گزارشگر:هارون مجیدی/ دوشنبه 13 ثور 1395 - ۱۲ ثور ۱۳۹۵
محب بارش استاد دانشکدۀ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کابل و از چهرههای فعال فرهنگی دیروز (یکشنبه ۱۲ ثور/ اردیبهشت) به عمر پنجاه و هشت سالگی و از اثر ایست قلبی درگذشت.
محب بارش که بیشتر با شعر معروفش «پنجشیر دردمند» شناخته شده است، بیش از سی سال عمر خود را درگیر آموزش دهی جوانان افغانستان بود و چندین نسل از ادبیات پژوهان را درس داد.
زندهگینامۀ فشردۀ مرحوم محب بارش این گونه ثبت شده است که محبالله بارش فرزند عزیز احمد که در سال ۱۳۳۷ در دهکدۀ سر سبز و شاداب باباعلی شهرستان آبشار ولایت پنجشیر در یک خانوادۀ روشنفکر چشم به جهان گشود.
محب الله بارش پس از مسجد، مکتب و لیسه شامل دانشگاه کابل شد از بس که سعی و تلاش به فرهنگ و تمدن کشور داشت و با شوق و علاقۀ فراوان شامل دانشکدۀ زبان و ادبیات فارسی این دانشگاه شده و به موفقانه به پایان رسانید در آن روزگار بارش مقدار بار برداشت و مقدار آشنای با شعر کلاسیک امروز پیدا کرد و از جمله شعرهای از شاعران شاملو، سهراب سپهری، نیما، فروغ فرخزاد و نظریات ثمر بخش از شاعران دورانش مستفید گردید.
شعرهای و نقدهای ادبی و اجتماعی مرحوم بارش از سال ۱۳۵۹خورشیدی، بدینسو در نشریات داخل و بیرون افغانستان به نشر میرسید و «یکروز بیدروغ» گزیدۀ از سرودهای او است که چندسال پیش به نشر رسیده است.
مرحوم بارش که از دوستان نزدیک شهید عبدالقهار عاصی بود بعد از شهادت او مجموعۀ از مقالات و یادداشتهای شاعران و منتقدان و آشنایان او را به نشر رساند که یکی از کارهای خوب و با کیفیت در پیوند به کارنامۀ عاصی تا به امروز به شمار میرود.
مرحوم استاد محب بارش مدتی به عنوان رییس دانشگاه بیرونی کاپیسا نیز کار کرد. نصیر احمد نشاط طنز نویس معاصر و دکتر خلیلالله وداد بارش تاریخنگار معروف، برادرانش هستند.
درگذشت استاد بارش در شبکههای اجتماعی بازتاب گستردهیی داشت که آشنایان و دوستانش از خاطرات و کارکردهای او یادکردند.
جاوید فرهاد شاعر و پژوهشگر زبان فارسی در برگۀ فیسبوک نوشته است: دقایقی پیش، شوربختانه خبر شدم که «محبِ بارش» سخنور معاصر کشور، شاعر مجموعۀ «یکروز بیدروغ « و استاد دانشگاه کابل، از اثر سکتهی قلبی درگذشت و با ما زمینیان بدرود گفت.
به نوشتۀ آقای فرهاد: «بارش» چند سالی بر کشتزار تشنهلبِ شعرِ امروز پارسی بارید؛ اما سرانجام در پسِ ابرهای مرگ و خشکسالی پنهان شد. کاش «بارش» میبود و میبارید تا دستِ کم حلقِ تشنهی یک مصرع را سیراب میکرد و دست و روی گَردآلود یک شاخه غزل را میشَست…
استاد پرتو نادری شاعر و از دوستان نزدیک مرحوم بارش نیز نوشته است: آه خدای من، چگونه میتوان باور کرد که دیگر استاد محب بارش با ما نیست؛ این خبر چنان ضربۀ سنکین پتگی بر فرق من فرود آمده است! چگونه میتوان باور کرد که او از همۀ ما روی بر گشتانده است! ای وای، هیچگونه این سفر همیشهگی را بی ما رفت!
آقای نادری در ادامۀ گزارۀ فیسبوکی خود نوشته است: بارش عزیز رفتنت را چگونه باور کنم، حس میکنم تمام هستی من با تو گام گام راه زده است. یار روزهای درد و اندوه من، راهت روشن باد ای یار سفر کردۀ من! هیچ چیز نمیتوانم برایت بکنم، هیچ چیز نمیتوانم بگویم، تنها میگریم، اما این گریههای سوزان برای من بارش نمیشود!
پیکر استاد محب بارش ساعت چهار عصر دیروز(یکشنبه، ۱۲ اردیبهشت) در گورستان پنجصد فامیلی به خاک سپرده شد.
«پنجشیر دردمند» معروفترین شعر مرحوم محب بارش است که در روزگار جهاد و مقاومت مردم افغانستان بارها از حنجرۀ آزادیطلبان زمزمه شدهاست که اینجا تکۀ از آن شعر را نقل میکنیم:
پنجشیر دردمند!
رستم برای اندوه سهراب گریه کرد
یعقوب کور شد به هوای شکوه مصر
فرهاد با فسانۀ شیرین بهخاک رفت
اما تو زندهای
اما تو زندهای
مغرور، استوار، هدفمند، پرشکوه، آزاد و سربلند
من هیچ نیستم
اما، همیشه ورد زبان بودهام چرا؟
زیرا که من توام
زیرا که من تو ام
من با زبان عشق تو آغاز کردهام
پهنای عشق را
من با خروش رود تو فریاد کردهام
آهنگ سوگ را
پنجشیر دردمند ـ پنجشیر دردمند
زخم چریک کوه تو، زخم تن منست
من زخم خوردهام
او زخم خورده است
تو زخم خوردهای
ما زخم خوردهایم
اما نمردهایم
زیرا به قول شاعر رندان روزگار
«هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما»
پس ما نمردهایم
یعنی نمردهای
پنجشیر دردمند ـ پنجشیر دردمند!
Comments are closed.