نگاه انتقادی به غرب از چشـم‌انداز فرانسـه و آلمـان

گزارشگر:عبدالبشیر فکرت بخشی ـ استاد دانشگاه کابل/ سه شنبه 11 حوت 1394 - ۱۰ حوت ۱۳۹۴

بخش چهـاردهــم/

mandegar-3سخن پیامبر اسلام مبنی بر این‌که مسلمان همواره در عبادت است و حتا خوابِ او نیز عبادت به حساب می‌آید، نشان‌دهندۀ آن است که منظور از عبادت در اسلام، همان معنای وسیع کلمه است. انسان در هر حال و وضعی باید بنده‌گی خدا را از یاد نبرد و هر عمل خالصانۀ او که برای خشنودی خداوند انجام گیرد، دارای اجر بوده و عبادت به شمار می‌آید. اما عبادت به معنای مضیق کلمه، در امورِ تعبدی دین از قبیل نماز، روزه، زکات، صدقه و … خلاصه می‌شود و فراتر از این امور نمی‌رود. عبادت به این معنا بسیار محدود است و بخش کوچکی از زنده گی انسان را در بر دارد. هرگاه عبادت به معنای محدود کلمه را فلسفۀ آفرینش انسان در نظر آوریم – با توجه به واقعیت زنده گی انسان امروز – می توان مدعی شد که هدف از آفرینشِ انسان تا اکنون تحقق نیافته است. زیرا عبادت کننده گان به این معنا، از مرز چند فیصدِ محدود جهان نمی گذرند. از طرفی هم، اکثریت مردمانِ جهان، مسلمان و به طور اخصّ، مسلمانِ عابد نیستند.
این نکته که عبادت مسبوق بر شناخت است را نباید از یاد برد. عبادت در نبودِ شناخت غیرممکن است، اگر چنین امکانی نیز وجود داشته باشد و کسی بتواند پیش از شناخت به عبادت دست بزند، چنین عبادتی فاقد ارزش خواهد بود. شاید از همین‌جاست که برخی مفسرین عبارت «إلا لیعبدون» را به «إلا لیعرفون» تفسیر کرده اند و در این زمینه، حدیث قدسی یی را که در آن خداوند متعال، هدف از آفرینش را شناساندنِ خودش معرفی می کند، در نظر داشته اند. با این حساب، شناخت بر عبادت پیشی می گیرد و در مقام فلسفۀ آفرینش انسان تکیه می زند.
این مسأله نشان می دهد که امر بیان فلسفۀ آفرینش انسان باید به دو بُعد نظری و عملی توجه داشت و فلسفۀ خلقتِ انسان را دارای دو بٌعد نظری «شناخت» و عملی «عبادت» دانست. این مسأله نشان می دهد که در بحث از هدف آفرینش انسان، نباید به هدف واحدی توجه داشت؛ بلکه باید در پی اهداف گوناگونی برای آفرینش انسان در دین بود. عبارت «إلا لیعبدون» که از آن به «إلا لیعرفون» تعبیر شده است را می توان یکی از اهداف آفرینشِ انسان در نظر گرفت که ناظر بر بُعد نظری و عملیِ انسان است و در عرض آن می توان از اهدافِ دیگری نیز در باب آفرینش انسان سخن گفت.

۱) زیبایی
مکتب جمال پرستی در عرفان اسلامی که خدا را منشای زیبایی ها و زیبایی مطلق در نظر می آورد، متکی بر آیات ناظر بر زیباصورتی انسان [مومنون: ۱۴؛ تین: ۴؛ تغابن: ۳؛ غافر: ۶۴] معتقد است که نمایش زیبایی مطلقِ خداوند در انسان، هدف آفرینش انسان است.
جمالِ ازل پیش از ایجاد عشق
شهی بود اما سپاهی نداشت
و یا:
حسنت در ازل نظر چو در کارم کرد
بنمود جمال و عاشق زارم کرد
من خفته بُدم به ناز در کتم عدم
حسن تو به دست خویش بیدارم کرد
عراقی

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
حافظ

در این رویکرد که عشق را زادۀ زیبایی می داند، جمال ازلی خودش را چنان‌که باید، در انسان نمودار می سازد و هدف از آفرینشِ انسان نیز خداگونه گی و بازتابنده گی جمالِ مطلق و برینِ الهی تعریف می شود. این‌که خداوند انسان را به صورت خودش آفرید «إن الله خلق آدم علی صورته»، و این‌که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد «إن الله جمیل یحب الجمال» و به تعبیر مولوی:
او جمیل است و یحب الجمال
کی جوان نو گزیند پیر زال
و این‌که خداوند پس از تکمیل آفرینش انسان به خودش مباهات می ورزد [مومنون: ۱۴] را می توان بخشی از پایه های دینی یی به شمار آورد که زیبایی را به عنوان هدف آفرینشِ انسان به حساب می آورد.
جلوۀ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه باک
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حافظ

انسان در بهترین صورت ممکن و خداگونه آفریده شده است تا مظهر و مُظهِر زیبایی و صفات کاملِ الهی قرار گیرد. با این بیان، نموداریِ جمالِ مطلق الهی در انسان را می توان هدف آفرینشِ او به حساب آورد که بیش از بُعد تشریعی، به بُعد تکوینی انسان رابطه می گیرد.
۲) حمل امانت
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
قرعۀ فال به نام منِ دیوانه زدند
حافظ

دیدگاه سوم در باب فلسفۀ آفرینشِ انسان را می توان حمل امانتی در نظر آورد که به آن در نص قرآنی [احزاب: ۷۲] تصریح شده است. انسان در این نگاه، حامل امانتی شد که آسمان‌ها، زمین و کوه ها از حملِ آن خودداری ورزیدند. این تقریر از فلسفۀ خلقت چندان روشن نیست. زیرا مسألۀ حمل امانت دست خوشِ تفسیرهای گوناگونی بوده است که از میزان وضوح و صراحتِ آن می کاهد.
مفسرین در تفسیر امانت مذکور در آیه، اقوال مختلفى دارند:
۱٫ مراد از امانت، عقلى است که ملاک تکلیف، مناط ثواب و عقاب است.
۲٫ مراد از آن، قول «لا اله الا اللَّه» است.
۳٫ مراد از آن، اعضاى بدن؛ چشم، گوش، دست، پا، عورت و زبان است که بر آدمى واجب است این امانت‌ها را حفظ نموده و جز در مواردى که خدا راضى است به‌کار نگیرد.
۴٫ مراد از آن، امانت‌هاى مردم و وفاى به عهد ایشان است.
۵٫ مراد از آن، معرفت خدا و لوازم آن است، و این وجه از همۀ وجوه به حق نزدیک‌تر است و برگشتش به همان وجهى است که ما ذکر کردیم .
به همین سان، مفهوم «عرضه» در آیۀ فوق موضوع گفت‌وگوست. تمثیلی بودن و یا حقیقی بودنِ مفهوم «عرضه»، مسالۀ دیگری ست که میان مفسران اختلاف نظر است. اگر «عرض» را به معنای حقیقی آن در نظر آوریم، آنگاه با این پرسش که «عرضۀ امانت به صورتِ لفظی بوده است و یا تکوینی؟» برمی خوریم. با این بیان، مفهوم امانت و هم مفهوم عرضۀ امانت وضوح و خوانایی لازم ندارند. بنابراین، اگر فلسفۀ آفرینشِ انسان را بر اصلِ حمل امانت متکی بدانیم، ناروشنی مفهومِ امانت و حمل ِآن، فلسفۀ آفرینشِ ناروشنی به‌دست خواهد داد که گونه گونی تفسیرها، بر ابهام و ناروشنی آن می-افزاید.
۳) ساخت‌وسازِ زمین
در دیدگاه چهارمی می توان میان عبادت و ساخت وسازِ زمین جمع کرد؛ کما این‌که، هدف از آفرینش انسان را عبادت ـ که خلافت را نیز می توان بخشی از آن به حساب آورد ـ و آبادانی زمین تشکیل می دهد. در این دیدگاه هم عبادت [ذاریات: ۵۶] و هم ساختن زمین [هود: ۶۱] به عنوان هدف آفرینشِ انسان به شمار آمده و ظاهراً رویکردی جمع گرایانه دارد. در این‌که ساختن و ‌آبادانی زمین نیز یکی از اهداف آفرینش انسان ولو هدف ثانوی و فرعی – است، تردید چندانی نمی توان داشت.
تاریخ از خم کوچۀ پنجم سپتمبر ۲۰۱۵ میلادی می گذشت و ساعت نیز به مرزهای یازده قبل از ظهر نزدیک تر می شد که از فرودگاه پاریس به سوی شهر Dussenford آلمان حرکت کردم. فرانسه از فضا کاملاً سرسبز به نظر می آمد و نشانۀ آبادانی و جادوی دستِ قدرت انسان در همه جای این جغرافیا مشهود بود. شهرها همچون لانه های زنبور عسل به چشم می آمد و نشانه های تراکمِ نفوس در آن‌جاها به چشم می خورد. از فرانسه که به قلمرو آلمان عبور کردیم، سرسبزی، جنگلات، جاده های افتاده و طولانی و ناهمواری ها بیشتر شد و نشانه های ابداع و آبادانی پُررنگ تر از فرانسه به نظر می آمد.
مناظر عجیب و خیره کنندۀ فرانسه و آلمان، مرا به اندیشیدن در باب فلسفۀ خلقت رهنمون شد و تا آیۀ «هُوَ أَنشَأَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا» که بر آفرینش انسان از زمین و رسالتِ او در آبادانی زمین گواهی می دهد، مسیر بخشید. آنگاه بود که به یکی از اهداف آفرینشِ انسان که همانا آبادانی زمین است، بیشتر پی بردم.
به هر روی، امکانِ آن وجود دارد که دیدگاه چهارم و اول را یکی بدانیم و عبادت را به معنای وسیع کلمه، شامل آبادانی زمین نیز در نظر آوریم. به ویژه این‌که، میان آبادانی زمین و عبادت به معنای موسّع آن، نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است و آبادانی زمین را نیز می توان تحت چتر عبادت – به معنا اعم کلمه – درآورد. در هر صورت چه آبادانی و عبادت را دو هدفِ متفاوت بدانیم، و یا هم هدف واحدی در نظر آوریم – دیدگاه اول و چهارم بر اصل کلامی اختیار استوار است و جنبه های تکوینی آفرینش انسان را که امر غیراختیاری شمرده می شود، در نظر ندارد. اما نظریۀ مکتب جمال پرستی در عرفان اسلامی و دیدگاه دایر بر حمل امانت در صورتی که حمل و عرضۀ امانت را امری تکوینی در نظر آوریم – التزاماً ناظر بر جنبه های تکوینی انسان است و هدف از آفرینشِ انسان را در بُعد تکوینی انسان که خارج از دسترسِ ارادۀ او قرار دارد، قرار می دهد. در نگاه های اول و چهارم، هدف آفرینش آدمی تا هنوز به‌طور آن چنانی برآورده نشده است و انسان بایست در راه تحقق آن، با ابزار اختیار و آزادی و با به کاربستنِ استعدادهای انسانیِ خودش سعی وافری به خرچ دهد؛ در حالی که نظریه های دوم و سوم، با تکوینی تلقی کردن هدف خلقت انسان، ظاهراً این هدف را برآورده شده می دانند و جمال مطلق و برینِ خودش را در انسان نمودار ساخته است؛ کما این‌که امانت الهی نیز به صورتِ تکوینی توسط انسان برداشته شده است. با توجه به بیان اخیر، هدف از آفرینش انسان توسط خدا عملاً متحقق شده است. اگر آبادانی را نیز از زمرۀ اهداف آفرینش انسان به حساب آوریم، آنگاه غیرمسلمان‌ها به ویژه امریکا و غرب – در تحقق این هدف، بیش از مسلمان‌ها قدم برداشته اند و به پیش تاخته اند که آبادانی سرزمین های آن‌ها و رشد چشم گیرِ تکنولوژی و صنعت بر آن گواهی می دهد.
با توجه به آن‌چه گفته آمدیم، در نگاهی جمع گرایانه می توان هدف از آفرینشِ انسان را به دو دستۀ تکوینی و اختیاری تقسیم کرد. از این منظر، هدف-های تکوینی آفرینشِ انسان تحقق یافته و انسان در بهترین صورتِ ممکن آفریده شده است. اما اهدافی که تحت اختیار انسان باید انجام گیرد، تا هنوز تحقق نیافته است. نه عبادت به معنای عامِ کلمه و نه هم آبادانی زمین به‌صورتِ کلی، هیچ کدام جامۀ عمل نپوشیده اند، بلکه این اهداف به‌صورتِ نسبی برآورده شده و به‌طور کلی ـ به دلیل آن‌که همۀ انسان‌ها حقیقت جو نیستند، و بر فرض حقیقت جویی نیز، هر جست‌وجویی ره به حقیقت نمی برد ـ تحقق نخواهند یافت.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.