گزارشگر:احمد عمران/ شنبه 22 حوت 1394 - ۲۱ حوت ۱۳۹۴
به نظر میرسد افغانستان یک بارِ دیگر به نقطۀ حساس تاریخِ خود نزدیک شده است. این روزها از هر زبانی، خبر از نابهسامانی و تشدید ناامنی و جنگ شنیده میشود. مثل اینکه سرنوشت محتومِ ما همچنان در بحران گره خورده است. از مقامهای جامعۀ جهانی شروع تا مقامهای افغانستان، همه به گونهیی سخن میگویند که نگرانی و اضطراب را در سطح عمومی افزایش میبخشد. بنبست نشستهای چهارجانبه در جوَ بهوجود آمده، بدون شک تأثیرگذار بوده، ولی از جانب دیگر نوع برخورد با وضعیت نیز روحیۀ ترس و هراس از آیندۀ مبهم را تشدید کرده است. آیا وضعیت به سمت وخامت میرود و امیدی به آیندۀ روشن وجود ندارد؟ چرا مقامهای کشور اینهمه نگران و مضطرب به نظر میرسند؟ عوامل و مولفههای تشدید بحران چیست؟
به این پرسشها کسانی باید پاسخ دهند که متولی امور کشورند و بر اساس دادهها و دریافتها برداشت نزدیکتری به واقعیتها دارند. اما آنها نیز چنان در مسایلِ روزمره درگیرند که حتا نمیدانند واقعاً وضعیت چهگونه است. از یک طرف، نیروهای مسلحِ مخالف در قالب گروههایی چون طالبان و داعش در خلق ناامنیها دخیلاند و از جانب دیگر، شبهنظامیان پاکستانی ولایتهای مرزی کشور را هدف حملات موشکی و توپخانهیی قرار میدهند. جنگ در هلمند و اطراف آن در جنوب و بخشهایی از فاریاب و بغلان در شمال میان نیروهای امنیتی و طالبان ادامه دارد و در ولسوالی شیندند هرات، جنگ میان گروههای طالبان دمار از روزگار مردم بیرون کرده است. در این نبردها که گفته میشود از سه روز پیش آغاز شده، دستکم تا به حال از کشته شدن ۲۰۰ تن گزارش شده است و گفته میشود که صدها خانواده از روستای زیرکوه شیندند به مناطق دیگر متواری شدهاند. همچنان از ولایتهای ننگرهار و کنر در شرق کشور خبر میرسد که نظامیان پاکستانی همهروزه بخشهایی از این ولایتها را موشکباران میکنند.
اینها همه نشانههای واضح بحران امنیتیِ سراسری در کشور است. هرچند وزارت دفاع کشور گفته که برای مقابله با حملات توپخانهیی از آن سوی مرز، دستور حملۀ متقابل صادر کرده؛ ولی تا هنوز ما حتا خبر از یک واکنش واقعی را به گوش نشنیدهایم.
پاکستان در حالی که از تصمیم خود برای آوردن طالبان به پای میز مذاکره خبر میدهد؛ ولی هیچ اقدام عملییی در این راستا انجام نداده است. نشستهای چهارجانبه، به بنبست رسیده و گفتوگوهای صلح با واکنش طالبان روبهرو شده است. آنچه هم که در این خصوص از سوی مقامهای کشور گفته میشود، بیشتر تناقضگویی و حرفهای متضاد است. ریاست جمهوری به نظر میرسد که هنوز کاملاً از شروع گفتههای صلح ناامید نشده و یا چنین نشان میدهد که هنوز امیدی به آغاز این گفتوگوها وجود دارد، ولی ریاست اجرایی و جناحهای سیاسی دیگر که عمدتاً در هیأت اپوزیسیون حضور دارند، نسبت به شروع گفتوگوهای صلح کاملاً ناامید به نظر میرسند. این جوَ ناامیدی و یأس را میشد که بهخوبی در روز پنجشنبه در مراسم پنجمین سال شهادت فرمانده سید خیلی دید.
داکتر عبدالله رییس اجرایی کشور در این مراسم گفت که نسبت به کسانی که همهروزه آدمهای بیگناه را میکشند، نباید بیتفاوت بود. عمر داوودزی از چهرههای ارشد شورای حراست و ثبات، دولت را متهم به رفتنِ راهی کرد که از حالا شکستِ آن مشخص است. دیگران هم مردم را تشویق به بسیج برای دفاع از خود و مناطقشان کردند. در این مراسم انتقادهایی نیز بهصورتِ تلویحی از سخنان اخیر رییس شورای صلح صورت گرفت. پیرسید احمد گیلانی به تازهگی گفته است که از آغاز نسبت به مشروعیت جنگ با طالبان خوشبین نبوده است. این سخنان در سطح وسیعی با واکنش روبهرو شد، ولی در مراسم روز پنجشنبه به صورت روشن شخص رییس اجرایی گفت که جنگ با طالبان مشروع است و کسانی که این جنگ را غیرمشروع میدانند، جفای بزرگی نسبت به رشادتهای سربازان و مردم بیگناه روا می دارند.
در همین حال، در واکنش به وضعیت کشور، جان مک کین یک عضو سنای امریکا گفته است که کاهش سربازان این کشور در افغانستان، به نابودی دستاوردهای سالهای پسین منجر میشود. یک مقام فرانسهیی نیز گفته که طالبان در جنگ افغانستان پیروز نمیشوند، چون نه مردم افغانستان از آنها حمایت می کنند و نه هم جامعۀ جهانی دست از حمایت دولت افغانستان برداشته است.
اینها همه اما بر یک چیز صحه میگذارند و آن اینکه وضعیت در افغانستان نسبت به ماههای پیش، بهشدت رو به وخامت گذاشته و مقاماتِ کشور و جامعۀ جهانی را بهشدت نگران کرده است. اما کیست که به این نگرانیها پاسخ روشن و امیدوار کننده بدهد؟ آیا باید مردم همینطور در فضای ناامیدی و یأس زندهگی کنند؟ وقتی که چنین همه از بدتر شدن وضعیت سخن میگویند، چگونه میتوان از جوانان و خانوادهها خواست که کشور را ترک نکنند؟
فکر میشود که افغانستان بر سرِ بزنگاه سیاسی خود رسیده و نیاز به مدیریتِ جدی در تمام سطوح دارد؛ مدیریتی که بتواند از پس مشکلات و چالشهای موجود بیرون شود. هنوز از سوی جناحهای اپوزیسیون نیز طرح و برنامۀ مدون و جامعی که راهحل وضعیت باشد، ارایه نشده است. همه درگیرِ حرفهای کلی و انتقاد از یکدیگرند. در این فضا به کسانی نیاز است که واقعاً با تعهد و مسوولیت نسبت به کشور بیندیشند و دارای طرح و برنامه باشند. آیا زمانِ آن فرا نرسیده است که نگاهی دوباره و جـدی به طرح آجندای ملی انداخته شود؟
این را به عنوانِ یک پرسش در پایانِ این نوشته مطرح میکنم تا در روزهای آینده به صورتِ مفصل به آن پرداخته شود.
Comments are closed.