گزارشگر:چهار شنبه 6 عقرب 1394 - ۰۵ عقرب ۱۳۹۴
در حالی که نیروهای امنیتیِ ما در بیشتر ولایتهای کشور در برابر بیدادِ طالبان میجنگند و آتش جنگ از شمال و جنوب و شرق و غرب شعلهور است، این نیروها از وضعیت بدِ لوژستیکی و حمایتیِ خودشان شکایت میکنند. قصههایی که سربازان در بازگشت از جنگ به خانوادهها و دوستانشان بازگو میکنند، همه حکایت از آن دارد که نهادهای نظامیِ کشور به ضعفِ مفرطِ مدیریت و رهبری دچارند. اکثرِ فرماندهان و مسوولانِ درجه اولِ جبهات، به حمایتِ تسلیحاتی و لوژستیکیِ نیروها التفات ندارند و مواردِ بسیاری بوده که سربازان با ختم امکانات جنگیشان، به دستِ دشمن افتادهاند.
رییسجمهوری که خود تجربۀ نظامی ندارد اما بر بنیاد قانون، فرمانده اعلای قوای مسلح کشور است، بیشتر گزارشهای جنگ را از زبانِ وزیران و یا مقاماتِ برترِ نهادهای امنیتی میشنود؛ گزارشهایی که در آنها بسیاری از حقایق مکتوماند. تا هنوز هیچ سربازی آنچه در خطوط جنگ میگذرد را به رییس جمهوری و ریاست اجرایی گزارش نداده است و نیز هیچ مقامی هم صـدای سربازِ خود را نشنیده است.
اما با شنیدنِ روایتهای سربازانِ شجاع و گمناممان از خطوط نبرد، درمییابیم که اگر فساد و بیمدیریتی از نهادهای امنیتی دور شوند و صاحبمنصبانِ فاسد و شکمباره از نهادهای امنیتی کنار گذاشته شوند، این نیروها توانایی دفعِ کاملِ دشمنان را دارند. بدون شک اگر جسارت و اراده و ایثارِ سربازان و انگیزهیی که برای دفاع از کشورشان دارند، با مدیریتِ سالمِ فرماندهان و مقاماتِ مسوول همراه شود، هیچ دشمنی را تابِ ایستادهگی در این مرز و بوم نیست.
ولی زمانی که فرماندهانِ بلندرتبه در داخلِ قرارگاه در جای گرم و بر سفرۀ رنگین بنشینند و سربازانشان را با اسلحۀ مختصر و شکمِ گرسنه به خطِ مقدمِ نبرد بفرستند و زخمیهای آنان را تا سرحدِ مرگ تنها بگذارند، دیگر نمیتوان انتظار پیـروزی و یکسره شدنِ کارِ دشمن را داشت.
مسلماً سربازان و افسرانِ ما از شجاعت و انگیزۀ بالا برای مبارزه و دفاع برخوردارند، اما این بیمدیریتیِ مقاماتِ بلندرتبه و بیغمباشیِ فرماندهانِ آنهاست که قدرتِ جبهاتِ ما را ضربِ صفر و هر روز دهها شهیدِ مظلوم را روانۀ خانههایشان میکند.
از معاش و امتیازاتِ اندکِ نیروهای امنیتی که بگذریم، روزها گرسنه و زخمی ماندن در جبهات، آنهم بدون حمایتِ هوایی و بدون همدردی و خبرگیریِ مقامات، همه و همه بدنۀ اصلیِ ارتش و پولیسِ ما را که همانا سربازان و افسرانِ شجاع اما بیبضاعتاند، در بدترین حالتِ ممکن قرار میدهد؛ حالتی شبیه برزخ؛ برزخی میانِ ماندن بر سرِ وظیفۀ مقدسِ سربازی و رزمیدن تا پای جان، و ترک کردنِ وظیفه و نجاتِ جانِ خود و آیندۀ خانواده.
سربازان و پاسدارانِ ما هر روز با مرگِ مظلومانۀ همسنگرانشان در میدانهای نبرد و عدم توجه مقامات به حالِ آنها و خانوادههایشان روبهرو هستند. همین مسأله کافیست تا ارتش و پولیس از وجود رزمندهگانِ واقعی خالی شود و عرصه برای تسلط کاملِ دشمن مهیا گردد.
هر انسانِ بااحساس و صاحبخردی که قصههای دردناکِ سربازان را از جنوب و شرق و غرب و شمالِ کشور بشنود، به گریه میافتـد و به این نتیجه میرسد که برای نجاتِ کشور باید نهادهای امنیتی از گروگانِ حلقاتِ فاسد و بیکفایت بیرون ساخته شود.
اگر در همین یک سال اخیر، آقای غنی بهجای قومی کردنِ مسایل در نهادهای امنیتی، به دنبال اصلاحاتِ زیربنایی و تقررِ افراد شایسته در رأسِ آنها میگشت، نه اینهمه پیروزی برای دشمن در شمال و جنوب رقم میخورد و نه اینهمه خانواده داغدار میشد.
ریاست جمهوری باید با قبول مشکلاتِ بیشماری که در نهادهای امنیتی بهخصوص در ساحاتِ جنگی وجود دارد، به بازنگری و اصلاحاتِ عمیق در این زمینه بپردازد. در غیر آن با ادامۀ این وضع خیانتآلود، صفوف نیروهای امنیتی بهتدریج خالی و دشمن بر این خاک مسلط خواهد شد!
Comments are closed.