گزارشگر:شنبه 7 قوس 1394 - ۰۶ قوس ۱۳۹۴
بهتازهگی وزارت اقوام و قبایل گفته است که به جوانانِ آن طرفِ دیورند یعنی به پشتونهای پاکستان، بورسهای تحصیلی فراهم میکند. وزارت اقوام و قبایل این کار را از وظایفِ دولت دانسته و اشاره کرده است که از بورسهایی که به افغانستان اختصاص داده میشود، باید به نفعِ جوانانِ دو طرفِ خط دیورند استفاده کرد.
این سخنان نکاتِ زیادی برای مطرح شدن دارد، اما کوتاهترینِ آن این است که وزارت اقوام و قبایل و در کل، حکومت افغانستان درگیرِ عشقی یکطرفه و بیحاصلاند؛ عشقی که چشم را بر واقعیتهای نزدیک، کور کرده و دورهای موهوم را جلوه و جمال میدهد.
تخصیص بورسیههای تحصیلی به جوانانِ آنطرفِ دیورند یا به جوانان پاکستانی، نشان از ناسیونالیسمِ مفرطِ قومی در افغانستان دارد که از دههها به اینسو از تبعاتِ بسیار ناگوارِ آن میسوزیم. دولت افغانستان از طریقِ وزارت اقوام و قبایل میکوشد که از میان پشتونهای پاکستان برای خود هواخواه جلب کند و در این میان، حق جوانانِ مستحقِ این کشور را به باد میدهد.
مسلماً اگر قرار باشد که ما پشتونهای پاکستان را از افغانستان دانسته و یا محضِ پشتون بودنشان آنان را حمایت کنیم، باید عینِ برنامه را در کلِ این جغرافیا در نظر بگیریم و تاجیکهای تاجیکستان و فارسهای ایران را بهدلیل زبان و ریشۀ مشترکشان با تاجیکانِ کشور، و ازبکهای ازبکستان را نیز بهدلیل زبان و هویتِ مشترکشان با ازبکانِ افغانستان به همین چشم ببینیم و عینِ خدمات را به آنان عرضه کنیم.
اما تجارب نشان میدهند که پالیسی معطوف به پاکستانِ دولت آقای غنی، کرزی و حکومتهای پیشین، هرگز با واقعیتهای موجود همخوانی نداشته و ندارد. مسلماً پشتونهای پاکستان به هیچ عنوان با چنین حرکتهایی به افغانستان نمیپیوندند؛ چنانکه در شصت سال گذشته ـ بهویژه در دورۀ صدارتِ داوودخان با آنهمه پشتونخواهی ـ این کار را نکردند؛ و مطمیناً اگر شصت سالِ دیگر هم دولت افغانستان از این شیرینکاریها نشان بدهد، این «بارِ کج» یا «عشقِ یکطرفه» به منزل نمیرسد. نخست به این دلیل که جمعیتِ پشتونهای پاکستان بیشتر از کُلِ نفوسِ افغانستان است و این اکثریت هرگز زیر چترِ افغانستان گردآمدنی نیست. دوم اینکه از گذشته تا حال، امکانات و رفاهِ بیشتری برای پشتونها در پاکستان مهیا بوده و افغانستان از همان روزِ اولِ داعیۀ پشتونخواهیاش، به دلیل ضعف و عقبماندهگیِ مفرط، همواره مایۀ ننگِ پشتونهای آنسوی دیورند بوده است. و سوم هم اینکه حکومتِ نیرومند پاکستان چنان موفق به جلبوجذبِ جامعۀ پشتونِ خود در ساختارِ نظام و حکومت شده که هماکنون بخشِ قابلِ توجهی از جنرالان و نظامیانِ وفادار به آرمانها و اهدافِ پاکستان و آیاسآی را پشتونهای پاکستانی تشکیل میدهند.
با توجه به این نکات، این سودای دولتهای افغانستان از بنیاد باطل بوده و سوز و گدازِ دولتِ فعلی نیز در این وادی، بیثمر و مصداقِ عشقِ یکطرفهیی خواهد بود که یک طرف هستیِ خود را برباد میدهد و طرفِ دیگر هیچ التفاتی به آن ندارد و پرپر شدنِ هواخواهش را با بیرغبتی تماشا میکند!
پیشنهاد ما به دولت وحدت ملی این است که از تاریخ معاصر افغانستان، از سرنوشتِ داوود خان و سایر حکامِ قومگرا درس بگیرد و از این عشقِ یکطرفه و بیبنیاد انصراف دهد و بیش از این، بودجه و امکاناتِ گداییشده از جهان را به پای نظریههای مُرده نریزد و اینگونه در امور داخلیِ پاکستان تشبث نکند. این اقدامهای نابخردانه از یکطرف به تضییع سرمایۀ ملی میانجامد و از طرف دیگر به پاکستان جواز یا بهانۀ دشمنی و مداخله در امور افغانستان میدهد.
به رسمیت نشناختنِ مرز دیورند، فقط یک ادعایِ منقضیشده و مربوط به قرنِ بیستم و دوران جنگِ سرد است که دیگر پروندۀ آن در نظامِ بینالملل مختومه بهحساب میآید و در سطح ملی نیز هیچ سیاستمدارِ فرهیختۀ پشتون و غیرپشتون هواخواهِ آن نیست. آقای غنی شاید این ضربالمثل را بارها شنیده باشد که «چراغی که به خانه بسوزد، مسجد را صبر است». به تأسی از این گزینگویه، بدون شک مستحقترین افراد برای دریافتِ این بورسیههای تحصیلی، آن جوانانِ محروم و جنگزدۀ مشرقی و جنوبیست که سایۀ ترور و خشونت سالیان سال آنها را از درس و تعلیم دور نگه داشته و خطرِ نفوذِ افکارِ داعشی و طالبانی به ذهنهایشان بهشدت وجود دارد. در غیر آن، این شیرینکاریها خانۀ خودمان (افغانستان) را تاریک و خانۀ همسایه را که زیر زنخِ ما دشمنانه کمین کرده، روشن میکند و در نهایت، ریش و بروتِ خودمان را میسوزاند!
Comments are closed.