گزارشگر:چهارشنبه 25 قوس 1394 - ۲۴ قوس ۱۳۹۴
همانطور که آبوهوای این روزهای کشور سرد و غبارآلود شده، به نظر میرسد که اوضاع جامعه و سیاست هم چنـدان مساعد نیست. فضای اجتماعی و سیاسی در پایتخت و سایر ولایات در بیش از یک سالِ گذشته به گونۀ روزافزون رو به التهاب است. حالا دیگر کمتر کسی را میتوان یافت که به «راهی به رهایی» باور داشته باشد و آهنگِ «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» سر ندهد. مهاجرتهای صدهزاری و تظاهراتهای میلیونیِ این روزهای کشور، گواه خوبی بر این مدعاست. در چنین خزانِ سرد و نفرینشدهیی، وقتی برگهای زردِ ناامیدی بیش از هر زمانِ دیگر زمین و سرزمینمان را میپوشاند که نه تنها دولت، بلکه هیچ سیاستمدارِ مخالف و تحلیلگرِ منتقدی هم راهکار موثر و مثمری برای برونرفت از این فضا ارایه نمیتواند و فقط از اینکه «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» و «سرها در گریبان است» خبر میدهند.
شکی نیست که وضعیت کنونیِ کشور و جامعه به هیچوجه وضعیتِ مطلوبی نیست. در شرایط کنونی، ما با کوهستانی از مشکلات و چالشهای انباشتشده طرفیم که وقتی متوجه میشویم هریک از کوهها همچون الگوی کوهِ یخی در ابحار، نیمۀ پنهانِ بس بزرگتری فراتر از دیدرسمان دارد، چارهیی جز یأس و ناامیدی نمییابیم. با این حال اما نباید فراموش کرد که راه حلِ عبور از بحران، نه تسلیم شدن و توقف کردن است؛ بلکه مبارزه کردن و جنگیدن است. ما محکوم و محتوم به ایستادهگی و چارهاندیشی در برابر مشکلات هستیم!
جدا از عقیدهها و عقدههای دولتمردانِ پیشین و کنونی در قبال کسانی که به قصد پناهندهگی کشور را ترک میکنند، به نظر میرسد که بهراستی «فرار» راه برونرفت از این منجلاب نیست. وقتی حامد کرزی از جوانان میخواهد که راه مهاجرت در پیش نگیرند، شاید از یک جهت نتوان منکر شد که وضعیت اسفبارِ موجود میراث حکومت فاسدِ او بوده است؛ یکی از مسوولان اصلی این مهاجرتها و فرارهای بیرویه، بدون شک شخص آقای کرزی است که نتوانست در طول حکومت ۱۴ سالهاش بسترهای مناسبی برای یک زندهگی معمولی در کشور فراهم کند. با وجود این اما در قبال منطقِ این سخنِ او هم نمیتوان غیرمنصفانه برخورد کرد و در حالی که ما نیازمند بسیج عمومی برای برونرفت از چالشهای متعدد فراروی نظاممان هستیم، نباید گزینۀ فرار را بر قرار ارجحیت داد.
سخنان رییسجمهور غنی که مهاجران و پناهندهگانِ افغانستانی به غرب را «ظرفشوی» خطاب کرد نیز، علیرغم همۀ عقدهها و اهانتهایی که در خود نهفته داشت، تا آنجایی که میتواند تلاشی برای ماندن و مبارزه کردن باشد، پیامی قابلِ تعمق است. اینکه بخشی از ناامنیها و فقر و بیکاری و… معضلاتِ موجود در کشور، ریشه در نحوۀ مدیریت ناکام حکومت وحدت ملی دارد، اظهر منالشمس است و نمیتوان بهسادهگی از آن گذشت. با وجود این اما پناه جستن به گزینۀ مهاجرت و فرار هم چندان گزینۀ مساعد و مناسبی نیست.
گذشته از اینکه حکومت وحدت ملی و حکومت سلفش چه نقش سازنده یا مخربی در راستای امنیت، صلح، رفاه و توسعۀ کشور داشتهاند، نقش مردم و آگاهان هم در تأمین ارزشهای فوق نباید از نظر انداخته شود. شرایط کشور هر قدر وخیم باشد، اما با تکیه بر نیروی جوانِ نخبه و وطنپرست و مددجویی از خداوند بخشنده و مهربان، میتوان تغییرات تدریجیِ ارزندهیی برای رهایی کشور از منجلابِ کنونی یافت. آیۀ یأس خواندن و ساز هجرت زدن، نه تنها هیچ گرهی از کار باز نمیکند، بلکه حلقهیی دیگر به کلافِ درهم پیچیدۀ کشور میافزاید و ما را بیش از پیش در گندابِ بحرانها فرو میبرد.
Comments are closed.