گزارشگر:شنبه 30 عقرب 1394 - ۲۹ عقرب ۱۳۹۴
بخش نخسـت
بدون شک فقه حنفی (در کل مذهب حنفی) از قابل توجهترین مکاتب نظام حقوقی اسلام دانسته میشود و دلایل برجسته شدن آنهم در کنار سایر دلایل شاید اینها باشد: یک، رأیگرایی فقه حنفی که در امور اجتماعی کاربرد ویژه دارد؛ دو، گستردهگی احکام صادره از فقه حنفی؛ سه، رسمیت یافتن سیاسی در حکومات گذشته؛ چهار، تنوع فکری و اجتهاد درونی در فقه حنفی.
شکلگیری تدوین احادیث
قبل از وارد شدن به تحلیل فقه حنفی و جایگاه شخص امام ابوحنیفه، باید نگاهی به شکلگیری احادیث انداخت تا بتوان بهروشنی موضعِ او را در این قسمت به بحث گرفت.
جمعآوری احادیث
نظریه مشهور آن است که احادیث یا سخنان پیامبر اکرم در عصر نبوی ثبت و کتابت نمیشده است و هیثمی از ابوسعید خدری روایت میکند که پیامبر اکرم میفرماید: «لاتکتبوا عنی الاالقرآن… حدثوا عنی ولاحرج». ترجمه: از زبان من جز قرآن چیزی را ننویسید… از من روایت حدیث نمایید کدام مشکلی نیست.
این نشان میدهد که پیامبر اکرم نقل شفاهی سخنانِ خود را مجاز میدانسته، ولی کتابت آن را نمیپسندیده است. دلایل زیادی گفته شده از جمله اینکه پیامبر فکر میکرده که کتابت حدیث برای کتابت قرآن مشکلساز تمام میشده و با او خلط میگردیده است و همچنین برخی از سخنانِ او شاید جنبۀ شخصی داشته که نباید به عنوان یک دستور تلقی گردد و در صورت کتابت جنبۀ دستوری به خود میگرفته است. (بنگرید به هیثمی، ج،۱، ص:۱۵۶) ولی برخی گفتههای وی ثبت میگردیده و او دستور به کتابت آن نیز صادر کرده است؛ چنانکه بخاری نقل میکند که به جواب نامۀ ابی شاه یمنی، پیامبر فرمود: «اکتبوا لأبی شاه خطبتی»؛ برای ابی شاه خطبۀ من را بنویسید. و هیثمی نیز نقل کرده است که کتاب «الصدقه» (محتوی دستورهای شکلی اخذ صدقه) به دستور پیامبر نوشته شده است.
اما در عهد صحابه که از ۱۱ هجری تا ۱۱۰ هجری امتداد مییابد، صحایف زیادی از احادیث پیامبر اکرم نوشته شده است مانند صحیفۀ علی، صحیفه ابن عباس و از عبدالله بن عمرو که این آخری گفته است وی صحیفۀ خود را در عهد پیامبر نوشته بوده است. (بنگرید به آزاد محمدسلیم، ۸۷، به نقل از عثمانی)
در نهایت، این عصر تابعین بود که موجی از حدیثنویسی در آن شکل گرفت و عمر بن عبدالعزیز به ابوبکر بن حزم دستور داد احادیث پیامبر را جمعآوری و تدوین نماید(بنگرید به تاریخ الخلفا، سیوطی) و در این عصر مجموعه احادیثِ زیادی شکل گرفت که از جمله نوشتههای ابن حزم (م ۹۹)، ابواب شعبی (م ۱۰۳) و دفاتر زهری (م ۱۲۳) بوده است.
مشکلات موجود
برای اینکه احادیث در عصر پیامبر بهصورت عام کتابت نگردید، مشکلات عدیدهیی در این امر و در نقل احادیث در اعصار بعدی بروز نمود؛ یکی هم صورت شفاهی نقل احادیث کمتر مستند پنداشته میشود در مقایسه با مکتوب بودن آن، و همچنان سخنان پیامبر متفاوت بود و برخی از آنها به صورت یک ابراز نظر عادی (غیر تشریعی) بود که نمیتوان آن را تشریع دانست و عملکردهای پیامبر نیز که صورت سنت داشت، گاهی به صورت یک واکنش شخصی در یک قضیه و فاقد جنبۀ تشریعی بود و در نهایت شنوندهگان سخنانِ او همه از یک طیف به لحاظ روانی و شخصیت نبودند و در امر حفظ شفاهی سخنانِ او استعداد یکسان نداشتند و گاهی تمام یک گفتوگو را نیز حاضر نبودند، بلکه در پایان یک گفتوگو با پیامبر حضور یافته بودند که این امر آنها را دور از سببِ ورودِ حدیث نگه میداشت.
انواع راویان
بدون شک در مجموع اخلاص حاکم به پیامبر اکرم باعث میشد که به سخنان و طرز عملکرد او توج جدی مبذول گردد و همه تلاش داشتند که گفتههای او را در عملکردهایشان پیاده نمایند که این نوع خلوص در تاریخ بینظیربود. همچنان حافظۀ قوی فرهنگ شفاهیِ حاکم آن زمان نیز در جهت حفظ احادیث نقش بارزی داشت و سوالات جدیدی که بهوجود میآمد هم میتوانست موضعگیری پیامبراکرم را مورد توجه قرار دهد.
ولی با همۀ این جهات مثبت؛ برخی مغرضین یا همان منافقین هم بودند که از سخنان پیامبر استفادۀ سوء میکردند یا اینکه مبالغه مینمودند و در میان یاران پیامبر اکرم، اشخاص امی یا ناخوان وجود داشتند که نمیتوانستند بهسادهگی گفتههای او را درک نمایند و در نقل آن دچار لغزش میشدند. همچنان احساسات شخصی یا قومی نیز در انتخاب نقل احادیث میتوانست اثر نماید و گاهی ممکن بود برای حل یک بنبست کسی از روی نیتِ خیر دست به جعل حدیث بزند تا مشکل حل گردد.
نوعیت استفاده از احادیث
مردم عموماً در تلاش به اجرا درآوردنِ احکام موجود در قرآن بودند و از احادیث معمولاً برای شکلیات عبادات و احکام وارده در قرآن استفاده مینمودند، مانند شکل نماز و روزه. دوم سیرۀ شخصی پیامبر مورد دقت قرار میگرفت تا در زندهگی شخصی افراد به عنوان الگو مورد بازسازی قرار گیرد و برخی مسایل اخلاقی نیز با استفاده از سخنان او مورد اجرا قرار میگرفت. البته این نوع استفاده از احادیث در عصر نبوی و اندکی بعد معمول بود.
شکلگیری فقه
فقه اسلامی در طول تاریخ تکامل یافته است، ولی با آنهم نظریۀ بنیانگذارانِ آن به عنوان یک جرقه یا یک ابتکار شناخته میشود که بعداً نظریات دیگر حولِ آن ضمیمه گردیده است.
نخستین نظریههای فقهی
در عهد کبار صحابه (دورۀ اول عصر یاران پیامبر) معمولاً حکم عملی از ظاهر لفظی نصوص صورت میگرفت و در قدم بعدی از معقول نصوص مانند دوران حکم بر علت آن که منتج به نوعی اجتهاد میان آنها میگردید و در عهد صغار صحابه (دورۀ دوم عصر یاران پیامبر) منبع احکام عملی در کل قرآن و سنت بود و از این میان، برخیها به عنوان مرجع فتوا یا نظریه شناخته میشدند مانند ابن عمر در مدینه، محمد باقر و ابن عباس در مکه، علقمه شاگرد ابن مسعود در کوفه، انس بن مالک در بصره و امثال آنها.
تابعین و فقه
عصر تابعین تا حدی موازی با عصر صغارِ صحابه پنداشته میشود که در این عصر که از اوایل قرن دوم تا نیمههای قرن چهارم را در بر میگرفت، سنت تدوین شد و قرائاتِ قرآن مشخص گردید و به گفتۀ شافعی در این عصر کسانی بوده که سنت را به عنوان یک حجت کاملاً رد مینموده است.
فضای کلی شکلگیری فقه (نظام حقوقی اسلام)
در کنار قرآن و سنت پیامبر اکرم به عنوان منابع احکام، اختلافی در نحوۀ قبولی سنت پیش آمد که در کل چهار نظریه وجود داشته است؛ نخست: برخیها سنت را به عنوان منبع احکام رد مینموده است، آن طوری که قبلاً گفته شد. برخیهای دیگرسنت را با شرایطی خاصی قبول مینمودند. اکثر دانشمندان یا جمهور فقها سنت را با شرایطی مشهوری قبول داشتند و در پایان، اهل ظواهر بود که سنت را بدون قید و شرط پذیرا بودند.
در این عصر بود که اختلاف فقها (حقوقدانان) بر حجیت قیاس و رأی و استحسان و اجماع و مسایل دیگر به صورت منابع نظام حقوقی اسلام پدید آمد.
امام ابوحنیفه
امام ابوحنیفه شاید یکی از کسانی باشد که نمیتوان بهسادهگی او را شناخت. به چند دلیل: نخست اینکه وی شخصیتِ چندبُعدی داشته و دارای نظریات چندبُعدی بوده است؛ دوم اینکه طرفدارانِ وی در حق معرفی وی دچار مبالغههای زیادی شدهاند؛ سوم اینکه مخالفین او نیز با وارد نمودن اتهامهای نابهجا شخصیتِ او را از روشنی بیرون کشیدهاند؛ چهارم اینکه تکامل فقه حنفی نیز علاوه بر دلایل فوق شده که شناخت شخصیتِ او را زیر لایه قرار داده است.
شخصیت ابوحنیفه
ابوحنیفه، نعمان بن ثابت در ۸۰ هجری یا ۶۹۹ میلادی در عصر عبدالملک بن مروان اموی به دنیا آمد و در سال ۱۳۲ هجری یا ۷۵۱ میلادی خلافت بهدست عباسیان افتاد و ابوحنیفه باقی عمر خود را در عصر عباسیان گذراند و در سال ۱۵۰ هجری یا ۷۶۹ میلادی فوت نمود. وی در هژده سال پسین عمر خود که عصر عباسیان بود، گفته شده حدود ۲۰ بار به بصره سفر نمود و در آنجا که مرکز گفتوگوی کلامی بود، به اشتغال به این علم پرداخت و در کلام سرآمد گردید و این امر در پایهریزی فقه عقلانی وی نیز تأثیر گذاشت. (بنگرید به مکی، ص: ۲۳۶)
استادان ابوحنیفه
مشهورترین استادانِ او حماد بن ابی سلیمان بود که حدود ۱۸ سال به او مراجعه مینمود و در پایان، کرسی تدریس او را بهدست آورد. ابوحنیفه در آغاز زندهگی خود پارچۀ ابریشمی میفروخت و رفتهرفته موفق به راهاندازی یک کارگاه تولید پارچههای ابریشمی شد که این امر او را وارد نظام اقتصادی جامعه کرد. وی به صورت یک بانکدار ودیعه عمل میکرد. مردم سرمایههای نقدی خود را در کارگاه وی به ودیعه میگذاشت و وی درصورت مطالبه به آنها میداد و با شرط و به صورت ودیعه از آنها نگهداری مینمود تا آنجا که وقت فوت ایشان این پول به ۵۰ میلیون درهم بالغ میگردید. وی در سال ۱۴۵ هجری رییس هیأت نظارت بر شبکۀ شهرسازی شهر جدید بغداد مقرر شد که منصور عباسی دیدگاههای او را دربارۀ چهگونهگی پیشرفت کار و نقشۀ شهر جدی میگرفت.
دانش ابوحنیفه
به گفتۀ نویسندۀ تاریخ فلسفه در اسلام، امام ابوحنیفه حدود ۶۰ یا ۸۳ هزار مسالۀ فقهی را جواب داد و حل کرد. طرز نظم حقوقی او این بود که یک مسأله را بعد از پرسش یا پیشنهاد (به صورت غالب) و گاهی به صورت فرضی، به عنوان آجندا میان شاگردانش به بحث میگذاشت و نقد و نظرِ هر یک را جویا میشد و برای مستدلسازی این نظریهها به آنها وقت میداد و گاهی برای حل یک مسأله، حدود یک ماه میگذشت تا اینکه به نتیجه یا رأی موافق میرسیدند و بعد از اعلام رأی کلی یا اکثریت، رأی مخالف نیز ثبت میگردید(بنگرید به: خوارزمی). در حقیقت، با این کار او ساختار قانونگذاری در نظام حقوقی اسلام شکل گرفت و نظم یافت.
ابوحنیفه نخستین فقیه (حقوقدان مسلمان) است که بهنوعی صاحب مکتبِ دو بعدی (کلامی ــ فقهی ) میباشد. اما دیگران یا فقیه بودند و یا متکلم.
فضای کلامی عصر ابوحنیفه
در عصر ابوحنیفه بهویژه در عراق، برخی مسایل اعتقادیِ خاص موجب بهوجود آمدنِ گروهبندیهای جدیدی گردید که عمدهترین این مسایل؛ ایمان فاسق، قضا و قدر و امامت بود، ولی این مذاهب چندان ساختارمند و تکاملیافته نبودند؛ بلکه گفته میتوانیم عناوینی چون مرجئه، قدریه و شیعه بیشتر بیانگر نوعی موضعگیری در مسایلِ خاص بود تا یک کتب نظاممند کامل.
خلاصهیی از عقاید امام ابوحنیفه
روشها و عقاید ابوحنیفه را میتوان بهصورت قابل اعتماد از دو منبع بهدست آورد: یک، اقوالی که از او در کتب طرفدارانش یا دیگران نقل گردیده و مستند است؛ دو، آثار او مانند العالم و المتعلم، فقه اکبر و رسالۀ او به عثمان بتی. در نقل باورها و رفتار شخص ابوحنیفه باید بسیار احتیاط کرد برای اینکه در عصرهای بعدی به طرز چشمگیری پیرامون آن مبالغه شده است.
Comments are closed.