گزارشگر:هارون مجیدی/ یک شنبه 4 دلو 1394 - ۰۳ دلو ۱۳۹۴
«خدا لب خند زد» نام نخستین گزیدۀ شعرهای شاکرشامان داستاننویس و شاعر جوان است که به تازهگی در کابل به نشر رسیده است.
این کتاب در ۷۱برگ، شصت شعر کوتاهِ شاکر شامان را در خود دارد.
خدا لب خند زد را محمد رامین نیازی برگآرایی کرده و واژهنگاری آن را کیا اسفندیاری بهدوش داشته که به کوشش کامبخش نیکویی و نمونه خوانی طاهر انصار به دسترس علاقهمندان ادبیات قرار گرفته است.
شاکرشامان سرایندۀ «خدا لب خند زد» در یپوند به قالب استفاده شده در این کتاب، در گفتوگو با روزنامۀ ماندگار میگوید: «کتابِ چهها که نوشتیم، اثری از رهنورد زریاب برای انتخاب این قالب برایم الهامبخش بود که یک مقالۀ جامع در پیوند به هایکو و تانگههای چینایی در این کتاب آمده و دوم چون امروزه انسانها فرصت اندکی در اختیار دارند و گاهی که وقت تفکر برایم دست میداد، فشردۀ آنان را یادداشت میکردم که این کتاب حاصل دو سال سرودن را در خود دارد.»
آقای شامان در پاسخ به پرسشی که چهگونه از داستان کوتاه به شعر کوتاه روی آوردند، گفت: در این مورد دو دلیل مشخص وجود دارد: یکی، تحقیقات جهانی و جستوجویی که در افغانستان داشتم، نشان میدهد که معمولاً به داستانها و مطالب بلند دلچسپی اندکی نشان داده میشود و دوم، وقت تنگ در اختیار داشتم که کوتاه نویسی را انتخاب کردم و خواستم اندیشه و تخیلاتم را از این قالب به مخاطبان ادبیات برسانم.
در ادبیات پسا طالبانی در افغانستان قالبهای رایج برای کوتاه سرودن در جهان و به ویژه حوزۀ زبان پارسی آزموده شده، برخی از شاعران به هایکوسرایی و کوتاهسرایی روی آورده و کتابهای نیز در این زمینه چاپ کردهاند. اینکه آیا کوتاهسرایی در افغانستان جایگاهی پیدا کرده و با شرایط موجود افغانستان همخوانی دارد، شاکر شامان در این زمینه میگوید: کتابخوانی نسبت به هر کشور دیگر در افغانستان اندک است و یکی از نکات برجسته در کوتاهسرایی این است که محتوایی آن بسیار عمیق باشد؛ اگر این نوشتهها عمیق باشند، مخاطب در فرصت اندکی آن را میخواند و پیام آن را برداشت میکند، به این نسبت کوتاهسرایی میتواند جایگاه خوبی در افغانستان داشته باشد.
کامبخش نیکویی، شاعر و نویسنده در یاددشتِ «امکانیت نگاه» که در نخستین برگهای این کتاب آمده مینویسد: شاکرشامان در «خدا لب خند زد» روابط خود با هستی و جهانِ پیرامونش را به چالش کشیده و زبان را از موقعیت دیگری برای تأویل هستی به کار برده است.
به باور آقای نیکویی، شعرهای شامان هم وضعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هم فلسفی و پریشان حالی انسان افغانستانی به ویژه کابلی را به تصویر میکشد که خیابان در خیابان و کوچه در پسکوچه برای تعریف موقعیت خود، فضای پیرامونش را پرسه میزند و تعریف میکند.
شاکر شامان بیست و هشت سال پیش از امروز در دهکدۀ چهار قلعۀ وزیر آباد مربوط ناحیۀ دهم شهر کابل به دنیا آمد.
در سال ۱۳۸۵خورشیدی، بعد از تکمیل دورۀ دبیرستان و سپری کردن آزمون کانکور، شامل دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه کابل شده و در سال ۱۳۸۸ از رشتۀ فلسفه و جامعهشناسی سند کارشناسی گرفت و از همان روزها، در جهت روشنفکری از مجرای ادبیات برای مردم کوشیده است.
هیجان هیچ، نخستین مجموعۀ از داستانهای او است که پیش از این در کابل به چاپ رسیده است.
«خدا لب خند زد» نخستین مجموعۀ از شعرهای کوتاه او است و «نقش پای گِل آلود» را در نزدیکیها به چاپ خواهد رساند.
این شناسه را با چهار تکه شعر از شاکر شامان به پایان میبرم:
امروز متفاوت است با روزهای دیگر
مطینم یا
عینک دیگر پوشیدهام!
و زمانی که کابل بوی بد تنفس نکرده بود!
***
روزها پی یکدیگر اند
تازهها را گشت زدم
اما…!
جز به افکار مدینه که از ازل دارم دمیده بود
چیزی دستگیرم نشد
نشرم!
دیگر تازگی نیست
***
شهر به خون کشیده شد
خون سرخ یک نسل سیاه؛
سپاه درختان کنار جاده
سر تعظیم فرود آورده اند
از شرم انسان
عدالت خدا
و آن سگ پیر طرح شهر بزرگ میریزد
***
دیدم!
خیال دیوانگی انسان را خورد
آبهای کابل سرگرداناند
Comments are closed.