احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۱۵ عقرب ۱۳۹۱
این روزها سرگرمیِ اصلیِ مقامها، پرداختن به فرمان تاریخی(!) آقای کرزی، موسوم به فرمان شماره ۴۵ است؛ فرمانی که در ۱۶۴ ماده تنظیم شده و گویا میتواند پاسخگوی تمام نیازهای جامعه باشد؛ نیازهایی که ظرف یک دهه برآورده نشدهاند و حالا با این فرمان مشعشع، جامه عمل میپوشند!
در راستای اجرای این فرمان وزارت اطلاعات و فرهنگ کشور هم یک رشته اقدامهای اساسی و بنیادی را برای غنای فرهنگ افغانستان آغاز کرده و ما این روزها شاهد انجامِ آنها هستیم. یکی از این اقدامهای کارساز و بنیادین، پرداختن به مساله تهاجم فرهنگی است. تهاجم فرهنگی از آن نوع اصطلاحات غیرقابل تاویل میتواند باشد که هرجا مشکلی به وجود آمد، میتوان ریشههای آن را از درون این اصطلاح استخراج کرد. مثلاً برای سانسور و مانعتراشی در راه آزادی بیان، میتوان رسانهها را مقید به یک سری فشارهایی کرد که زیاد دست از پا خطا نکنند و بر حکومت و کارکردهای درخشانِ آن خُرده نگیرند.
برای مبارزه با تهاجم فرهنگی و اجرای فرمان شماره ۴۵ رییسجمهوری، مقامهای وزرات اطلاعات و فرهنگ کشور دستور دادهاند که واژههای نامانوس از روی تابلوها و سردرِ مغازهها و فروشگاهها برداشته شود. البته توجه به زبان و فرهنگ و ارتقای آنها، از الویتهای یک دولت میتواند باشد؛ ولی با تاکید بر این امر که چنین مسالهیی سبب تخریش اذعان عمومی نگردد.
وقتی تصویرهایی از مبارزه با تهاجم فرهنگی را در شهر هرات از طریق رسانهها تماشا میکردم، متعجب و حیرتزده شدم. عدهیی با زور اسلحه و پولیس (اگر این واژه مصداق تهاجم فرهنگی نباشد) در حال پاک کردن و به زیر آوردنِ تابلوهای فروشگاهها و مغازههای مردم بودند. با دیدن این صحنهها این پرسش به ذهنم خطور کرد که آیا با چنین شیوهیی میشود با واژهگان نامانوس به اصطلاح آقایان مبارزه ثمربخش انجام داد؟
بدون تردید پاک کردن زبان از واژههای بیگانه و نامانوس، کاری ستودنی و زیباست؛ اما این کار بهسادهگی و بدون در نظرداشت جوانب حساس قضیه، شدنی نیست. همین لحظه صدها واژه بدون آنکه جایگزینهای مناسبی در زبانهای رسمی کشور داشته باشند، وارد زبان و حوزه علم و فرهنگ شدهاند و از کاربرد بالایی هم برخوردار اند. به ویژه این مساله در حوزه اندیشه و فناوری کاملاً هویداست. اما این سکه روی دیگری هم دارد و آن اینکه صدها واژه دیگر وارد زبانهای رسمی کشور شدهاند که جایگزینهای مناسب میتوان برای آنها سراغ کرد. برای اینکه چنین مساله مهمی به یک امر پیش پا افتاده و شعاری (مثل حالا) تبدیل نشود، دولت باید از آغاز تدابیر لازم را روی دست میگرفت و نهادهای مشخصی، به ویژه در اکادمی علوم کشور، به واژهسازی و معرفی واژهگان مشابه در زبانهای رسمی کشور اقدام میکردند.
صرفاً برداشتن چند تابلو از سر دروازههای مغازهها و فروشگاهها، به هیچ صورت کار درست و مناسبی نیست. مردم حق دارند برای جلب مشتری و ایجاد جاذبههای بازار، از نامها و واژهگان مختلف بدون در نظرداشت مرز و جغرافیا استفاده کنند. مگر زبانهای اروپایی از این امر مستثنا بودهاند و آنها هیچ واژه بیگانه را در ساحت زبانیِ خود راه ندادهاند. شاید استفاده بیرویه از واژهگان بیگانه، نمودار یک نوع اغتشاش زبانی در یک کشور باشد؛ ولی با توجه به وضعیت جدید جهانی و داد و ستدهای فرهنگی، میتوان درک کرد که این وضعیت خیلی هم دور از انتظار نیست.
دولت شاید به زور اسلحه، تابلوهای چند مغازه را پایین کند، ولی با دهها واژهیی که روی نهادهای دولتی گذاشته شده، چه میکند؟
برخی آقایان که مشخص است چه افکاری در سر دارند، تاب شنیدن واژههایی مثل دانشگاه، شهرداری و فرماندهی را ندارند و آنگاه دم از مبارزه با تهاجم فرهنگی میزنند. اگر قرار است دولت دست به اقدامی در جهت پاک کردن واژهگان نامانوس در سطح کشور بزند، نخست باید فکری به حال اسامی نهادهای دولتی و غیردولتی مثل ترافیک، پولیس، بانک، کادستر، رستورانت، هوتل و … کند. در کابل هوتلی داریم به نام انترکانیننتال، با این نام چهگونه باید برخورد کرد؟ آیا این نام جزوِ واژهگان نامأنوس شده نمیتواند؟ با کابلسرینا چه باید کرد؟
از جانب دیگر، واژهگانی وجود دارد که هنوز در زبانهای رسمی کشور برای آنها هیچ معادلی ساخته نشده و نمیتوان بهسادهگی برای آنها جایگزینهای مناسبی پیدا کرد. با اینگونه واژهگان چهگونه باید برخورد کرد؟
پیش از هر اقدام توام با خشونتی، نخست باید شرایط اجرایی شدنِ آن را به گونه دقیق در نظر گرفت. از سالیان دوری فرهنگستان زبان فارسی در کشور ایران فعالیت میکند که کار آن عمدتاً حفظ زبان بوده است. در این کشور برای بسیاری از واژهگان به اصطلاح نامأنوس، واژهگان جدید ساخته شده و برخی از آنها هماکنون کاربرد دارند؛ ولی بسیاری از واژهگان ساخته شده از سوی این فرهنگستان نیز، مقبولیت عام نیافته و استفاده نمیشوند.
برخورد با زبان از روی احساسات و با فرمان رییسجمهوری به جایی نمیرسد و نه هم میتواند نتایج مثبتی داشته باشد. این کار بیشتر سبب اغتشاش و درهمریختهگیهای زبانی میشود، تا اینکه کمک کند گویشورانِ یک زبان بهراحتی در گستره زبانیِ خاصی فکر کنند و با یکدیگر تماس داشته باشند.
فرمان شماره ۴۵ رییسجمهوری همانگونه که ناکارآمدی خود را در دیگر عرصهها ثابت کرده است، در این عرصه هم موجب شرمساری خواهد شد. مساله دیگر اینکه: ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، وارد فضای بزرگ جهانی شدهایم. این فضای بزرگ، امکانات گستردهیی را در برابر انسان معاصر قرار داده است. دیگر مثل گذشته نیست که کشورها از حال یکدیگر خبر نداشتند. ما در دهکده جهانی زندهگی میکنیم و این دهکده تاثیرات مثبت و منفیِ خود را در تمام عرصهها بهجا میگذارد.
Comments are closed.