ریشه‌های ایدیولوژیِ تنظیم دولت اسلامی داعش

گزارشگر:یک شنبه 23 حوت 1394 - ۲۲ حوت ۱۳۹۴

مرکز دراسات الجزیره
شفیق شقیر
برگردان و اختصار از عربی: سید اسلام ده‌نمکی/

mandegar-3بحث را از فرضیۀ مشترکات بنیۀ ایدیولوژیکی تنظیم دولت اسلامی داعش و القاعده آغاز می‌کنیم؛ هر دو جریان برخاسته از بدنۀ جریان‌های جهادیِ مهاجر ـ که طیف وسیعی از گروه‌ها و شخصیت‌های تمثیل‌کنندۀ فکر القاعده را در بر می‌گیرد ـ می‌باشد. تنظیم دولت اسلامی داعش جز انشعاب و برآمده‌گی از بدنۀ ساختار تنطیمی القاعده، چیزِ دیگری نیست. تحول طبیعی در القاعده به گونۀ مغایر با آن، تحولی‌ست که به کمک آن بدون دست‌یابی به خصوصیات داعش، می‌توان چارچوب ایدیولوژی فکر تنظیم دولت اسلامی را ریخت؛ چرا که راهکار عملی تنظیم دولت اسلامی داعش از خصوصیاتی برخوردار است که تفاوت‌ها میان دو گروه را ظاهر می‌سازد. تنظیم دولت اسلامی توانسته است با تمسک به بعضی عنوان‌های دینی و جهادی، خود را نسبت به دیگر جریان‌های جهادی متمایز جلوه داده و قادر به گسترش دایرۀ نفوذ خویش و جذب جنگ‌جویانِ بی‌شمار در صف خود شود؛ چیزی که تا کنون القاعده از تحققِ آن عاجز بوده است.
برای فهم و درک ایدیولوژی تنظیم دولت اسلامی، برگشت به عوامل و اسبابِ گذشته ـ که موجب پیدایش القاعده و مزیت آن نسبت به ده‌ها جریان جهادی دیگر در مرحلۀ جهاد افغانستان گردیده بود، قبل از پرداختن به جدال موجود میان تنظیم دولت اسلامی و القاعده، و قبل از کنکاش تفاوت‌های ایدیولوژی میان دو گروه ـ لازمی است.
بر اساس همین روش، می‌توان مراحلی را که جریان‌های جهادی تا به حال پشت سر گذاشته‌اند، به سه مرحله تقسیم نمود: مرحلۀ بسیج جهادگران مهاجر، مرحلۀ جهاد جهانی و مرحلۀ امارت ایمن ظواهری. قابل یادآوری است که همۀ این مراحل به شکل زنجیره‌یی به هم وصل و در بُعد ایدیولوژیک، دارای ویژگی‌های گوناگون می‌باشند. پرداختن به این مراحل، غالباً در بحث ریشه‌یابیِ ایدیولوژی تنظیم دولت اسلامی داعش کمک می‌کند.
افغانستان و بسیج برای فریضۀ جهاد
دکتور عبدالله عزام، تیوری‌پرداز «جهاد بین‌المللی‌«، اولین مفکر و منظر «جهادگران مهاجر « شناخته می‌شود. او از بسیج مسلمانان و عرب‌ها در دهۀ هشتاد سدۀ گذشته در جهاد افغانستان، هدفِ ایجاد عمق استراتژیک و پایگاهی جهادی‌ را ـ که در آینده سکوی پرش به سوی آزادی فلسطین و رفع ظلم از مسلمانان گردد و به تغییر نظام‌های عربی و برقراری نظام‌های وفقِ «شرع الله» بینجامد ـ دنبال می‌نمود.
دعوت از جهادگران مهاجر و لابی‌گریِ عبدالله عزام در جهاد افغانستان، نقطۀ التقا با خط استراتژی مخالفان گسترش نفوذ و حضور شوروی در افغانستان مثل: ایالات متحده، پاکستان و عربستان سعودی پیدا نمود؛ عربستان کشوری که از آن اسامه بن‌لادن به حیث تمثیل‌کنندۀ کانال‌های «سلفی» وارد عرصۀ کمک به مردم افغانستان شد. در این‌جا لازم است بحث صحت‌وسقمِ وابسته‌گی اسامه بن‌لادن را به جریان «سلفی»یی که آن زمان مطرح بود، در نظر داشت؛ جنبه‌یی که می‌تواند نقش‌آفرینیِ بخشی از فرهنگ سلفی‌گری را به حیث تشکیل‌دهندۀ اساسات فکر جهادی تفسیر نماید.
موضوع دیگری که در گرایش سلفی‌گری فکر جهادی نقش آفرید، انتقاد وسیع از اخوان‌المسلمین مبنی بر این‌ بود که اخوان در حمل سلاح و جهاد به‌خاطر تغییر نظام‌های سیاسی به‌خصوص در مصر و سوریه از خود تردید نشان داده است و همچنان اخوان‌المسلمین اصلاح نظامی سیاسی را به جای رسیدن مستقیم به خلافت ترجیح می‌دهد. این بحث به گونۀ بسیار حاد در تجمعات جهادگران مهاجر در افغانستان و پاکستان که آزادی کافی برای بیان افکار و اظهار معتقدات‌شان مهیا بود، ادامه پیدا نمود و در این مرحله، فرصت و زمانِ مناسب، هر دو بر کمالِ تجاربِ جهادگران مهاجر افزودند.
میزت و ویژه‌گی‌های زیادی را می‌توان از این مرحله خلاصه نمود؛ ویژه‌گی‌های مهمی که بر مبنای آن، در مراحل بعدی آن‌چه را که جریان‌های جهاد جهانی می‌نامند، پایه‌گذاری کردند.
بسیج جهادی: ویژه‌گی این مرحله این است که بسیج جهادگرانِ مهاجر در افغانستان، بدون توجه به مقاصد و نیت آن‌ها، مورد حمایت و رضایتِ قدرت‌های منطقه‌یی و فرا منطقه‌یی قرار گرفت و از حمایت رسمیِ بعضی کشورهای عربی نیز برخوردار شد. تهییج جهادگران عرب و عجم به‌خاطر الحاق به جهاد افغانستان، در سال ۱۹۸۴ با تأسیس «مکتب الخدمات» در پشاور توسط عبدالله عزام به اوجِ خود رسید و پس از قتل او در سال ۱۹۸۹ سیر تصاعدیِ آن توقف نمود.
رهبری فکر جهادی: از موجبات دیرپایی ادامۀ بسیج جهادی این بود که می‌بایست «مانفیست جهادی» تدوین شود تا بتواند همۀ گرداننده‌گان امور جهاد افغانستان را بدون در نظرداشت اهداف و موقعیت آن‌ها، در محور خود جمع کند؛ موضوعی که عبدالله عزام و بنیان‌گذاران جریان جهادی هم‌عصرِ او خواهان آن بودند. از این‌جا بود که نظریۀ شنیدن از علمای حاضر در عرصۀ جهاد و علمای طرف‌دار آن، زیر فلسفۀ «نشسته به مجاهد حق صدور فتوا را ندارد»، شکل گرفت. در واقع این تلاشی بود برای بستن مسیر فتوا و نظریاتِ مخالف. این نظریه، تیغ فکر جهادی را علیه منتقدان برنده‌تر ساخت.
پخش اصطلاح «ارجاء» (کسی که تعذیب گناه‌کار را به تأخیر می‌اندازد) و «هجمی» ( شخصی که می‌گوید ایمان تصدیق و معرفت است) در وصف کسانی که تکفیر نظام‌های سیاسی‌یی را که به اساس «آنچه خدواند نازل نموده است، حکومت نمی‌کنند» به دلیل این‌که ایمان را معرفت می‌دانند، نمی‌پذیرفتند و به این عقیده بودند که انسان زمانی که معنی هر دو شهادت را دانست و به آن نطق نمود، کافر نمی‌شود حتا اگر عمل مخالف ایمان هم انجام دهد.
مرجعیت، میراث سید قطب: با وجود فهم و درک متناقض از افکار سید قطب، میراث او پیونددهندۀ تمام افکاری که آن زمان مطرح می‌شد، به شمار می‌رفت. شاید آن زمان، نبود تجارب بدیلی که با نظام‌های سیاسی مانند سید قطب منحیث نظام‌های غیراسلامی بریده بود، باعث محوریت شخصیتِ او شده باشد، و همچنان تأثیر عبدالله عزام را که اخوانی و در بسیج جهادگران مهاجر دستِ بالا دشت، در این زمینه نمی‌توان نادیده انگاشت.
مرحلۀ جهاد جهانی
این مرحله را می‌توان به دو بخش تقسیم نمود؛ مرحله‌یی که از ترور عبدالله عزام در سال ۱۹۸۹ آغاز و با تاریخ اعلان عرض وجود سازمان القاعده در سال ۲۰۰۱ پایان می‌گیرد؛ و مرحلۀ دوم از سقوط امارت طالبان در کابل تا زمان ترور اسامه بن‌لادن سال ۲۰۱۱٫
بخش اول: ۱۹۸۹-۲۰۰۱
در عرصۀ سیاسی، کشورهایی که زمینۀ ورود جهادگران را به افغانستان تسهیل نموده بودند، پس از سال ۱۹۹۲ به رویکرد برگشت آن‌ها به کشورهای‌شان و یا کشورهای بدیلی که آمادۀ پذیرایی از آن‌ها بودند، تغییر سیاست دادند. پس از این‌که ارتش سرخ خاک افغانستان را ترک نمود و حکومت وابسته به آن در کابل سقوط کرد، پیامد جهاد افغانستان نگرانی‌هایی را در کشور‌های زیادی به وجود آورد و در این مرحله، جهاد علایم جهانی شدن خود را در مناطق مشتعل جهان مثل الجزایر، جنگ چیچین، بوسنه و هرسک و شدت عملیات امنیتی جماعت اسلامی در مصر به نمایش گذاشت.
در عرصۀ رهبری جهاد، بعد از این‌که اسامه بن‌لادن روابط خود را با عربستان قطع نمود و سودان را محل اقامت خود برگزید، موقعیت او منحیث رهبر و جانشین عبدالله عزام در میان جهادی‌های مهاجر تقویت شد، تا این‌که در سال ۱۹۹۴ از سودان به افغانستان برگشت و ائتلافی را با رهبر طالبان ملا محمد عمر تشکیل داد؛ ائتلافی که باعث شهرت القاعده و تشکیل جبهۀ جهانی علیه صلیبی‌ها گردید.
بخش دوم: سقوط کابل و ترور اسامه بن‌لادن
سقوط نظام صدام حسین در سال ۲۰۰۳ در بغداد ـ در فاصلۀ زمانی سقوط امارت طالبان در کابل در سال ۲۰۰۱ و ترور اسامه بن‌لادن در سال ۲۰۱۱ ـ ساحۀ جنگِ جدیدی را برضد واشنگتن به وجود آورد که با عقب‌نشینی ارتش ایالات متحده از عراق در سال ۲۰۱۱ و رویارویی مستقیم القاعده با امریکا در این کشور پایان گرفت.
مهم‌ترین میزت‌های این مرحله، تعدد میدان‌های فعالیت ـ یمن، خلیج، عراق و مغرب عربی و تمایل به سوی رویکرد نظامی و عدم اکتفای القاعده به عملیات‌های کلاسیک امنیتی می‌باشد؛ بسنده به عملیات‌های کلاسیک در حالی که فروع القاعده کنترول و تأمین امنیتِ سرزمین‌های وسیع در کشورهای مغرب عربی و عراق را در اختیار گرفته بودند، برای رهبران القاعده دیگر توجیه‌پذیر نبود؛ اما در این مرحلۀ حساس، القاعده، کابل مرکز و مرجعی را که در برابر آرا، اجتهادات و منازعات جریان‌های جهادی عکس‌العمل نشان می‌داد، از دست داد. با وجود این‌که همۀ جریان‌های جهادی برخاسته از بدنۀ فکر القاعده و مفکورۀ جهاد جهانی بودند،‌ در نتیجۀ سقوط کابل، دیگر ترجیح دادن فکری نسبت به افکار دیگر و اولی شمردن اجتهادی نسبت به اجتهادات دیگر، متعلق به گروه‌هایی می‌شد که در ساحات مختلف تسلط داشتند.
می‌توان جزم نمود که مهم‌ترین تحول در سیر تاریخ القاعده در این مرحله، گشودن جبهات اساسی و خارج از مراقبتِ رهبری القاعده ـ که در شرایط دشوار به سر برده و توان مدیریتِ مناطق دوردست را از دست داده بود ـ می‌باشد. از این‌جاست که ستارۀ بنیان‌گذار اصلی تنظیم دولت اسلامی داعش، ابومصعب زرقاوی «احمد الخلایله» در عراق درخشید و مسیری مخالف القاعده در نحوۀ تکفیر و عمل برای خود ترسیم نمود. زرقاوی که از نسل دوم جریان جهادی برقاوی به شمار می‌رفت، سال ۲۰۰۶ کشته شد، اما از خود میراث جهادی مختلفی در عراق به‌جا گذاشت که به نظر می‌رسد بعد از مرگ اسامه بن‌لادن و صعود ایمن ظواهری به رهبری القاعده، پایه‌های آن بیشتر استحکام یافت. اسلوب زرقاوی در استفادۀ مفرط از خشونت، او را شبیه شاخۀ الجزایری القاعده ساخت که به نظر رهبران القاعده، آمیخته به انحراف و لغزش فکری بود. به نظر بسیاری‌ها، زرقاوی کلک ششم در بدن القاعده حساب می‌شود تا تحول طبیعی.
ـ زرقاوی، بدعتِ ذبح اسرای جنگ، قتل اختطاف‌شده‌گان و پخش آن در رسانه‌ها را به هدف ایجاد رعب و وحشت تقویت نمود و شاید هم اولین شخصی باشد که این روش را در میان جریان‌های جهادی به دوران انداخت.
ـ در هدف قرار دادن اعضای صحوات (بیداری) اهل سنت و کسی که می‌خواست به شکلی از اشکال، بخشی از نظام جدید عراق باشد، برعلاوۀ تنش و نزاع علیه گروه‌هایی که در جنگ برضد امریکا و دولت عراق او را همرایی می‌کردند، غلو نمود.
ـ تکفیر شیعه و هدف قرار دادن آن‌ها در عراق بدون فرق میان ملکی و غیرملکی به بهانۀ این‌که بخش عمدۀ نظام جدید عراق را تشکیل می‌دادند.
ـ زرقاوی به سبب تکفیر شیعه و هدف قرار دادنِ آن‌ها و به‌خاطر کشتار اهل سنت و راه‌اندازی جنگ علیه فصیله‌های جهادی دیگر به جای ترکیز علیه حضور نیروهای خارجی در عراق، مورد نقد رهبران القاعده قرار گرفت.
ناسازگاری تنظیم دولت اسلامی داعش و القاعده
عامل اساسی‌یی که موجب اعلان جدایی میان القاعده و تنظیم دولت اسلامی گردید، موقف ایمن ظواهری در مورد اختلاف ابومحمد جولانی و ابوبکر بغدادی می‌باشد. ایمن ظواهری، ابو محمد جولانی را به امارت سوریه برگزید و صلاحیت عمل تنظیم دولت اسلامی داعش را در عراق محدود ساخت و ابو خالد سوری (محمد بهایا) رفیق و دوست اسامه بن‌لادن را مکلف به حل‌وفصل منازعه بین دو طرف نمود. تنظیم دولت اسلامی این وساطت را رد و ابوخالد را تهدید به مرگ کرد. از این‌جا بود که برچسپ‌زنی و جنگ مشروعیت بین دو طرف آغاز شد. القاعده تنظیم دولت اسلامی داعش را خوارج عصر و «بازمانده‌های ابن ملجم» توصیف نمود و در مقابل، تنظیم دولت اسلامی از تغییر و چشم‌پوشی القاعده از ارزش‌های جهادی سخن رانده و به هدف تجرید القاعده و ایمن ظواهری از مشروعیت، ابوبکر بغدادی را خلیفه دانست.
فشردۀ ناسازگاری ایدیولوژی میان تنظیم دولت اسلامی و القاعده
القاعده
ـ القاعده تنظیم دولت اسلامی را متهم به مبالغه در تکفیر نموده و به دلیل این‌که فقهای تنظیم دولت اسلامی جوانانِ تازه به دوران رسیده هستند، آن‌ها را اهل صدور فتوا و استنباط احکام نمی‌داند.
ـ القاعده بر تنظیم دولت اسلامی اتهام وارد می‌کند که این گروه عملاً تنظیم‌های جهادی مخالف خود را به سبب اختلاف نظریات تکفیر می‌کند و گویی که تنها خود جماعت مسلمان است، اهمیت خون مسلمانان را نادیده گرفته و در جواز قتل مخالفین مسلمان خود، زیاده روی و انحراف اختیار نموده است.
ـ القاعده به این باور است که ابوبکر بغدادی بدون اجماع، خود را تمکین به خلافت نموده است، و بیعتی که با او صورت گرفته، بدون موافقت شورای اهل حل‌وعقد مسلمانان است و محدود به بعضی اعضای تنظیم دولت اسلامی داعش در عراق می‌شود. به نظر القاعده، ابوبکر بغدادی آدمی مجهول‌الهویه است که شرایط فقهی بر خلافت او صدق نمی‌‌کند.
تنظیم دولت اسلامی داعش
ـ تنظیم دولت اسلامی می‌گوید: پذیرفتن ارزش‌های دموکراسی توسط ایمن ظواهری، کفر غیر قابل تأویل است. ایمن ظواهری از روش مسالمت‌آمیز انقلاب‌های عربی در تغییر نظام‌های سیاسی حمایت نموده و مرتکبِ عمل کفرآمیز شده است و از استراتژی اخوان‌المسلمین در تغییر نظام‌های سیاسی که القاعده از آن بیزار است، پیروی می‌کند.
ـ اظهار همدردی ایمن ظواهری با محمد مرسی رییس جمهور سابقۀ مصر و عدم تکفیرِ او منحیث شخصی که تن به کفر دموکراسی داده بود. تنظیم دولت اسلامی به این عقیده است که القاعده اصل دموکراسی را کفر می‌داند، ولی القاعده به رهبری ایمن ظواهری رهبران اخوان‌المسلمین را که طبق وصف ابو محمد العدنانی شرارت‌پیشه‌های سیکولار هستند، تکفیر نمی‌کند.
تنظیم دولت اسلامی، القاعده را پیروی مذهب «جهمی» می‌داند و مدعی است که القاعده از تکفیر مسلمانانی که با مرتکب شدنِ بعضی اعمال از دین خارج شده‌اند، به غرض نفی تهمت از خود مبنی بر این‌که که القاعده مسلمانان را تکفیر و به علت اختلاف آرا دست به کشتار آن‌ها می‌زند، پرهیز می‌کند.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.