گزارشگر:هارون مجیدی/ شنیه 25 ثور 1395 - ۲۴ ثور ۱۳۹۵
در مفصل دروغ و دعا، تازهترین و یازدهمین گزیدۀ شعری دکتر حمیرا نکهت دستگیر زاده است که انتشارات امیری آن را به نشر رسانده است.
این مجموعه در ۱۶۵ برگ ۹۶ سرودۀ دکتر دستگیر زاده را در خود دارد که برگآرایی و طراحی جلد آن را نعمتالله روهان به دوش داشته و به کوشش عبدالمالک عطش در هزار شماره چاپ شده است.
غزل، نیمایی، رباعی و طرح از قالبهاییاند که بانو دستگیر زاده سرودههای «در مفصل دروغ و دعا» را در آن ریخته است که شعرهای آمده در این مجموعه، طی دو سال پسین سروده شدهاند.
حمیرا نکهت یکی از چند چهرۀ محدود شاعر زن در افغانستان است که از خود جایگاه و پایگاه ویژهیی دارد.
حمیرا نکهت در ۲۶ اردیبهشت/ثور ۱۳۳۹ خورشیدی در کابل به دنیا آمده، از دانشکدۀ حقوق کابل سند کارشناسی دارد و در سالهای دهۀ شصت خورشیدی، به نگارش و تهیه کنندهگی برنامههای ادبی و هنری در رادیو و تلویزیون افغانستان اشتغال داشته و با مجلههای آواز و ژوندون همکاری میکرده است.
در سالهای بعد، آموزشهای خود در رشتۀ ادبیات را تا مقطع دکترا در صوفیه ادامه داد و دکتر ادبیات فارسی شد. حمیرا نکهت با شاعران و نویسندهگان بزرگ فارسی در روزگار حاضر نیز روابط نزدیکی داشته است که از جملۀ آنان میتوان از احمد شاملو، شاعر بزرگ و محمود دولت آبادی نویسندۀ رمان کلیدر نام برد.
حمیرا با عمر عدیل در سال ۱۳۶۲ خورشیدی ازدواج کرده که حاصل آن یک دختر و یک پسر به نامهای هریوا نکیسا و هژیر سینا است.
دکتر حمیرا نکهت دستگیر زاده از آوان جوانی دست به سرایش شعر زده و در بین همروزگاران خود یک سر بلندتر نام و نشان داشته است.
حمیرا شاعری است آگاه از ادبیات کلاسیک و معاصر که سبب فخامت و زیباییهای فراوان در کار او شده است.
روزگاری استاد واصف باختری لقب «خاتون شعر فارسی» را به او داد که شماری کارهای او را با این لقب نیز میشناسند.
شط آبی رهایی، غزل غربت، به دور آتش و دریغ، آفتاب آواره، هیچ نتوان گفت در ۵۰ سال، کوچههای روشن ماه، تلخ در آتش، از سپیده لبریز، از پوست تا پوستر و پروارههای پندار کتابهای دیگری از بانو دستگیر زاده است که طی سالهای گذشته، در درون و بیرون از کشور به چاپ رسیدهاند.
در ضمن، مجموعۀ مستقل او به زبان هالندی نیز از طرف خود شاعر نشر شده و شعرهای حمیرا به زبان بلغاریایی نیز برگردان شده است.
حمیرا در طول زندهگی پُربار ادبی خود جوایزی را نیز از نشانیهای مختلف به دست آورده است از آن جمله:
۱٫ جایزۀ شعر جوانان سال ۱۳۵۹ خورشیدی؛
۲٫ جایزۀ شعر زنان سال ۱۳۶۲ خورشیدی؛
۳٫ جایزۀ شعر فارسی وزارت اطلاعات و فرهنگ سال ۱۳۶۴ خورشیدی؛
۴٫ جایزۀ شعر ناصر خسرو بلخی سال ۱۳۶۹ خورشیدی؛
۵٫ نشان آزادی سال ۱۳۶۸ خورشیدی؛
این یادداشت را با شعری از او به پایان میبرم:
شاید مقصرم که تو این سان شکستهای
در مفصل دروغ و دعا شکل بستهای
شاید مقصرم که تو در امتداد یأس
در شامهای خالیِ تنها نشستهای
میبینمت که در دل من ریشه میزنی
هر چند از صدای بهاران گسستهای
من نیز خستهام ز تو تا دور ماندهام
شاید مقصری که چنین تلخ و خستهای
تو یک نمادِ روشنِ پر باورِ عظیم
از بامداد رویش خورشید رستهای
***
با آنکه امتداد تمنای رُستنی
با آنکه ابتدای بلند و خجستهای
تو ای کهن دیار من از بس مقصری
از داربست حادثه بیرون نجستهای
از دستهای خالی ما رخت بستهای
بازیچۀ شکسته [پیِ] هر دار و دستهای
شاید مقصری که همه دل شکستهایم
شاید مقصرم که چنین دل شکستهای
Comments are closed.