گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 25 دلو 1394 - ۲۴ دلو ۱۳۹۴
این روزها باز سروکلۀ ضیا امرخیل، رییس پیشینِ دبیرخانۀ کمیسیون انتخابات، از اینجا و آنجا پیـدا میشود که در حالِ اجرای برنامههایی در راستای منافع سیاسیِ خود و گروهیست که از وی حمایت میکند. آقای امرخیل از زمان انتخاباتِ ریاستجمهوری سال گذشته، به چهرهیی جنجالبرانگیز تبدیل شد و تا هنوز در ذهنیتِ عمومی به همین نام شناخته میشود.
بحران انتخابات سالِ گذشته که نزدیک بود افغانستان را به حمامِ خون بدل کند، با نامِ امرخیل رقم خورد و به وضعیتی انجامید که عملاً آرای مردم قربانیِ یک توطیۀ بزرگ شد. آقای امرخیل سازماندهیِ بخش بزرگی از تقلبهای انتخاباتی را مدیریت کرد و تلاش ورزید که افغانستان را از مسیرِ مردمسالاری بیرون کند. حالا او در یکی از رسانههای همراستا با فکر و رفتارش، از کارنامۀ کمیسیونِ انتخابات و آنچه که خودش بر سر روند مردمسالاری در کشور آورده است، دفاع میکنـد و ریاست اجرایی را نهادی فراقانونی و بدون اثر میداند. به باور آقای امرخیل، انتخابات ریاستجمهوری سالِ گذشته بدون کموکاست برگزار شده و هیچ تقلب و جعلکارییی از سوی کمیسیونهای انتخاباتی صورت نگرفته است.
این سخنان بدون شک ریشه در یک برنامۀ تازه میتواند داشته باشد که عمدتاً در جهت ایجاد تشویش در اذهانِ عمومی صورت میگیرد. آقای امرخیل فکر میکند که مردم حافظه ندارند و آنچه را که در انتخابات صورت گرفت، به همین زودی به فراموشی سپردهاند. او فراموش کرده است که انتخابات به عنوان یک اصلِ دموکراتیک در کشور، از سوی چه کسانی به بازی گرفته شد و گوسفندها چگونه چاق شدند.
اکنون آقای امرخیل از انصاف و عدالتِ انتخاباتی سخن میگوید و باور دارد که باید کشور به همان مسیری برگردد که او و دوستانش طراحِ آن بودند. این ذهنیت بدون شک ذهنیتِ یک آدمِ بیمار و مالیخولیایی میتواند باشد؛ ذهنیتی که از آن بوی تبعیض و عصبیتِ قبیلهیی فوران میکند. آیا از درون چنین ذهنیتی میتواند جامعۀ سالم و عاری از تناقض و تبعیض بیرون شود؟ جامعهیی که بر اصل شهروندی استوار باشد و اعضای آن خود را دارای حقوق و مکلفیتهای مساوی بدانند؟
هرگز نمیتوان باور کرد که از درون این ذهنیت، افغانستان به وادی ثبات و امن برسـد؛ وادییی که شهروندانِ آن مسوولیتهای خود را از ارزشهای قانونی بهدست آورند و همه برای تأمین امنیت و ثباتِ آن مبارزه کنند. این ذهنیت افغانستان را به سالهای دور و گذشته برمیگرداند؛ همان سالهایی که تبعیض و عصبیتهای قومی و تباری بر آنها سایۀ شوم و سیاهِ خود را گسترانیده بود و جامعه را به جامعهیی بدون اندیشه و فکر مبدل میکرد. آقای امرخیل هنوز با چنین ذهنیت و گذشتهیی رابطه دارد و تا زمانی که چنین ذهنیتهایی در کشور وجود داشته باشند، نمیتوان از جامعۀ امن و عاری از بیعدالتی سخن گفت.
ذهنیتِ آقای امرخیل و افرادی مثل او، ذهنیتِ پیشامدرن است که مناسبات برابریخواهانه را تحمل کرده نمیتواند. آقای امرخیل از درون چنین ذهنیتی تلاش ورزید که انتخابات را مدیریت کند؛ زیرا او باور دارد که افغانستان باید همواره زیر هژمونی تفکر غیربرابرخواهانه که انسانها را به دستههای سیاه و سفید تقسیم میکند، قرار داشته باشد.
جهانِ ما اما جهانِ دیگری است؛ جهانی که بر اساسِ قرارداد اجتماعی شکل گرفته و به همۀ انسانها به صرفِ انسانیتشان نگاه میکند. این تفکرِ غالب در جهان امروز است و افغانستان نیز نمیتواند خود را جدا از چنین جهانی فرض کند. اگر برای دولتهای خودکامه مقدور میبود که در جهانِ تکصداییِ خود فرمان برانند، بدون تردید نه بهار عربییی در کار بود و نه کشورها مسیرِ مردمسالاری را انتخاب میکردند، دیکتاتوریها همچنان در بارگاه آرامِ خود میلمیدند و بر گُردههای مردم سوار میشدند.
اما مناسبات جدیدِ سیاسی در جهان همه چیز را دستخوش تغییر کرد. دیگر نه آن دیکتاتوریهای فردی بهجا مانده و نه هم تمامیتخواهیهای قومی و تباری. اصل پذیرفته شده در جهان امروز، برابری و شایستهگی است. بسیاری از کشورهای جهان که تا دیروز حتا از گرفتن نام دگراندیش و دگرخواه بر خود میلرزیدند، امروز مجبورند «آن دیگری» را به رسمیت بشناسند.
آقای امرخیل و همفکرانِ او باید بدانند که افغانستان را نمیشود با تفکر تمامیتخواهانه اداره کرد. دیگر افغانستان به یُمن سی سال تجربه در بیعدالتیهای سیاسی و اجتماعی، آن کشوری نیست که بتوان آن را دوباره به همان گذشتۀ تاریک برگشتاند. واقعیت امروز افغانستان، اصل موزاییکی و متکثر را به رسمیت شناخته و آنانی که نمیخواهند به چنین اصلی باور داشته باشند، بدون شک محکوم به اضمحلالاند.
آقای امرخیل بداند که جفایی بزرگ در حقِ انتخابات انجام داده و بهجای رفوی بدنامیهای جبرانناپذیرِ خود و عدهیی در کمیسیون انتخابات، باید صمیمانه و صادقانه از مردم افغانستان پوزش بخواهد!
Comments are closed.