گزارشگر:علی محمدرضایی هفتادر/ دوشنبه 16 حمل 1395 - ۱۵ حمل ۱۳۹۵
بخش نخسـت/
چکیـده
آشنایی با متون نظم و نثر کهنِ زبان فارسی و کشف رمزها و اشارات و اصطلاحات و اندیشههای موجود در زبان و بیان شاعران و نویسندهگان کهن، حلقۀ پیوند گذشته و حالِ پارسیزبانانِ جهان است و موجب غنا، تحول، تنوع و پویایی ادب فارسی در مقطع کنونی است؛ شاعران و نویسندهگانی که آثارشان آینۀ آغاز و انجامِ رگههای خاصِ تفکر فرهنگی، اجتماعی، عرفانی، اخلاقی و به تعبیری، مجمع اضداد در جامعۀ ما بوده است.
تأثیرپذیری بسیارِ این شاعران و نویسندهگان گرانمایه از قرآن کریم، احادیث، روایات، تاریخ، اشعار و امثال شاعران عرب، بهکارگیری علوم، همراه با قدرت خلق معانی و تعابیر و امثال، ریزنگریها و چابکدستیهای شاعرانه، همراه با عذوبتِ کلام و ایجاز، هم برگیرایی کلام میافزاید و هم دریافت کنهِ معانی کتب عرفانی را دشوار مینمایاند.
واژهگان کلیدی: عرفان، تصوف، نثر، قرن پنجم، کتب عرفانی
مقدّمه
دورهیی که مورد مطالعۀ ماست، یکی از مهمترین ادوار کمال و توسعۀ نثر فارسی محسوب میشود. در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم، نثر فارسی تازه ظهور کرده بود و با همۀ پیشرفتهایی که داشته، هنوز در آغاز راه سیر میکرده است و چون به نیمۀ دوم قرن پنجم برسیم، با دورۀ بلوغ آن مواجه میشویم و در قرن ششم و اوایل قرن هفتم، آن را در حال پختهگی و کمال مییابیم.
در این دورۀ یکصدوهشتادساله، نویسندهگان بزرگ در زبان پارسی ظهور کرده و آثار گوناگون متنوع از خود برجای نهادهاند، تألیف کتاب در موضوعات مختلف علمی متداول شد، و کمترموضوعی از مسایل حکمی و کلامی و عرفانی و علمی و ادبی باقی ماند که در آن کتاب یا کتابهایی ننوشته باشند، و همین امر خود موجب تعدد آثار منثور این دوره شد و با آنکه بسیاری از کتب پارسی که در خراسان و ماوراءالنهر نوشته بودند، در حملۀ خانمانسوز مغول نابود گردید، بازهم آنچه از این دوره به ما رسیده بسیار است.
تنها آثار منثور پارسی و تنوع آنها در این دوره قابل توجه نیست، بلکه تکامل سبک در آنها خود از مسایل مهم و قابل اعتناست. در این عهد هم روش نثر مرسل به کمال رسید و هم نثر مصنوعِ مزین تداول یافت و هم ترسل در مراحل و درجاتی عالی سیر کرد، و بدین ترتیب، میدانهای وسیع مختلفی برای آزمایش ذوق و هنر نویسندهگان به وجود آمد.
از مسایل بسیار مهمی که در تاریخ نثر این عهد جلب نظر میکند آن است که فارسیزبانان بر اثر انتزاع کلی از حکومت مرکزی اسلام، خیلی بیشتر از دورۀ پیشین به نوشتن کتاب پارسی توجه کردند. بیشتر نویسندهگان در همان حال از نوشتن کتب عربی غافل نبودند.
قوّت متصوفه و رواج تصوف در این عهد هم از اسباب و علل مهم برای رواج نثر و تألیف کتب و مقالاتی به پارسی گردید، چنانکه از اوایل این دوره تا پایان عهد چندین کتاب معتبر متصوفه به نثر فارسی نوشته شده و در آنها از مسایل مختلف مانند بیان اصول تصوف و عرفان و شرح احوال متصوفه سخن رفته است.
تشکیل دولت بزرگ سلجوقی که دبیران و متصوفانِ آن همیشه از تربیتیافتهگان خراسان و عراق بودهاند، خود وسیلهیی بزرگ برای شیوع منشات پارسی گردید، چنانکه دیگر کمتر نامه و منشور و فرمانی به زبان تازی نگاشته میشد. اگر در دورۀ پیشین وزیران و دبیران مشهور مانند ابن عمید و صاحب و وزراء و مترسلان عهد سامانی مجموعههایی از رسایل خود به عربی ترتیب میدادند، در این دوره از مترسلان عهد مشهور زمان چنانکه خواهیم دید، مجموعههایی مشهوری از منشات پارسی ترتیب مییافت.
با توجه به این عوامل مختلف است که باید دورۀ مورد مطالعۀ ما را عهد رواج نثر پارسی در ایرانِ قدیم و برتری یافتن آن بر نثر عربی دانست، و وضع شدیدتری را که از این حیث در قرن هفتم میبینیم، دنباله و مکمل وضعی شمرد که در این دوره پیدا شده بود.
در این پژوهش چند اثر معروف این دوره انتخاب شده و سعی بر آن بوده است تا آشنایی بیشتری با شرح حال نویسندهگان و موضوعات و اندیشههای آثار آنها حاصل شود.
منشای تصوف و رابطۀ آن با دین اسلام
دین همواره در هر سرزمینی مطرح و محل تأییدها، تکذیبها و مباحثات بوده است. با پذیرش دین اسلام توسط پارسیزبانها فلسفه، حکمت و تصوّف اسلامی از جمله مسایلی بود که وارد ایدیولوژی آنها گردیدـ هرچند این مباحث تنها مختص ایران کهنِ اسلامی نبود و در سایر ممالک مسلمان نیز رواج یافته بود. اکثریت محققان برآنند که تصوّف ذاتاً برخاسته از عرفان اسلامی است. اما گروهی دیگر از محققان همچون سعید نفیسی و ادوارد برون تصوّف را بهطور کلی از اسلام جدا دانسته و آن را واکنشی آریایی در برابر دین اسلام به حساب میآورند.
جان کلام صوفیان روی آوردن به درویشی و ترک ظواهر دنیا بود. اغلب برای خود تشکیلاتی داشتند و نیز مریدانی که از شیخ یا مراد خود تبعیت مینمودند و اکثریت آنها در مکانهایی به نام خانقاه با اندکی غذا و چلّهنشینی روزگار میگذراندند و سعی در تذهیب نفسِ خود داشتند.
صوفیان شهرهای مختلف، اعتقادات فقهی و کلامی متفاوت داشتند و همه پیرو یک طریقت معین نبوده، در مکانهای متعدد پراکنده بودند. اما میتوان گفت بغداد مهمترین مرکز آنها در قرن سوّم هجری به حساب میآمد. نقطۀ عطف تاریخ تصوّف را میتوان قتل حلّاج دانست که پس از آن محوریت نسبی بغداد در زمینۀ تصوّف نیز از بین رفت.
صوفیان در دورههای مختلفِ تاریخی با عکسالعملهای مختلفِ حکومت و مردم مواجه میشدند. در قرن ششم همزمان با اواخر دورۀ سلجوقی، تصوّف در میان مردم و امرا نفوذ پیدا کرد و صوفیان آزادانه اجازۀ اجرای مناسکِ خود را داشتند. پس از آن حکمرانانِ مغول در ابتدای حکومتِ خود با آیین تصوّف مخالف بودند و بسیاری از پیروان این طریقه را به قتل رساندند، اما با گذشت زمان ایلخانان مغول نیز مجذوب تصوّف شدند و صوفیان را مورد لطف خود قرار دادند. اما تا آنجا که به موضوع ما مرتبط است، صحبت از تاریخچۀ تصوّف کافی است. در قرن چهارم، ادبیات تصوّف پا به منصۀ ظهور نهاد و صوفیان به نوشتن کتب و رساله در مورد اعتقادات و آیینهای خود پرداختند که از جمله میتوان به قوّتالقلوب نوشتۀ ابوطالب مکی و کتاب التعرّف لمذهب اهل التصوّف نوشتۀ ابوبکر کلاباذی اشاره کرد. ابوابراهیم اسماعیل مستملی بخاری، کتاب فوق را به فارسی ترجمه نمود و اولین دائرهالمعارف تصوّف به فارسی نوشته شد. این روند با نگارش کتب فارسی و عربیِ بسیاری در زمینۀ تصوّف ادامه یافت. کتب این دوره، بیشتر به شرح اعتقادات نظری و نیز عملی صوفیان اختصاص داشت و آداب و اعمال آنان همانند سماع، شعر، لباس پوشیدن و طعام در آنها ذکر شده بود.
اما با پدیدار شدن شعر در آثار صوفیه بود که تحولی در دیدگاههایشان نیز صورت پذیرفت. از نیمۀ قرن سوّم، شعرای صوفیه در توصیف عشق الهی خود از رابطۀ عاشقانۀ زمینی (عشق بین زن و مرد) سخن به میان آوردند. از قرن پنجم به بعد با سرایش اشعار نظم و نثر توسط صوفیانِ فارسیزبان، این کلام عاشقانه شکلی بدیع و زیبا به خود گرفت و اوج آن در دورۀ مغول بود که آثار منثور صوفیان به پختهگی رسید و آثار منظوم آنها با شعر شاعرانی چون سنایی، عطار و مولوی به کمال شعری نزدیک گردید.
در این بخش به معرفی اجمالی چند اثر معروفِ قرن پنجم و ششم میپردازیم:
کیمیای سعادت
کتابِ کیمیایِ سعادت چکیدهیی است از کتابِ بزرگ احیاء علومالدین با افزون و کاستی که میتوان گفت: غزالی آن را با همان نظم و ترتیب با نثری روان و زیبا به زبانِ مادریِ خود نوشته است که دانشوران، آن را دایرهالمعارف اسلامی و عرفانی به شمار آوردهاند.
غزالی، این کتاب را در آخرین سالهای قرنِ پنجمِ هجری نوشته است و اکنون حدود نُهصدسال از عمر این اثرِ نفیس میگذرد. شگفت آنکه مطالب این کتابِ نهصدساله و نثرِ زیبایِ فارسی آن از جهاتِ بسیار، هنوز هم زنده و نغز و لطیف و زیباست.
در موردِ ارجمندی این کتاب گفتهاند: شاید کمتر نویسندهیی از نوع وی بتوان یافت که سبکِ او تا این اندازه دقیق و در عینِ حال غنی باشد. تشبیه و تمثیل، کتابهای عمدۀ او ـ همچون احیاء علومالدین و کیمیای سعادت ـ را در موجی از لطفِ بیانِ شاعرانه میشوید. از این حیث، کیمیایِ سعادت که نمونهیی دلپذیر از نثرِ لطیفِ سادۀ فارسی را عرضه میکند، پیشروِ سبکِ بیانی است که در آثار عطار و مولوی به اوج میرسد.
تشبیهات و استعاراتِ او که غالباً احوالِ انسانی را با احوالِ گُل و گیاه و سنگ و کوه و جانور مقایسه میکند، دنیای آثار غزالی را هم مثلِ جهانِ مثنوی دنیایی جلوه میکند که در آن گویی همه چیز روح دارد و همه چیز با انسان حرف میزند.
زندهگی مؤلف
ابوحامد، امام محمدغزالی طوسی، در سال ۴۵۰ هـ ق در روستای طابرانِ طوس از مادر بزاد. کودکی و جوانیاش صرفِ دانشاندوزی و جهانگردی شد و در مرز چهلسالهگی در انواع رشتههای علوم اسلامی، سرآمدِ دانشورانِ روزگارِ خود گشت و نامش در سراسرِ جهانِ اسلامِ آن روزگار زبانزد همهگان گردید.
غزالی با نوشتههای عمیق و پُرمغزِ خود به قالب انواع علوم اسلامی جانِ تازهیی دمید و در زمینۀ تصوف و عرفان، فلسفه و احکام، روانشناسی و اخلاق، نوآوریها کرد. وی از سیونه سالهگی به بعد برای تصفیۀ روح و نگارشِ ارزندهترین آثار خود، مردمگریز شد و تا پایانِ عمر در گمنامی و گوشهنشینی به سر برد.
سرانجام در سال ۵۰۵ هـ ق پس از پنجاهوپنج سال زندهگیِ پرثمر، چراغ زندهگیاش در زادگاهش فُرو مُرد. اما مشعل پرفروغ اندیشهاش در کنار آثار فراوان و ارزندهیی که از خود باقی گذاشته، همچنان فروزان برجای مانده و این فروغ زندهگی تا کیش مسلمانی برجای باشد وز بانهای تازی و پارسی پایدار، صاحبدلان را در مسایل دینی و اخلاقی و اجتماعی و ادبی روشنگرِ بسیاری از حقایق خواهد بود.
آثار غزالی
غزالی همچون ارسطو از دانشوران بلندآوازهیی است که علاوه بر نوشتههای اصلیِ خودش، با گذشتِ زمان، کتابهای فراوانِ دیگری به وی نسبت دادهاند. کتابهایی که تعدادش ششبرابر رقمی است که خودش دو سال پیش از مرگ در نامهیی که به سنجر نوشته، یادآور شده است. آمیختنِ همین آثار فراوان با کتابهای اصلیِ او، کار پژوهش را بر اهلِ تحقیق چنان دشوار کرده که برای شناسایی درست از نادرست، پژوهشگران را به معیار دقیق نیاز افتاده است. تعدادی از این آثار عبارتاند از:
۱ـ مقاصدالفلاسفه ۲ـ تهافتالفلاسفه ۳ـ معیارالعقول ۴ـ میزانالعمل ۵ـ احیاء علومالدین ۶ـ بدایهالهدایه ۷ـ جواهرالقرآن ۸ـ کتابالاربعین فی اصولالدین ۹ـ کیمیای سعادت ۱۰ـ زاد آخرت ۱۱ـ مشکات الانوار ۱۲ـ تلبیس ابلیس ۱۳ـ حقیقهالقرآن ۱۴ـ نصیحهالملوک ۱۵ـ رسالهالاقطاب ۱۶ـ منهاجالعابدین.
Comments are closed.