احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمداکرام اندیشمند/ دوشنبه 28 جدی 1394 - ۲۷ جدی ۱۳۹۴
وزیر ارشاد، حج و اوقاف جمهوری اسلامی افغانستان، آقای فیضمحمد عثمانی در اظهاراتِ دو روز پیشِ (شنبه ۲۶ جدی ۱۳۹۴) خویش، از رشد افراطگرایی سخن گفت. او که در سمینار علمای دینی تحت عنوان «راهبردهای دینی در مبارزه با افراطگرایی» صحبت میکرد، اظهار داشت: «حجم افراطگرایی و تهدیدهای برخاسته از این پدیده، چندبرابر افزایش یافته و باید در مبارزه با آن، بازنگری و راهبردهای تازه ریخته شود.»
تلقی و دیدگاهِ وزیر حج و اوقاف از افزایش پدیدۀ افراطگرایی در افغانستان، یک تلقی درست و واقعگرایانه است؛ اما نکتۀ مهم به دلایل و عواملِ این پدیده و گسترشِ آن در جامعه و میانِ جوانان برمیگردد. چرا افراط گرایی دینی در افغانستان پس از فروپاشی امارتِ طالبانی سیر رو به گسترش داشته است؟ آیا مردم و به ویژه جوانان، شیفتۀ تفکر و رفتار طالبان در اداره و مدیریتِ جامعه شده اند؟ در حالی که افکار و ذهنیت عمومی، حکایت از چنین شیفتهگی و علاقه ندارد و اکثریت مردم در افغانستان، افکار و رفتارِ طالبان را به عنوان افکار و رفتار اسلامی نمیپذیرند!
مسلماً افراطگرایی دینی در شکل ستیزهجویی و ترور که نمونۀ عملیِ آن روز گذشته (۲۷ جدی ۱۳۹۴) در شهر جلالآباد، هنگام ختم قرآن کریم در خانۀ عبید شینواری عضو شورای ولایتی ننگرهار انجام گرفت و طالب انتحاری، خود را در میان تلاوت کنندهگانِ قرآن کریم منفجر کرد و چهارده نفر را بر روی اوراق قرآن شریف به قتل رساند، ریشه در عواملِ مختلفِ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، دینی، فرهنگی، دخالت خارجی و کار سازمانهای جاسوسی مختلف منطقه با اهداف و منافعِ مختلف دارد. اما در اینجا من به دو نکته که بخشی از عواملِ رشد و تشدید افراطگرایی در افغانستان را تشکیل میدهد، اشاره میکنم:
۱ـ ناهماهنگی و فاصله میان مدرسۀ دینی و مکتب عصری:
این ناهماهنگی و فاصله شامل ابعاد مختلف میشود: از برنامه و نصابِ متفاوت و متناقضِ درسی در مدرسه و مکتب و دانشگاه تا جایگاه اجتماعی و سیاسی منسوبینِ هر دو بخشِ مدرسۀ دینی و مکتب عصری در زمینههای مختلفی چون: اشتغال، حقوق و بهرهمندی از امکانات مختلفِ مادی و معنوی حیات.
تأثیر این ناهماهنگی و تفاوت در تلقی و بیانِ دیدگاه و برداشتِ طرفین نیز بسیار مهم است. این تفاوت و حتا تعارض، یکی از عوامل رشد افراطگرایی را در جامعۀ افغانستان شکل میدهد. منسوبین مدارس دینی و برخاسته از این مدارس که عمدهترین جایگاه بیان و تبلیغ، یعنی مساجد و منابر مساجد را در جامعه و برای مردم در انحصار دارند، نقش بسیار اساسی را در افزایش و گسترشِ افراطگرایی و یا برعکس، در مهار و کاهشِ آن ایفا میکنند.
اما بنا بر ناهماهنگی و فاصلهیی که از آن سخن رفت، مدارس دینی و منسوبینِ این مدارس در مدرسه و مسجد، کم از کم اکثریتشان تلقی و قرائتِ افراطگرایانه از دین ارایه میکنند و موجب گسترش و تشدید افکار افراطی در جامعه و به خصوص میان جوانان میشوند.
کاهش و رفعِ این فاصله در تمام عرصهها، به برنامههای درست و عملیِ دولت افغانستان و بهخصوص به وزارتهای معارف، تحصیلات عالی و ارشاد و حج برمیگردد. تلفیق در برنامهها و نصاب درسی و تحصیلیِ مدرسه و مکتب و دانشگاه، یکی از راههای کاهش این فاصله است.
۲ـ بیعدالتی فزایندۀ اجتماعی:
بیعدالتی رو به افزایشِ اجتماعی در جامعۀ افغانستان بر سرِ مشارکت در اقتدار، اشتغال، تأمین حقوق مدنی و اجتماعی که از تبعیضهای مختلف ناشی میشود، یکی از عواملیست که افراطگرایی را در میان جوانان تقویت میکند. وقتی صدها هزار جوانِ دارای دانش و تحصیلاتِ مشابه در جامعه، یک گروه کوچکِ همقطارانِ خود را بنا بر روابط خونی، قومی، قبیلهیی و تعلقاتِ دیگر برخوردار از امتیازاتِ سیاسی و اجتماعی میبینند، از فرط عقده و سرخوردهگیِ این بیعدالتی به سوی افراطیت و ستیزهجویی کشانده میشوند.
وقتی در افغانستان اعضای یک تنظیم و حزب جهادی و اسلامی مشاهده میکنند که وارثِ همۀ امتیازاتِ جهاد در عرصۀ اقتدار و ثروت، تنها فرزندان و بستهگانِ خونیِ رهبران و فرماندهانِ انگشتشمارِ مجاهدین و گروههای جهادی و اسلامی هستند و نصیب آنها از این ترکه و تقسیم، تنهـا فقر، بیکاری، درماندهگی، ناامیدی و سرخوردهگی است، به سوی افراطگرایی و ستیزهجویی میروند.
تا زمانی که این بیعدالتیِ ظالمانه، غیراسلامی و غیراخلاقی در جامعۀ افغانستان وجود داشته باشد، افراطگرایی و خشونتگرایی عمر بیشتر و گسترشِ بیشتر مییابد!
Comments are closed.