گزارشگر:احمد عمران/ یک شنبه 9 حوت 1394 - ۱۰ حوت ۱۳۹۴
پاکستان به دنبال چهارمین نشستِ چهارجانبه، به تمام گروههای طالبان و مخالفان مسلحِ دولت افغانستان اعلام کرده که برای گفتوگوهای رو در رو آماده باشند. آنگونه که در نشست چهارجانبه فیصله شده است، باید دور اولِ گفتوگوهای صلح در اوایل ماه مارچِ سال روان در اسلام آباد برگزار شود. ظاهراً در چهارمین دور نشست چهارجانبه، کشورهای شرکتکننده در مورد نقشۀ راه و مکانسیم گفتوگوهای صلح به توافق رسیدهاند، اما به نظر میرسد که تا رسیدن به گفتوگوهای واقعی، هنوز راه درازی در پیش است.
بهرغم اعلام موضع رسمی پاکستان در قبال گفتوگوهای صلح، طالبان هیچ واکنشی نسبت به آن نشان ندادهاند. برخی نمایندهگان این گروه که در دوحه بهسر میبرند، پیش از این به رسانهها گفته بودند که هیچ تماسی در مورد آغاز گفتوگوهای صلح از رهبریِ این گروه دریافت نکردهاند. حالا این پرسش مطرح است که دولت پاکستان با توجه به تأثیر و نفوذی که بر رهبران و افراد طالبان دارد، از کدام گروهها درخواست کرده که در گفتوگوهای صلح شرکت ورزند؟… از جانب دیگر، دولت افغانستان نیز به دنبال تغییراتی که در رهبری شورای صلح وارد کرد، خواهان گفتوگو با نمایندهگان باصلاحیتِ اصلیترین جناحِ طالبان است. در چنین فضایی، هنوز انتظار نمیرود که گفتوگوهای صلح بتواند به حلِ منطقی و مسالمتآمیزِ قضیۀ افغانستان منجر شود. آنچه که تا به حال از نشستهای چهارجانبه و گفتوگوهای رو در رویِ مقامهای کشور با جانب پاکستان برمیآید، بیشتر خوشبینیهاییست که در مورد آغاز روند گفتوگوهای صلح مطرح میشوند.
در همین حال، موضع گروهها و جناحهای موجود در افغانستان نیز در برابر گفتوگوهای صلح بسیار بااهمیتاند و میتواند در موفقیت و عدم موفقیتِ آن موثر باشد. اخیراً استاد عبدرب الرسول سیاف، یکی از سران جهادی و رییس شورای حراست و ثبات، نسبت به گفتوگوهای صلح ابراز نگرانی کرده است. موضع آقای سیاف تنها به شخصِ خودش محدود نمیشود و میتوان گفت که او این سخنان را به نمایندهگی از یک جمعِ نسبتاً قابل توجه از سران و شخصیتهای دوران جهاد و مقاومت افغانستان مطرح کرده است.
در همین حال، موضع نهادهای جامعۀ مدنی و برخی احزاب سیاسی در افغانستان نیز در رابطه با گفتوگوهای صلح چندان مطمین به نظر نمیرسد. بسیاریها با توجه تجربههای زمانِ آقای کرزی و بده و بستانهای پنهانی که در عرصۀ گفتوگوهای صلح انجام میشد، با احتیاط نسبت به آن برخورد میکنند. جوّ عمومی نیز در کشور، جوّ بیم و نگرانی است، به ویژه اینکه طالبان هیچ حسن نیتی نسبت به گفتوگوهای صلح از خود بروز ندادهاند. این گروه در حالی که گفتوگوهای صلح بهشدت داغ شده، مصروف تشدیدِ جنگ و درگیری در بسیاری از نقاط افغانستان است. همین حالا بخشهای مهمی از جنوب و شمال، درگیر آشوب و خشونت است و این مسایل هرچند برای طالبان حربههای برای امتیازگیری در میز مذاکره به شمار میروند، ولی برای شهروندان عادیِ کشور چیزی جز هراس و قربانی در پی ندارند. مردم از خود میپرسند: گروههایی که در آستانۀ گفتوگوهای صلح بر جنگ و کشتار تأکید دارند، چگونه ممکن است در میز مذاکره خواهان قطع جنگ و خشونت شوند؟ آیا طالبان از خواستهای تمامیتخواهانۀ خود دست خواهند کشید و افغانستان را با ارزشهای مدرنِ آن خواهند پذیرفت؟ آیا دولت افغانستان با وجود تأکیدهای فروانی که بر حفظ ارزشها و خطوط قرمز ناشی از آنها دارد، در میز مذاکره و در گفتوگوهای پنهان با کشورهای ذیدخل و گروههای مسلح صادقانه عمل خواهد کرد؟
نگرانی اصلی اینجاست که در گفتوگوهای صلح، بده و بستانهایی صورت گیرد که بهسادهگی قابل جبران نباشند و مردم افغانستان بازندۀ این میدان شوند. فراموش نباید کرد که در پانزده سال اخیر، با وجود همۀ نارساییها و کاستیها، افغانستان با گذشتۀ خود وداع گفته است؛ گذشتهیی که در ظلِ حاکمیتهای استبدادی و بهاصطلاح توتالیتری شکل گرفته بود و هیچ جایگاهی برای مردم در معادلات سیاسی قایل نبود. عدهیی که خود را قیم مردم معرفی کرده بودند، به جای آنها تصمیم میگرفتند و عمل میکردند. حداقل در این پانزده سال، این جوَ شکسته شد و مردم مجال یافتند که حضور و مشارکت حداقلیِ خود را در مناسباتِ قدرت حس کنند. اگر این ارزشها و دستاوردها به خطر بیفتند، آیا صلح در نبود دموکراسی و ارزشهای شهروندی میتواند معنایی داشته باشد؟
شاید برخیها فکر کنند که با توجه به تغییرات اساسی و فناوریهای جدیدی که در جهانِ معاصر به وجود آمده، افغانستان از آن مرحله که دوباره به حاکمیتهای استبدادی برگردد، عبور کرده و هیچ گروه و جمعی توانِ آن را ندارند که خواب چنان حاکمیتهایی را ببینند. ولی در پاسخ به چنین برداشتی باید بهسادهگی اعلام کرد که تجربۀ بشری تا به امروز خلافِ این پندار را ثابت کرده و برگشت به گذشته چیزی نیست که به عنوان یک تهدیدِ میانخالی مطرح باشد. آلمان با همۀ شکوه و جلالِ فکری و فلسفهیی خود در قرن بیستم، در فرایند یک انتخابات دموکراتیک به کام استبداد و توتالیتاریسم سقوط کرد و بسیاری از کشورهای اروپایی که پرچم فاشیسم و برتری نژادی را بلند کردند نیز جزوِ کشورهای معظمِ جهان به شمار میرفتند. پس نسبت به آینده و گفتوگوهای صلح باید با بیم و امید برخورد کرد و هر قدمی که در این راه برداشته میشود را با دقتِ تمام مورد بررسی قرار داد.
Comments are closed.