموکراسی کاملاً غیرعقلانی است.
استدلال افلاطون را به‌طور دقیق می‌توان بدین شکل بیان کرد:
۱ـ حکمرانی یک مهارت است.
۲ـ منطقی است که مهارت‌ها را به ماهرها(متخصص‌ها) بسپاریم.
۳ـ در دموکراسی مردم حکومت می‌کنند.
۴ـ مردم متخصص نیستند.
در نتیجه:
۵ـ دموکراسی امری غیرعقلانی است.
این استدلال، ظاهراً استدلالی محکم است و به نظر می‌رسد مدافع دموکراسی باید در جست‌وجوی پاسخی باشد. همچون استدلال‌های دیگر، دو شیوۀ اولیه برای یافتن پاسخ وجود دارد. نخست آن‌که ما باید بکوشیم نشان دهیم که یک (یا دو) مورد از مقدمات استدلال نادرست است. یک استدلال معتبر اگر مقدماتش نادرست باشد، هیچ چیز را اثبات نمی‌کند. دوم آن‌که ما می‌توانیم نشان دهیم که نتیجۀ استدلال از مقدمه پیروی نمی‌کند. لذا استدلال فاقد اعتبار بوده و هیچ چیز را اثبات نمی‌کند. یک دموکرات چه استراتژی را باید اتخاذ کند؟ اجازه دهید به مقدمۀ چهارم نگاهی دوباره بیندازیم: مردم متخصص نیستند.
در مثال قیاسی پذیرفتیم که مردم عادی به منظور اظهارنظر در مورد مسایل پزشکی، از دانش کافی برخوردار نیستند. آن‌ها آن‌قدر از پزشکی نمی‌دانند که بتوانند تصمیم و تجویزی موثر داشته باشند. آیا بر این قیاس می‌توان بلافاصله چنین فرض کرد افراد از دانش درستی که آن‌ها را شایستۀ متخصص سیاست شدن کند، برخوردار نیستند؟ در نگاه اول، تثبیت این مورد مشخص، کاری نابخردانه به نظر می‌رسد. در مجموع به نظر می‌رسد که افراد علاقۀ چندانی به مسایل سیاسی ندارند. آن‌ها از دانش، تجربۀ عملی یا علاقۀ اندکی در این خصوص برخوردارند. چه‌طور می‌توان اعتماد به تصمیم‌های این گروه را توجیه کرد؟
این امکان وجود دارد که ما به اشخاص به طور مجزا اعتماد زیادی نداشته باشیم، اما در عین حال اگر آن‌ها را به صورت گروهی در نظر بگیریم، وضعیت بهتر خواهد بود. در واقع می‌توان چنین گفت: اگرچه هیچ یک از افراد گروه متخصص نیست، اما گروه به طور کلی در شرایط مطلوب واجد تخصص خواهد بود. در یک برنامۀ تلویزیونی از مخاطبان پرسش شد که چه کسی می‌خواهد میلیونر شود؟ چندان معقول نیست که بر رای غریبه‌هایی که تصادفی انتخاب شده‌اند، شرط‌بندی کنیم. زمانی که ۸۰ درصد گروهی از غریبه‌ها یک گزینه از مثلاً سه گزینه را انتخاب می‌کنند، در این‌صورت این امکان وجود دارد که بتوانیم تا اندازه‌یی به تصمیم گروه اعتماد کنیم.
اما چرا این‌گونه باید باشد؟ پاسخ این پرسش را برای بارِ نخست فیلسوف و ریاضی‌دان فرانسوی، کوندورسه (قرن ۱۸)، داد. او نشان داد که چه‌گونه احتمالات به نحو بسیار جالبی جمع می‌آیند. تصور کنید در مورد مسالۀ خاصی که برای آن تنها دو پاسخ داریم، می‌خواهیم نظرخواهی کنیم. حال، اگرچه همواره نمی‌توان به یک رای اعتماد کرد، اما در شرایط مطلوب می‌توان اطمینان کامل داشت که اکثریت تصمیم درستی می‌گیرند. متغیرهای اصلی عبارت‌اند از: ۱ـ اندازۀ گروه؛ ۲ـ میانگین قابلیت رای‌دهنده؛ ۳ـ اندازۀ اکثریت. نمونه‌هایی را که فیلسوف و اندیشمند سیاسی، برایان بری آورده، ببینید:
اگر یک گروه ۱۰۰۰ نفری رای دهنده داشته باشیم که هر یک از آن‌ها ۵۱ درصد مُحق باشد، احتمال این‌که در هر نمونۀ خاص یک اکثریت ۵۱ درصدی پاسخ درست بدهد، چه‌قدر است؟ پاسخ احتمالاً چنین است: ۶۹ درصد. به علاوه اگر اکثریت مورد انتظار در ۵۱درصد بمانند و تعداد رای‌دهنده‌گان به ۱۰۰۰۰ افزایش یابد، این احتمال که اکثریت پاسخ درست دهند، عملاً تا مرز اتفاق آرای (۹۷/۹۹درصد) پیش خواهد رفت.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.