رویکردهای انتقادی و پست‌مدرن

گزارشگر:نویسنده: فاطمه اسلامیه / سه شنبه 8 جدی 1394 - ۰۷ جدی ۱۳۹۴

بخش ششم/

mandegar-3پست‌مدرنیسم فراتشریح‌ها یا فراروایت‌های مدرنیسم از قبیل علم دین، فلسفه و اومانیسم سوسیالیسم و آزادی زنان را مورد انتقاد قرار می‌دهد و ایدۀ توسعۀ تاریخیِ مدرنیست‌ها را رد می‌نماید. شاید به‌جرأت بتوان گفت که بسیاری با مدرنیسم همکاری داشته‌اند. یک وجه تشابه ساخت‌گرایی، مابعد ساخت‌گرایی و مابعد مدرنیسم توجه آن‌ها به زبان است که جمله‌گی ریشه در زبان‌شناسی به‌خصوص ایده‌های دوسوسور دارند. به عنوان نمونه لیوتار معتقد است که «شناخت علمی نوعی گفت‌وگو است» و به‌طور خلاصه آن‌ها معتقدند که «زبان ضرورتاً امروزه مرکز توجه تمامی دانسته‌ها، کنش‌ها و زنده‌گی است»، یکی از کسانی که آثارش هم جنبه‌های ساخت‌گرایی و هم ما بعد ساخت‌گرایی و هم پست‌مدرنیستی داشته است، میشل فوکو جامعه‌شناس فرانسوی ۱۹۸۴ـ۱۹۶۲ می‌باشد. «میشل فوکو» از افراد مختلفی تأثیر پذیرفته است. مثلاً از عقلانیت ماکس وبر، ایده‌های مارکسیستی، روش «هرمنوتیک»، ساخت‌گرایی و همچنین از نیچه تاثیر پذیرفته است. البته باید توجه داشت که ساخت‌گرایی نیز مورد انتقاد قرار گرفت و باعث شد نظریات ضد ساخت‌گرایی نیز وارد جامعه‌شناسی شود و در این ارتباط می‌توان به جامعه‌شناسیِ هستی‌شناسانه و نظریۀ سیستم‌ها در برابر ساخت‌گرایی اشاره کرد.(دلاوری، بی تا)
پست‌مدرنیسم و هنر
تفکر پست‌مدرن در زمینۀ هنر، شامل حرکت به سمت بی‌ارجاعی، غیر خطی بودن و فرم‌های مختصر و نیز فرو ریختن گروه‌های سنتی مسلط بر هنر می‌شود. این سه جریان همۀ مباحث علوم انسانی را به عنوان مصالح مورد نیاز برای تجزیه و تحلیل و بررسی به‌هم پیوستند و به نظریه‌پردازان ادبی ارایه دادند.( کمال آبادی، ۱۳۸۷ )
دیدگاه پست‌مدرن تغییر سازمانی
برای بررسی دیدگاه پست‌مدرن در مورد پدیدۀ تغییر، بحث را باید با محور انتقاد پست‌مدرنیست‌ها یعنی دیدگاه مدرنیستی تغییر آغاز کرد. در دیدگاه مدرنیست‌ها، تغییر از محیط آغاز می‌شود. محیط از طریق تغییر شرایط بقا، قدرت بیش از حدی بر سازمان اعمال می‌کند. بر اساس یکی از نظریه‌های مدرنیستم در مورد رابطۀ محیط و سازمان یعنی تیوری بوم‌شناسی جمعیت سازمانی (اکولوژی سازمان)، در میان بوم‌ها یا جمعیت‌های سازمانی که به منابع محیطی مشخصی وابسته هستند، سازمان‌هایی بقا می‌یابند که به طور موثری خود را با محیط انطباق دهند و تغییرات محیطی را به درون ساختارهای خود منعکس کنند. پست‌مدرنیست‌ها این دیدگاه را مورد انتقاد قرار می‌دهند و کانون و منشای تغییر را در درون خود سازمان جست‌وجو می‌کنند. پست‌مدرنیسم نگاهی بنیادی است که دارای برنامه‌یی برای آغاز تغییر انقلابی در سطح فردی و از طریق تغییر کامل پیش‌فرض‌های مسلم فرد در مورد خود، دیگران و سازمان اجتماعی است. پست‌مدرنیست‌ها دو نوع ابزار اساسی را برای بررسی پدیدۀ تغییر سازمانی، به کار می‌برند:
۱) شالوده‌شکنی: بر اساس نظر پست‌مدرنیسم، از طریق شالوده‌شکنی برهان و معکوس کردن پیش‌فرض‌های بنیادین آن، می‌توان فضا را برای پیش‌فرض‌هایی که قبلاً مورد توجه قرار نگرفته‌اند، باز کرد. به عنوان مثال، نظریه‌های مدرنیسم سازمان فرض می‌کنند که عدم اطمینان محیطی نامطلوب و ناخوشایند است، بنابراین تصمیم‌گیرنده‌گان سازمان برای کاهش عدم اطمینان محیطی سعی می‌کنند که در ساختارهای خود تغییراتی ایجاد کنند و خود را با محیط وفق دهند تا بقا یابند. پست‌مدرنیست‌ها شالوده‌های این پیش‌فرض را می‌شکنند و فرض می‌کنند که عدم اطمینان محیطی به‌جای این‌که نامطلوب و ناخوشایند باشد، پدیده‌یی جذاب و خوشایند است. در نتیجۀ این شالوده‌شکنی، مرزهای بین سازمان و محیط زیر سوال می‌رود و به دنبال آن در ساختارهای سازمانی تغییرات اساسی ایجاد می‌شود و ساختارهای سازمانی از جمله سازمان‌های شبکه‌یی، مجازی، بدون مرز و ساختار، شکل می‌گیرند. شیوۀ پست‌مدرنیسم، ابزاری برای غلبه بر تحکمِ یک نگاه یا ایده است و از دانش برای رهایی به جای کنترل استفاده می‌کند. پست‌مدرنیست‌ها بر گفتمان عمومی، به عنوان روشی برای مطرح شدنِ پیش‌فرض‌های جدید، تأکید می‌کنند. در گفتمان، یک گروه موضوعات بحث‌انگیز پیچیده‌یی را از منظرهای گوناگون می‌شکافد. افراد نسبت به پیش‌فرضهای خود مردد می‌شوند، اما پیش‌فرض‌های خود را آزادانه ابلاغ می‌کنند. در گفتمان، افراد مشاهده‌گران اندیشۀ خود می‌شوند. بنابراین یک ایده برای خلق نوآوری و ایجاد تغییر و تحول، استفاده از گفتمان است. گفتمان فرصت‌های بیشتری را برای سازمان‌دهی و در نتیجه سازمان‌دهی مجدد (تغییر) فراهم می‌آورد.
۲) نظریه‌پردازی خودانعکاسی: در نظریه‌پردازی خودانعکاسی، افراد، باورها و اندیشه‌های خود (پارادایم‌های ذهنی) را مورد انتقاد و ارزیابی قرار می‌دهند. این همان یادگیری دو حلقه‌یی است که ایجاب می‌کند که سیستم، پیش‌فرض‌ها و ارزش‌های زیربنایی خود را زیر سوال ببرد. بنابراین سیستم، شیوۀ آموختن را یاد می‌گیرد. الگوی یادگیری دو حلقه‌یی در شکل ۱ نشان داده شده است.
در واقع این یادگیری دو حلقه‌یی در ارتباط با توسعۀ ظرفیت سازمان برای حل مشکلات، طراحی سیاست‌ها، ساختارها، سیستم‌ها، و روش‌ها در مواجه شدن با تغییر مداوم در پیش‌فرضهای پیرامون خود و محیط است و می‌تواند در سیستم‌های سنتی ریشه دواند و آن‌ها را دست‌خوش تغییرات مورد نظر سازد. بنابراین در این حالت است که یادگیری دو حلقه‌یی به ایدۀ سیستم خودسازمانده پیوند داده می‌شود. بر اساس این ایده، همۀ دانش ما، دانش از خود یا خود دانشی است. در واقع همۀ دانش ما در مورد جهان و پدیده‌های پیرامون، دانش از خود است که به دنبال تلاش برای شناخت پدیده‌های پیرامون خود، آن را بازتولید می‌کنیم.
همۀ این‌ها مستلزمِ این امر است که فرد برای پرهیز از افتادن در دام‌های تحکّمِ مخفی‌شده در قالب دیدگاه‌های خاص، خواهان استفاده از دیدگاه‌های متناقض، پارادوکس‌گونه و ناهمجو شود و با داشتن تفکر خودنگرانه و به‌کارگیری شیوه‌های خاص خود برای درک و کشف جهانِ پیرامون (به‌جای پیروی محض از یک پارادایم ذهنی واحد)، به موجودی فرصت‌طلب (به معنای مثبت) و خواهان تغییر و تحول مداوم تبدیل شود. بر اساس نظرِ یکی از اندیشمندان برجستۀ پست‌مدرنیسم، «برای این‌که پست‌مدرنیست شوید، باید خود فعلی‌تان را فراموش کنید». به بیان دیگر، شما باید برداشت‌های دیرینه از خود و جهانِ پیرامون را دور بریزید و شیوه‌های متفاوت دیدن را بیاموزید.(نظر پوری، ۱۳۸۶، ص ۴۹)

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.