سال‌های مهم زنده‌گی لورکا

گزارشگر:دوشنبه 9 قوس 1394 - ۰۸ قوس ۱۳۹۴

mandegar-3فه دریکو گارسیا لورکا(۱) روز پنجم جون ۱۸۹۸ در فوئنته باکوروس(۲) در نزدیکی غرناطه متولد شد. او به خانواده‌یی مرفه، آزادی‌طلب و تحصیل‌کرده که اهل اندلس بودند، تعلق داشت. لورکا بعدها می‌گفت : «سرتاسر دوران کودکی من، روستایی بوده است: چوپان‌ها، صحرا، آسمان، تنهایی.» لورکای خردسال از سلامت زیادی برخوردار نبود. از حرکات کسانی که در اطراف خود می‌دید، تقلید می‌کرد و با عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی وقت می‌گذراند.
۱۹۰۹
افراد خانوادۀ لورکا به‌طور قطع در غرناطه مستقر شدند. لورکا به‌طور دلخواه و از روی هوس تحصیلات متوسطۀ خود را دنبال کرد و در سال ۱۹۱۴ دورۀ دبیرستان را به پایان رساند، برای ارضای خواستۀ پدر خود در رشتۀ حقوق به تحصیل پرداخت و در زمینۀ ادبیات و موسیقی نیز به کوشش پرداخت.
۱۹۱۶
لورکا به اتفاق چند تن از هم‌شاگردی‌های خود اقدام به یک گردش هنری کرد. این گردش سبب شد که لورکا با شهرهای آندلس آشنایی پیدا کند. در شهر بائه سا (۳) بود که با آنتونیو ماچادو، شاعر و نویسندۀ بزرگ زمان که در این شهر زبان فرانسه تدریس می‌کرد، آشنا شد.
۱۹۱۷
خانوادۀ لورکا او را از این‌که در شهر پاریس به تحصیلات خود در زمینۀ موسیقی ادامه دهد، بازداشت. از این‌رو لورکا به ادبیات پرداخت.
۱۹۱۸
لورکا، نخستین نمایشنامه‌های خود را «کتاب اشعار» به چاپ رساند. «تأثیرات و مناظر» را که تحت تأثیر «سفر هنری» وی به وجود آمده بود، در غرناطه چاپ کرد.
۱۹۱۹
لورکا بنا به نصایح فرناندو ده لوس ریوس (۴) تیوریسین بزرگ سوسیالیسم و استاد حقوق سیاسی در دانشکدۀ غرناطه که دوست و حامی لورکا شد، در اقامتگاه دانشجویان مادرید مستقر شد. این مرکز برای قبول اندیشه‌های نو، محیطی مناسب بود. در این محیط بود که لورکا با بزرگانی چون بونوئل، دالی، خورخه گی ین، رافائل آلبرتی، و پدرو سالیناس آشنا شد. از همان هنگام روحیۀ لورکا، هنر او در سرودن شعر، قریحۀ او در نواختن پیانو خیره‌کننده بود.
۱۹۲۰
یکی از نمایشنامه‌های او با شکست مواجه شد و فقط یک شب نمایش داده شد.
۱۹۲۱
کتاب اشعار او انتشار یافت. در این دفتر «باغ دختران سبزه» نیز گنجانده شده بود.
۱۹۲۳
ماریانا پینه وار، زن مشهور جمهوری‌خواه به لورکا الهام بخشید که درامی را که نام این زن را به خود گرفته، بیافریند.
۱۹۲۴
ترانه‌ها را به پایان رساند و شروع به سرودن «مجموعه اشعار کولی» کرد.
۱۹۲۵
سومین روایت «ماریانا پینه وا» را که امروزه در دست است، به پایان رساند.
۱۹۲۶
سرودن اشعار «کوبیست» متعددی چون «غزل برای سالوادو دالی» و «پری دریایی و گمرگچی» را آغاز کرد. در ماه فبروری همان سال کنفرانسی دربارۀ «گونگورا» در غرناطه ایراد کرد.
۱۹۲۷
در ماه می «ترانه‌ها» را به چاپ رساند. در بیست‌وچهارم جون ماریانا وا به روی صحنه آمد.
۱۹۲۸
در ماه مارچ مجلۀ «خالو» (خروس) که مدیریت آن با لورکا بود، با سروصدای فراوان انتشار یافت. دالی نیز یکی از همکاران این مجله به شمار می‌آمد. در ماه جنوری نخستین مجموعه اشعار کولی با موفقیت مواجه شد. در ماه اکتوبر همان سال لورکا در غرناطه کنفرانسی تحت عنوان «تخیل، الهام و گریز» ایراد کرد. چند ماه بعد نیز در مادرید کنفرانسی دربارۀ «لالایی‌ها» ترتیب داد. در پانزدهم دسمبر ضمن مصاحبه‌یی اعلام داشت که «عشق‌های دون پرلیمپلن (۵) به پایان رسیده است».
۱۹۲۹
لورکا بر آن شد که همراه استاد سابق خود، لوس ریوس، به نیویارک برود. وی در این سفر به عنوان دانشجو در «کولومبیا نیورسیتی» مستقر شد و با هارلم آشنایی پیدا کرد.
۱۹۳۰
سفری به کیوبا کرد و کنفرانسی ترتیب داد و سپس به هسپانیه باز گشت.
۱۹۳۱
«روز چهارم اپریل جمهوری هسپانیه اعلام شد. در تابستان همان سال «بازی دون کریسوبال و «هنگامی که پنج سال بگذرد» به پایان رسید. در ماه اکتوبر همان سال لورکا طرح یک تیاتر عامیانه و سیار را پیش کشید.

۱۹۳۲
لورکا در هسپانیه کنفرانسی‌هایی داد. در تابستان «عروسی خون» را نوشت.
۱۹۳۳
روز هشتم مارچ عروسی خون به شکل پیروزمندانه‌یی به روی صحنه آمد. در همان سال این نمایشنامه در بوینس آیرس با چنان موفقیتی روبه‌رو شد که لورکا تصمیم گرفت شخصاً به آن‌جا برود. این سفر از اکتوبر ۱۹۳۳ تا مارچ ۱۹۳۴ طول کشید.
۱۹۳۴
در بازگشت از این سفر، لورکا افق سیاست را تیره و تار یافت. در جنوری همان سال لورکا «یرما» را نوشت. در ماه نوامبر «مرثیه برای ایگناسیو سانچس مخیاس» را آفرید و در پایان دسامبر «یرما» را به روی صحنه آورد.
۱۹۳۵
در ماه جون «دوینا روسینا» به پایان رسید. در سپتمبر تا دسمبر «عروسی خون»، «یرما» و «دونیا روسیتا» به نحو پیروزمندانه‌یی نمایش داده شد. خود لورکا نیز کنفرانس‌هایی داد و اشعاری خواند.
۱۹۳۶
لورکا در ضمن یک مصاحبه اعلام داشت که قصد دارد مسایل اجتماعی را با دیدی سوسیالیستی عرضه کند. در ماه جون تمرین «هنگامی که پنج سال بگذرد» را رهبری کرد. در نوزدهم جون «خانۀ برناردا آلبا» را به پایان رساند. درست دو ماه بعد، در ناحیۀ غرناطه، بین «ویسنار» و «آلفاکار» هنگامی که سپیده سر می‌زد، افراد فرانکو لورکا را تیرباران کردند.

(۱) Federico Garcia lorca
(۲) Fuente Vaqueros
(۳) Baeza
(۴) Los Rios
(۵) Perlimpin

مرجع: سخن ـ دورۀ ۲۱ ـ شمارۀ ۶ دی ۱۳۵۰

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.