بمبـی سـاعتی بـه نـامِ «تـوتـاپ»

گزارشگر:شنیه 25 ثور 1395 - ۲۴ ثور ۱۳۹۵

با تشکیل دولت وحدت ملی، مردمِ افغانستان خبر از برنامه‌ها و پروژه‌های اصلاحی و اقتصادیِ فراوانی شنیدند و این خبرها هر کدام در آستانۀ نشر، موجی از هیجان و امیدواری‌ را در اذهانِ عمومی ایجاد کرد. مبارزه با فساد اداری، تنظیم خطوط روابط خارجی، احیای راه ابریشم با نقشِ محوری افغانستان، توزیع شناس‌نامه‌های الکترونیکی، اصلاح نظام انتخاباتی و سرانجام، غیرمتمرکز ساختن نظام سیاسی از جمله خبرهایِ خوبی بود که در دولتِ کنونی آن‌ را شنیدیم و به‌گرمی از آن‌ها استقبال کردیم. اما گذشتِ زمان هر روز سنگی را بر سرِ راهِ تحققِ این اهداف و برنامه‌ها انداخت و چنان شد که تا کنون این حکومتِ پُرشعار اندر خمِ یک کوچه مانده است.
ولی در این اواخر، به‌رغم همۀ سرخورده‌گی‌های موجود، دو خبر مایۀ مسرت و امیدواریِ نسبیِ جامعۀ ما نسبت به آینده و فرداهای بهتر شد. یکی از این خبرها، آغاز به کارِ رسمیِ پروژۀ برق‌رسانیِ منطقه‌یی کاسا یک‌هزار بود که با حضور نماینده‌گانِ عالی‌رتبۀ کشورهای تاجیکستان، قرقیزستان، افغانستان و پاکستان کلیـد خورد و پیش‌بینی شد که ما سالانه میلیون‌ها دالر از این پروژه سود خواهیم برد. خبر دومی اما اجرای قریب‌الوقوعِ پروژۀ انتقال برقِ توتاپ بود که ‌باید برق ترکمنستان را از طریق ازبکستان، تاجیکستان و افغانستان به پاکستان انتقال دهد و از این رهگذر افغانستان برق و حقِ ترانزیت دریافت نماید.
پروژۀ نخستین (کاسا یک‌هزار) خوشبختانه روز پنجشنبه افتتاح شد و به نظر می‌رسد که کار آن به گونۀ عادی آغاز شده و ادامه می‌یابد. ولی پروژۀ دومی موسوم به توتاپ بر سرِ انتخاب مسیرِ آن در افغانستان به‌شدت با مشکل و چالش مواجه شده است؛ مشکل و چالشی که تمام لایه‌های جامعۀ ما را در نوردیده و تبدیل به یک تنشِ جمعی و اغتشاشِ سیاسی ـ اجتماعی شده است.
اکنون پس از روزها جدل و احتجاج بر سرِ انتخاب مسیرِ این پروژه و تماشای حواشی این غایله، خوب است که نگاهی بزرگ‌تر، عقلایی‌تر و افغانستان‌شمول‌تر به این قضیه بینـدازیم.
اولاً: واضح و مبرهن است که هر پروژۀ اقتصادی‌یی که در افغانستان اجرا شود و یا از سرزمینِ ما عبور کند، سودِ حاصل از آن هرگز ساکن و راکـد نمانده و در سراسر کشور به چرخش درمی‌آید و تولید کار و سرمایه می‌کند.
ثانیاً: به پروژه‌های اقتصادی باید نگاه علمی و سودمحور داشت، نه نگاه سلیقه‌یی و سمتی. در این پروژه‌ها سودِ بیشتر و زیانِ کمتر مدارِ داوری و تصمیم‌گیری است. مسلماً در پروژۀ توتاپ و کاسا یک‌هزار، هر کدام از شرکای اقتصادیِ ما این مسایل را به‌خوبی مد نظر داشته‌اند.
و ثالثاً: پروژه‌های اقتصادی هر کدام باید به روند ملت شدن و گذار از مشکلاتِ اجتماعی به جوامعِ پسامنازعه و یا جوامعِ دچار منازعه کمک و یاری رسانند. اما هرگاه خودِ این پروژه‌ها به عامل یا بهانه‌یی برای تشدید اختلاف و بحران در جوامع بدل شوند، نشانۀ انحرافِ آشکار از اصولِ اقتصاد و توسعه است. مسلماً در افغانستان و به‌ویژه در پروژۀ توتاپ چنین انحرافی رخ داده و اگر این خبط و خطا اصلاح نگردد، کشور به جاهای باریک و خطرناک سوق خواهد یافت.
این روزها اعترضاتِ گستردۀ مردمی نسبت به مسیرِ انتخاب‌شده برای توتاپ در افغانستان، روشن‌فکران و قلم‌به‌دستانِ همۀ اقوام را در برابرِ هم قرار داده و حتا پای بزرگانِ سیاستِ اقوام را وارد معرکه ساخته است؛ بزرگانی که هر کدام ستونی از حکومتِ کنونی را تشکیل داده‌اند و رویارویی آن‌ها در برابرِ هم به معنای رویارویی اقوام و فروپاشیِ جامعه و حکومت است. این وضع تأسف‌آور، پروژۀ توتاپ را برای کشورِ ما به بمبی ساعتی بدل کرده که اگر طرفینِ دعوا نتوانند با رجوع به معیارهای علمی و منطقی احساساتِ داغ‌شان را کنترل کنند، منفجر خواهد شد و آن‌گاه پشیمانی سودی نخواهد داشت.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.