گزارشگر:احمد عمران/ شنبه 3 دلو 1394 - ۰۲ دلو ۱۳۹۴
روز چهارشنبۀ هفتۀ گذشته، حوالی ساعت پنج عصر، کابل را انفجار مهیبی تکان داد. همه گفتند: «خدایا خیر، بازهم یک انفجار دیگر!» رسانههایی که بهمحضِ شنیدن صدای انفجار خود را به محلِ حادثه میرسانند، خبر از یک انفجار در خیابانِ دارالامان داشتند. هنوز کسی از هدف و تعدادِ قربانیان چیزی نمیدانست.
شبکۀ تلویزیونی طلوع نیز که طبقِ معمول تلاش میکند در اسرع وقت خبر را به گوشِ دیگران برساند، از محلِ حادثه گزارش میداد. گزارشگر طلوع در محل رویداد میگفت: حمله انتحاری بوده، اما مشخص نیست که چه کسانی را هدف قرار داده است. برنامههای تلویزیون مثل همیشه جریان داشت که پس از یکساعت ناگهان فضا دگرگون شد و با قطع روال عادی برنامهها، خبر حمله به کارمندانِ کابورا پرودکشن از زیرمجموعههای موبیگروپ منتشر شد و همه ناگهان شوکه شدند!
در اینکه خبرِ هر حادثهیی میتواند دردناک و متأثرکننده باشد، جای شک نیست؛ ولی این نخستینبار بود که به یک رسانه چنین حملهیی صورت میگرفت؛ حملهیی که به یک قتلعامِ رسانهیی شبیه بود. اما حوادث هرقدر شبیه هم باشند، باز تفاوتهایی میانشان دیده میشود. وقتی در یک حادثه تعدادی افراد بیگناه قربانی میشوند، تأثیراتِ آن نسبت به اینکه قربانیان مربوط یک خانواده و یا محل باشند، فرق میکند.
حوادث معناهای متفاوتی را میتوانند تداعی کنند؛ همانگونه که حمله به موتر کارمندان تلویزیونِ طلوع چنین کرد. قتل دستجمعی کارمندانِ طلوع، حادثهیی کوچک و ساده نیست که از کنار آن بهسادهگی بگذریم. این حمله برای نخستینبار تیری بود که آگاهانه و تعمـدی به سمتِ آزادی بیان و رسانه از سوی طالبان در پانزده سال گذشته شلیک شد.
اینگونه نیست که در طولِ این سالها جامعۀ رسانهیی افغانستان متحمل هیچ تلفاتی نشده باشد. بارها در طول این سالها شاهد قربانی شدنهای خبرنگارانِ کشور بودهایم. بارها در حوادث گوناگون، روزنامهنگاران کشور، شکارِ گروههای تمامیتخواه و تکفیری شدهاند، ولی حمله به کارمندانِ طلوع چیزی از نوعِ دیگر بود.
طالبان با حمله به موتر کارمندان طلوع، عملاً جنگِ خود را با رسانهها نیز آغاز کردند. دیگر هیچ رسانه و روزنامهنگاری در کشور، خود را بیرون از دایرۀ خطر حس نمیکنـد. دیگر هیچ کارتِ روزنامهنگارییی مصونیت به بار نمیآورد. دیگر گفتنِ این جمله که «من خبرنگارم»، باعث نمیشود که گروههای مخالفِ مسلح به کسی حمله نکنند.
حمله به تلویزیون طلوع، زمانی در دستور کارِ طالبان قرار گرفت که این رسانه از حوادث قندوز، ولایتی که به صورتِ مرموز به تصرف گروه طالبان درآمد، گزارشهای مستند نشر کرد. گزارشهای طلوع در آن زمان، بیش از هر رسانۀ دیگری توانست از واقعیتهای این شهرِ تصرفشده پرده بردارد و چهرۀ واقعیِ طالبان را به نمایش بگذارد.
طالبان از نشر گزارشهایی از قندوز که در آنجا به تجاوز جنسی و کشتار غیرنظامیان پرداخته بودند، بهشدت عصبانی شدند و سرانجام با پخش اعلامیهیی هشدار دادند که به این رسانه حمله خواهند کرد. حالا معلوم نیست که واقعاً هشدار طالبان چهقدر از سوی دستاندرکارانِ رسانۀ طلوع جدی گرفته شد؛ ولی طالبان جدیتشان را در تصمیمِ برای حمله به یک رسانه ثابت ساختند. این گروه بدون شک ماهها نقشه کشیده، برنامهریزی کرده و اوضاع را تحتِ مراقبت داشته تا بهترین فرصتِ حمله را برای خود فراهم سازد.
حمله به طلوع تنها محدود به همین رسانه نمیشود، بل کُلِ رسانهها را در بر میگیرد. این حمله به جز، اما به هدفِ کُل بود. طالبان با این حمله خواستند که به دیگر رسانهها نیز هشدارباش صادر کنند. طالبان به هیچ صورت با آزادی بیان میانۀ خوبی ندارند. این گروه در زمان حاکمیتِ خود، چیزی به نامِ آزادی را به رسمیت نمیشناخت. اطلاعرسانی به نظر طالبان، فاسد کردنِ جامعه است. یکی از هوادارانِ این گروه که در زیر حاکمیتِ دولت زندهگی میکند، دقیقاً همین قرائت از آزادی را در صفحۀ رخنمای خود به نمایش گذاشته است. او با الفاظی رکیک خانوادۀ رسانهها را مورد توهین قرار داده و از حملۀ طالبان به کارمندان طلوع استقبال کرده است.
طالبان قرائتی فاشیستی از آموزههای مقدسِ دینی ارایه میکنند که بر مبنای آن میتوانند هر بیگناهی را بکشند. در قرائت طالبان از دین، جایی برای انسانیت وجود ندارد. این گروه با این قرائت میخواهد بر کُلِ کشور تسلط بیابد و پس از آن، جامعۀ همسان بسازد؛ جامعهیی که نمیاندیشد، نمیگوید و نمیداند.
وقتی به خواستهای طالبان به عنوان پیششرطهای گفتوگوهای صلح نیز نگاه کنیم، چیزی فراتر از اینها دستگیرِ کسی نمیشود. طالبان کشتار را در سطح و معنایِ دیگری حتا در حاکمیتِ خود حمایت میکنند. پس هیچ توقعی نمیتوان داشت که طالبان روزی به روند صـلح بپیـوندند و از جنگ دست بردارند. مسلماً این گروه تا زمانی که به قرائتهای فاشیستی از متونِ دینی باور دارد، میجنگد و با صلح و انسانیت بیگانه است.
Comments are closed.