در ارگ همه چیز زیباست

گزارشگر:احمد عمران/ چهار شنبه 27 عقرب 1394 - ۲۶ عقرب ۱۳۹۴

رییس‌جمهور غنی به مردم افغانستان و به‌ویژه جوانان می‌گوید: «دروازه‌های جهان به روی‌شان بسته است، پس کمر بسته کنند و کشور خود را آباد بسازند.» این سخنی است دلپذیر و زیبا که می‌تواند از زبانِ یک رییس‌جمهور بیرون شود. جوانانی که در سخنرانی آقای غنی در ارگ ریاست‌جمهوری حاضر بودند، به محض شنیدنِ این سخن کف زدند و حتا به احترامِ رییس‌جمهوری و این سخنِ زیبا از جای‌های‌شان بلند شدند.
mandegar-3بله، در ارگ همه چیز زیباست، حرف‌های زیبا گفته می‌شود و خواست‌های زیبا وجود دارد. اما آیا در بیرون از دیوارهای سنگی ارگ هم همه چیز به همین‌سان زیبا می‌نماید؟… پاسخ این سوال را می‌توان در مجموعه‌های بزرگ از افرادی دید که مشتاقانه به دنبال کار استند، اما کاری برای‌شان در این کشور وجود ندارد.
فرار جوانان از کشور هرچند به دلایل و انگیزه‌های متفاوت صورت می‌گیرد؛ ولی عمده ترین دلیلِ آن می‌تواند نبود کار باشد. آقای غنی در پیکارهای انتخاباتی خود همواره تأکید می‌کرد که به محض رسیدن به کرسی ریاست‌جمهوری، یک میلیون شغلِ جدید برای جوانان و افراد بی‌کار ایجاد خواهد کرد. اما حالا پس از گذشت بیشتر از یک سال از عمر دولت وحدت ملی، نه تنها هیچ شغل تازه‌یی ایجاد نشده که حتا شماری از افرادِ شاغل نیز بی‌کار شده‌اند.
بر اساس آخرین گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی و نهادهای داخلی، در افغانستان حدود ۸۱ درصد از نیروی جوان در بی‌کاری و بی‌روزگاری به‌سر می‌برند. وزارت اقتصاد کشور در یک گزارش گفته است که هم‌اکنون فقط ۱۹ درصد جوانان افغانستان شغل مطمین دارند و ۸۱ درصد دیگر شغل قابل اطمینان ندارند و از سوی دیگر، سالانه ۴۰۰هزار جوان به نیروی کار افزوده می‌شوند. نهاد‌های بین المللی نیز تخمین زده‌اند که تا پنج سال آینده، ۴ میلیون جوان دیگر در انتظار شغل خواهند بود.
این آمار بسیار تکان‌دهنده و بالاست و نشان می‌دهد که وضعیتِ کار در کشور به‌صورت فاجعه‌بار مدیریت نشده است. افغانستان در میان کشورهای منطقه، بالاترین نرخ بی‌کاری را دارد. به گفتۀ مسوولان، ۱۵ درصد نرخ بی‌کاری نسبت به سال‌های گذشته افزایش داشته و در حال حاضر نسبت به سال گذشته که ۲۵ درصد بود، به ۴۰ درصد رسیده است. وزارت کار و اموراجتماعی می‌گوید که در افغانستان بیش از ۱٫۸ میلیون تن بی‌کار وجود دارد.
البته نمی‌توان نسبت به صحت و سقمِ این ارقام و آمار چندان مطمین بود؛ زیرا تخمین زده می‌شود که شمار بی‌کاران بیشتر از آماری باشد که به‌صورت رسمی ارایه می‌شوند. نرخ بالای بی‌کاری در کشور را زمانی می‌توان به‌خوبی حس کرد که به مراجعه‌کننده‌گانِ نهادهای دولتی و غیردولتی نظری بیـندازیم. وقتی در یک نهاد دولتی و یا غیردولتی شغلی اعلام می‌شود، تعداد متقاضیان چنان بالاست که مایۀ حیرت و شگفتی می‌شود. آن وقت است که باید پرسید دولت با این لشکر بی‌کاران چه می‌خواهد بکند؟
رییس‌جمهوری و برخی دیگر از مقام‌های بلندپایه با توجه به سیل پناه‌جویان از آن‌ها می‌خواهند که کشور را ترک نکنند، اما در کشوری که با وجود داشتن تحصیل و تجربه نتوان کاری سراغ کرد، چرا باید باقی ماند؟ این مسأله زمانی دردناکیِ خود را نشان می‌دهد که به فهرست‌هایی توجه شود که از نزدیکان مقام‌های کشور هرازگاهی در رسانه‌ها منتشر می‌شوند. مقام‌های دولتی افراد نزدیک به خود را به هرشکلی که شده در پست‌های دولتی و غیردولتی، در سفارت‌خانه‌ها و نماینده‌گی‌های افغانستان در بیرون از کشور جابه‌جا کرده‌اند، و حالا از دیگران می‌خواهند که با وجود نداشتن کار، سرپناه و امکاناتِ حداقلی برای زنده‌گی در کشور باقی بمانند.
اگر مقام‌های کشور و به‌ویژه رییس‌جمهوری واقعاً خواهان باقی ماندن جوانان در افغانستان‌اند، باید به مشکلات‌شان نیز توجه داشته باشند. چرا نزدیکان مقام‌های کشور به‌آسانی در پست‌های دولتی و غیردولتی جای می‌گیرند، ولی برای افراد بی‌واسطه و فقیر اما تحصیل‌کرده کاری در کشور وجود ندارد؟
وقتی رسانه‌ها با جوانانی که خود را به دروازه‌های کشورهای اروپایی رسانده‌اند مصاحبه می‌کنند، اکثرشان به‌خوبی زبان انگلیسی می‌دانند و مدعی‌اند که از فلان و بهمان دانشگاه سند فراغت دارند؛ در حالی که بسیاری از نزدیکانِ مقام‌های کشور که در بهترین پست‌های دولتی جابه‌جا شده‌اند، حتا سواد خواندن و نوشتن هم ندارند. به این معضل چه‌گونه باید پایان داد؟ آیا همین مسأله به خودی خود سبب دل‌زده‌گی و فرار جوانان از کشور نمی‌شود؟
آقای غنی در حالی از جوانان کشور می‌خواهد که افغانستان را ترک نکنند، که هیچ برنامه و تدبیری را برای این قشر روی دست ندارد. از جانب دیگر، معضل بی‌کاری به عنوان یک معضل اجتماعی می‌تواند ابعاد گسترده‌تر و خطرناک‌تری به خود بگیرد. جوانان بی‌کار می‌توانند سربازان بالقوۀ گروه‌های افراطی و مسلح به شمار روند. سربازگیری از میان جوانان به‌وسیلۀ گروه‌های مسلح مخالف، به ویژه داعش و طالبان امرِ تازه‌یی نیست. این گروه‌ها تا به امروز از این مشکل بهره‌برداری کرده‌اند و پس از این‌هم بدون تردید خواهند کرد.
مقصود فراست‌خواه، جامعه‌شناس و نویسنده، وقتی به مسالۀ افراط‌گرایی در جهان می‌پردازد و دلایل رشد داعش در منطقه را نشان می‌دهد، از حاشیه‌نشینان یاد می‌کند. او می‌نویسد: «بخشی از این کژتابه پیچیده حاشیه‌‌شده‌ها هستند و تا زمانی که فقر، بدبختی، بی‌سوادی، سرکوب، تحقیر، سلطه، نابرابری، جهالت و… در کشورهای منطقه وجود دارد، منطقه آبستنِ این شورش‌هاست. خلاصه می‌کنم اگر مدیریت توسعه در کشورها درست باشد، احتمال ایجاد چنین گروه‌هایی کاهش می‌یابد. وقتی در زیستگاه‌های اجتماعی، حاشیه‌نشینی شکل نگیرد، سیاست‌های بازتوزیعی درستی اتخاذ شود، نابرابری و فقر رفع شود، بی‌سوادی کاهش پیدا کند و…، احتمال افراط‌گرایی کاهش پیدا خواهد کرد.»
دولت افغانستان با توجه به چنین مشکلی باید بی‌کاری جوانان را با جدیت پیگیری کند و زمینه‌هایی را بجوید که به اشتغال‌زایی بینجامد. وعده سپردن‌های میان‌تهی، شکمِ هیچ گرسنه‌یی را سیر نکرده و نمی‌کند. نمی‌توان از جوانان خواست که با وجود بی‌کاری و بی‌پناهی، همچنان در کشور خود باشند؛ کشوری که عملاً طعمۀ مافیای فساد و بی‌عدالتی است و با گذشتِ هر روز نیز بر گسترۀ آن افزوده می‌شود.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.