گزارشگر:احمد عمران/ چهار شنبه 11 حمل 1395 - ۱۰ حمل ۱۳۹۵
مجلس نمایندهگان، روز دوشنبه شاهد حضور مسوولانِ امنیتی بود که در مورد وضعیتِ کشور به سوالهای اعضای مجلس پاسخ میدادند. همزمان با ورود مسوولان امنیتی به مجلس، چندین راکت به سمت ساختمانِ مجلس شلیک شد که مسوولیتِ آن را گروه طالبان به عهده گرفت.
شلیک راکت به سمت ساختمان مجلس، آنهم در روزی که مسوولان امنیتی در آن حضور داشتند، معنایی غیر از نشان دادنِ قدرتِ مانوردهی طالبان داشته نمیتواند. طالبان با شلیک به سمت مجلس، آنهم در حضور مقامهای امنیتی، پیام مشخصِ خود را به مردم و دولت افغانستان اعلام کردند که خواهان صلح و مذاکره نیستند. در همین حال، این حمله نشان میدهد که گروههای مسلح مخالف، چهقدر در درونِ دستگاههای امنیتی کشور نفوذ یافتهاند که از لحظۀ ورود مقامهای امنیتی به ساختمان مجلس باخبرند.
و اما سخنها و توجیههای مسوولانِ امنیتی نیز در رابطه با اوضاع نابسامان کشور، جالب و شنیدنی بودند. سرپرست ریاست امنیت ملی افغانستان، مشکل امنیتیِ کشور را به مداخلاتِ بیرونی نسبت داد. او گفت که استخبارات پاکستان (آیاسآی) عملاً در برنامهریزیِ ناامنیهای کشور، گروههای مسلحِ مخالف را کمک میکند. مسعود اندرابی سرپرست ریاست امنیت ملی کشور گفت که رابطۀ مستقیم میان استخبارات پاکستان و طالبان وجود دارد.
این اعتراف هرچند میتواند سوالبرانگیز و تکاندهنده باشد، ولی حرفِ تازهیی در مورد وضعیت کشور نیست. بحث رابطۀ استخبارات پاکستان با گروههای مسلح مخالف در طول پانزده سال گذشته، همواره در سرخط سخنان و بیانیههای دولت و آگاهان سیاسی کشور قرار داشته است. از دولتمردانِ پیشین گرفته تا دولتمردان امروزی، همه دستگاههای استخباراتی پاکستان را عامل اصلی تداوم جنگ و ویرانی در کشور خواندهاند. در اکثر نشستها و برنامههای رسمی و غیررسمی سیاسی، در این سالها شاهد اتهامهایی از این دست بودیم.
اینگونه سخنان را حتا دیگر نمیتوان اتهام پنداشت؛ زیرا شواهد و براهین متعدد، درستی آنها را به اثبات میرسانند. جامعۀ جهانی که تا زمانِ طولانی نمیخواست در مورد مداخلات پاکستان در امور افغانستان سخن بگوید، سرانجام در سالهای پسین اعتراف کرد که نقش پاکستان در ناامنیهای افغانستان چنان مشهود و برجسته است که دیگر نمیتوان آن را انکار ورزید. اینها همه دلالت بر آن دارند که برای کمتر کسی در داخل و بیرون از افغانستان، نقش استخبارات پاکستان در قضایای افغانستان پوشیده باقی مانده است، و حتا مداخلات پاکستان از حد همکاری سازمانهای استخباراتیِ این کشور با گروه های مخالف مسلح فراتر رفته و در برخی موارد به صورت مستقیم و با شلیک موشک و توپ به مناطقی از افعانستان، چهرۀ آشکار گرفته است.
پاکستان خود نیز گاهی به رابطۀ خود با گروههای شورشی اعتراف کرده است. به گونۀ مثال، زمانی که بحثِ گفتوگوهای صلح با گروه طالبان پس از نشستهای چهارجانبه مطرح شد، سرتاج عزیز مشاور امنیت ملی و روابط خارجی نخستوزیر پاکستان به این نگرانی پاسخ داد و گفت که پاکستان از چنان تسلطی بر گروههای مخالفِ دولت افغانستان برخوردار است که هر زمانی اراده کند، میتواند آنها را به پای میز مذاکره بکشاند. پس در یک سخن، میتوان گفت که رابطۀ گروههای مسلح مخالف و پاکستان، کشفِ تازهیی نیست که حالا پس از پانزده سال از سوی سرپرست ریاست امنیت ملی صورت گرفته باشد.
نکتۀ مهم و اصلی اینجاست که اعترافی از این دست، چه مشکلی را میتواند حل کند؟ آیا با گفتنهای متواتر و مکرر میتوان جلو مداخلات پاکستان را سد شد و امنیت را به افغانستان برگرداند؟ آیا اینگونه اعترافها میتواند چرخشی در سیاستهای پاکستان به وجود آورد؟
پاسخ این پرسشها منفی است؛ زیرا تجربۀ پانزدهساله ثابت کرده است که گفتن و حتا ارایۀ سند و مدرک ـ آنگونه که در روزهای اخیر رحمتالله نبیل رییس پیشین امنیت ملی دست به این کار زده ـ هیچ مشکلی را حل کرده نمیتواند. متأسفانه دولتمردان افغانستان به دور یک سیاستِ غیرموثر و بدون بازدهی میچرخند و فکر میکنند که با طرح مسأله، صورت مسأله را هم پاک کردهاند.
اعتراف کردنهای مسوولان زخمی را که بر پیکر افغانستان نشسته، الیتام نمیبخشد. این سیاست از گذشته تا به حال محکوم به شکست بوده و در آینده نیز به شکست میانجامد. اگر با اعتراف کردنها و انتقاد کردنها میشد تغییری در وضعیت ایجاد کرد، بدون شک رییس جمهوریِ پیشین تا به حال موفق شده بود که در دیدگاهها و سیاستهای پاکستان تغییراتِ چشمگیری را به وجود آورد؛ زیرا به میزانی که او از پاکستان انتقاد کرد – در کنار اشتباههایی که از او سر زد – هیچ سیاستمداری در افغانستان از سیاستهای پاکستان انتقاد نکرده است.
در خوشبینانهترین حالت، سیاستمدارانِ پاکستانی به اینگونه سخنان و تهدیدهای مقامهای کشورِ ما میخندند. آنان سیاستهایی را دنبال میکنند که در راستای منافع ملی خود تعریف کردهاند و تغییر منافع ملی و یا تصویری که در این رابطه میان دولتمردانِ یک کشور وجود دارد، کار سادهیی نیست؛ آنهم کشوری که از سالهای دور با مسایل افغانستان از نزدیک آشنایی دارد و از زیر و بمها و ضعف و قوتهای سیاستِ آن به خوبی آگاه است. تنها راه پیروزی در این نبرد، برخورد قاطع و همگون با پاکستان است. باید از همان سیاستی در مورد پاکستان استفاده کرد که این کشور علیه افغانستان از آن استفاده میبرد.
Comments are closed.