گزارشگر:دوشنبه 6 ثور 1395 - ۰۵ ثور ۱۳۹۵
نویسنده: کریستینا لمب
برگردان: مختار یاسا
رسانههای غربی تصور میکنند جنگ افغانستان دیگر به پایان رسیده است، حتا در صورتی که مردم به طالبان و داعش میپیوندند و یا این کشور را ترک میکنند.
سال دیگر و عملیات بهاری دیگر. موتر باربری پر از مواد انفجاری که در صبح شلوغ روز سهشنبه منفجر شد و شلیکهای پس از آن، ۶۴ نفر کشته و بیش از صدها تن دیگر زخمی برجا گذاشت که رویداد غمانگیز تازهای برای کابل نبود. حالا پس از ۱۵ سال که رهبران غربی در افغانستان بر علیه طالبان ندای پیروزی سر دادند، این شورشیان مناطق بیشتری را نسبت به هر زمانی، تحت کنترول دارند.
اما در بریتانیا، این حمله حتی خبر عادی رسانههای این کشور نشد. رهبران غربی میخواهند فکر کنند که جنگ دیگر تمام است و رسانهها نیز در همین مسیر افتادهاند. آن هم در صورتی که ۱۲ هزار سرباز ناتو، شامل ۹۸۰۰ سرباز آمریکایی و ۵۰۰ سرباز بریتانیایی هنوز در آنجا مستقر هستند. خانم یک سرباز بریتانیایی به من گفت که دفتر پست از گرفتن بسته مراقبتیاش خودداری کرد و برایش اطمینان داد که «تمام سربازان خیلی وقت است آنجا را ترک کردهاند».
به جای آن، تمرکز روی گروه داعش، سوریه و رسیدهگی به بحران مهاجرانی است که به صورت فزایندهای به اروپا سرازیر میشوند.
هنوز دومین گروه بزرگی که کشورشان را ترک میکنند، افغانها هستند. هفته گذشته در جزیره لیزبوس یونان، در حالی که منتظر آمدن پاپ و انجام شدن رسم سامری نیکوکار بودم، خانوادههای افغانی را ملاقات کردم که تقریبا ۵هزار کیلومتر را مسافرت کرده بودند. در میان این خانوادهها، بیوه زنی با دو پسرش نیز بود که خانهشان را بهخاطر مخارج این سفر در بدل ۲۰هزار دالر فروخته بود.
تنها چیز خوبی که آنها از حضور ناتو میگفتند، آوردن تلفنهای همراه بود که آنها را در پیوستن به واتساپ و برنامهریزی مهاجرتشان کمک کرده بود.
آنها با وجود اینکه میدانستند احتمال دارد از اروپا برگشت داده شوند، بازهم به این سفر آمده بودند. پسر کلان این خانواده گفت: «در صورتی که خانه شما در حال سوختن باشد، شما از آن بیرون خواهی شد، حتی اگر شما در حال بیرون شدن، زندگیتان را از دست بدهید».
اکنون نهتنها طالبان در جاهایی که هرگز نبودند، دست بالا دارند، بلکه گروه دولت اسلامی (داعش) نیز در حال گسترش جای پایش در افغانستان است.
آیا ما در خطر از دست دادن جایی هستیم که این همه آغاز شد؛ سرزمینی را که ما سوگند خورده بودیم هرگز بیحکومت و جای رشد تروریزم نخواهد شد؟ درست است که ردیابی ریشه گروه دولت اسلامی معمولا به جنگ عراق بر میگردد، اما بنیانگذاران آن، دندانهای کودکیشان در افغانستان ریخته است. طوری که یکی از سربازگیران اصلی جهادیها در مولنبیک، حومه تازه بدنام شده شهر بروکسل، عملیات تروریستی انجام داد و عملیات پاریس را نیز طرحریزی کرده بود.
اگر افغانستان از دست برود، نهتنها بهخاطر این اندوهناک و تاسفبار است که سربازان ما در آنجا جانهایشان را ازدست دادهاند و میلیاردها دالر مصرف کردهایم، بلکه این کشور یک زمانی پیروزی بزرگ نیز تلقی میشده است. بهعنوان یک خبرنگار جنگ، به باور من پایانهای خوش و موفق بسیار کم است. به یاد دارم در شب سال نو میلادی ۲۰۰۱ در بالای بام هوتل مصطفی در کابل نشسته بودم، به تپههای کابل خیره شده بودم و آن را یک پیروزی فکر میکردم. موسیقی که برای مدت طولانی توسط طالبان ممنوع شده بود، در آن لحظه از طرف سرک با نغمات دلانگیزی شنیده میشد. اولین برف سال درحال باریدن بود و کودکان مصروف بازیهای کودکانه خاصشان در این روز بودند.
فقط بعد از ۶۰ روز اولین بمباران آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر، رژیم طالبان سقوط کرد؛ سریعتر از مدتی که پنتاگون برآورد کرده بود. آنها توسط چندین بمبافگنهای بیـ۵۲ و مبارزان افغان و همچنان خریداری فرماندهان این گروه با دالر سیآیای در نسخه جدید بازی بزرگ، از قدرت خلع شدند. روبی فرای، فرمانده نیروهای دریایی رویال در آن زمان به من گفت: «ما فکر میکردیم که سنگ جادویی مداخله را خواهیم یافت». پس اشتباه چه بود؟ ما چگونه پیروزی را به شکست تبدیل کردیم؟
بالآخره ۱۴۰ هزار نیروی نظامی مجهز با پیچیدهترین و پیشرفتهترین سلاحهای روی زمین، از پس یک توده به اصطلاح چریکی که توسط یک ملای یک چشمه رهبری میشد، ناکام برآمدند؛ ملایی که پیرواناش او را «کم حرف» میخواندند و پس از آن افشا شد که خیلی وقت مرده است. اگر ما فهمیدیم که چرا، میفهمیدیم که چرا نمیتوانیم جنگ را پایان ببخشیم و به خیلی چیزهای دیگر نیز پی میبردیم.
به نظر من، مشکل بیشتر سیاسی بود تا نظامی. همان طوری که جنرال مکرتور گفته است: «وارد شدن در جنگ بدون اراده برای پیروزشدن در آن، کشنده است». پس از مرحله آغازین ما هرگز واقعا نفهمیدیم که در پی انجام چه کاری تلاش میکنیم و ما نمیدانستیم که به کدام مسیر روان هستیم.
مردم میپرسند که ما چرا از تاریخ نیاموخته بودیم. بریتانیا سه بار در افغانستان جنگیده است که دو بار با شکست مواجه شده است. و یک چشمدید جالب و تازهی دیگری را در این کشور دیدم. اگر شما به هرات بروید، یک جنگسالار معروف بهنام جنرال وهاب، ساختمان مدور و گنبدداری را بالای یک تپه ساخته است که یک موزیم فوقالعادهای از جهاد است.
در این موزیم، سلاحهای غنیمت گرفته شده شوروی، تانکها، جتهای جنگی میگ روسی و یک گالری مجلل از عکسهای جنگسالاران، جمعآوری شده بود. تحت این گنبد، یک نمایش صوتی و نورافگنی ترسناک از چگونگی شکست روسها است، که با صداهای مهیب گلوله و فریادهای وحشتناک تکامل یافته است. جنرال وهاب به صورت رجزگونهای گفت: «ما یک روسی زنده را نیز با خود داریم». سپس معلوم شد که اشاره او به راهنمای روسیالاصل این موزیم است. این مرد در جنگ افغان–روس، زندانی شده و سپس در افغانستان باقی مانده است.
آقای وهاب افزود: «زمانی که او بمیرد، ما او را همینجا دفن خواهیم کرد و آن زمان یک روسی مرده را نیز در اینجا خواهیم داشت».
هیچکسی نمیتواند این موزیم را ببیند و فکر کند که اشغال افغانستان یک نظریه خوب است. نکته اصلی نمایش پیروزمندانهی جنرال وهاب نیست. بلکه پند دادن به نسل نوین است، تا نباید دوباره به جنگ برگردند.
افغانستان جمعیت جوان زیاد دارد که ۷۰ فیصد نفوس آن زیر سن سیسالاند. اکثریت این جوانان نمیخواهند دوباره به جنگ رو بیاورند. اما اینها نیاز دارند تا برایشان فرصت فراهم شود. در غیر آن صورت، آنها یا به گروه دولت اسلامی (داعش) و طالبان میپیوندند یا از این تلفنهای همراه برای ترک و رفتن به خارج از کشورشان استفاده میکنند.
منبع: The daily best
Comments are closed.