احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهارشنبه 29 ثور 1395 - ۲۸ ثور ۱۳۹۵
بخش دوازدهم/
کمپاین ”افغانستان به روایت دیگر“ از سوی بنیاد آرمانشهر در آستانۀ سومین دور از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان راهاندازی شد و از همکاری فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر بهره برد. در چارچوب این کمپاین، بیش از ۱۰۰ مصاحبه با شماری از نویسندهگان، فعالین حقوق بشر، فعالین جامعۀ مدنی، و سیاستمداران کشور در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان و نگرانیها و امیدها انجام شد که قسمتِ زیادی از این مصاحبهها قبلاً در همین روزنامه منتشر شده است. اینک جمعبندیِ مفصلی از مباحث مطرح شده در گفتوگوها تهیه شده که در ۱۸ بخش از طریق این روزنامه در خدمت علاقهمندان قرار میگیرد؛ ما میخواهیم از این طریق، صدای نخبهگان کشور را به گوش مردم، دولت و جامعۀ بینالمللی برسانیم. برای خواندن مجموعۀ این مصاحبهها و گزارش کامل به این لینک مراجعه کنید: http://openasia.org/item/16511
مسوولیت دولت در جلوگیری از تهدیدها
جایگاه اجتماعی آموزش از نظر برخی امروزه چنان محکم شده است که اگر مکتبی هم بسته میشود، باید حاکمیت را شماتت کرد و نه مردم را، چرا که متولی این امر و قدرت و مسوولیت آن، مستقیماً متوجه دولتهاست.
شکریه حیدر از شواهد موجود مثال میآورد: “مردم افغانستان اگر نمیخواستند، امروز ۹ میلیون شاگرد در مکاتب نمیداشتیم و در ۳۴ ولایت این خواست مطرح نمیشد. در جایی که دختران کمتر میآیند، به دلیل دوری راه و نبود وسایل ترانسپورتی است. ولی اینکه در جایی مکتب بسته میشود، دلیلش مخالفت مردم نیست، به دلیل نبود حاکمیت دولت در سرتاسر کشور است. عملیات مخالفان به گونهیی است که مردم میترسند؛ چون تجربۀ تلخی از جنگ دارند “.
بتول مرادی فیلمساز است، او دولت را مسبب ضعف در برخی نقاط روستایی کشور از این حیث میداند: “گمان نمیکنم بسته شدن مکاتب خواست عموم مردم ما باشد. در جوامع کوچک قبیلهیی یا روستایی ممکن است این امر به خواست عموم تبدیل شود که این مشکل از ضعف دولت و نبود حاکمیت بر تمام مناطق کشور سرچشمه میگیرد”.
خلیل رومان نیز دربارۀ مسوولیت دولت میگوید: “این تهدید به گونۀ بالفعل و بالقوه موجود است. جامعه در صورت الزام، پاسخگوی ایستایی در برابر این تهدید نیست؛ چون جامعه فاقد سازمان و ابزارهای لازم برای این کار است. دولت مسؤول جلوگیری از تکرار گذشتههای تلخ است”.
مسعود حسینی، عکاس نیز از بیتوجهی حاکمیت در مقابل خواستِ مردم میگوید: “وقتی دولتِ نوپا در کشور در حال سازماندهی بود، از سوی اکثریت مطلقِ مردم درخواستی تاریخی برای آموزش و پرورش به وجود آمد؛ اما متأسفانه با بیتوجهی دولت مواجه شد. گروه شورشی طالبان نیز از این فرصت استفاده کرد و مردم را تحت فشار گذاشت. هنوز فکر میکنم با داشتن شش تا هفت میلیون دانشآموز، ما در طول تاریخ خود بیشترین حد شمولیت در مکاتب و مدارس را داریم و مطمین هستم این روند ادامه خواهد یافت”.
عزیز رفیعی به محتوم بودن تغییر در جامعه اشاره میکند: “آیا کسی حاضر است امروز با مرکب به زیارت حج برود؟ معلوم است که جواب منفی است. هیچ امکان ندارد که شما در عصر تکنولوژی و اطلاعات زندهگی کنید و مکتبها بسته شود”.
از نظر ضیا مبلغ، افکار عمومی مردم بدون دخالت قدرتها بسیار مترقیتر از چیزی است که بر آنها تحمیل میشود: “جامعۀ افغانستان را اگر سیاستمداران فاسد به حال خود بگذارند، به حدی از بلوغ رسیده که چنین چیزی حتا جزء تصورات مردم هم نیست. مثلاً در ولایتی مثل ارزگان دو وکیل در پارلمان حضور دارد. هر دوی این وکیلها زن هستند. یکی از این وکلا بر اساس رأی مستقیم مردم انتخاب شده و در بین آنهمه مرد توانسته آرای بیشتری را به خود اختصاص بدهد و به پارلمان برود. وکیل دیگر هم توانسته است که بر اساس سهمیه وارد پارلمان شود. هیچ مردی از این ولایت نتوانسته است وارد پارلمان شود و هیچکس هم به این موضوع اعتراض نکرده است. بر این نظرم که اگر مردم را دمی راحت بگذارید، هرگز نخواهند گذاشت درِ هیچ مکتبی بر دختران بسته بماند”.
استاد زریاب معتقد است گرچه نیروهای طالبانی به دلایل سیاسی قدرت گرفتهاند اما این عمل، عکسالعملی در پی دارد: “اگر حکومت آینده امتدادی از سیاستهای گذشته باشد، این وضعیت بحرانی همچنان ادامه پیدا خواهد کرد و در نتیجه نیروهای طالبانی و واپسگرا هرچه بیشتر در سیستم نفوذ خواهند یافت. ولی این احتمال نیز دور از ذهن نیست که در مقابل کنشهای طالبانی، واکنشهای شدیدی شکل بگیرد”.
بسیاری از روشنفکران افغانستان با وجود محدودیتهای فراوان، انفعال پیشه نکرده و در حال تلاش برای رخ ندادن اتفاقاتی از این دست هستند. اما نگرانیها واقعیست، چرا که ابزارهای مبارزه با ارتجاع مانند احزاب اپوزیسیون هنوز قوی نشدهاند و قدرتهای دیکتاتوری امکان استفاده از امکانات و اسلحههای خود را دارند.
آزیتا رفعت میگوید: “ما امیدوار هستیم که چنین نشود و در کنار امیدواری تلاش هم میکنیم. متأسفانه در ده سال گذشته ما نتوانستهایم فرهنگ حزبپروریِ مناسب و تعریف اپوزیسیونِ سازنده را به معنی واقعی داشته باشم. قبول میکنم که تغییر نیاز به زمان دارد ولی زمانی که سیاستهای حکومت تضعیفکننده است تا تقویتکننده، جای هر نوع رشد مثبت گرفته میشود. نمیشود نگران نبود و از تکرار نترسید. چون ما شاهد بودهایم که در نهایت قربانی اصلی سیاستهای ناقص در جامعۀ افغانستان زناناند”. شکیلا ابراهیمخیل تنها در شرایط بحرانی، اتفاقاتی مانند بسته شدن مکاتب را ممکن میداند: “هیچوقت مردم این اجازه را نخواهند داد، اما در صورت شروع جنگ، بحث فرق خواهد کرد”.
عزیزه خیراندیش معتقد است: “من فکر نمیکنم دوباره این سناریوی تلخ تکرار شود. اما اگر طالبان به دولت راه یابند و بخواهند مادۀ سوم قانون اساسی را که «هیچ قانونی نمیتـواند مخالف معتقدات و احکام دیـــن مقدس اسلام باشد» تطبیق کنند، زنان با وضعیتِ بدی روبهرو خواهند شد. زیرا برداشت آنان از اسلام تندروانه است. اگر طالبان که ادعای تغییر قانون اساسی را دارند، بخواهند این ماده را تطبیق کنند، این سناریو دوباره تکرار خواهد شد”.
بنابراین گرچه بسیاری خواست عمومی مردم را مغایر با خواست طالبانی میبینند، اما نمیتوانند نگران اعمال قدرتهای سیاسی نباشند. به عنوان مثال دکتر عالمه میگوید: “چند سال اخیر نشان داد که بعضی از کسانی که در ردههای بالای قدرت هستند؛ آن طوری که باید به حقوق بشر که طفل و زن و مرد و جوان و پیر را در بر میگیرد متعهد باشند، متعهد نبودهاند. ما عملاً شاهد بسته شدن مکتبهای دخترانه بودهایم. تیزاب روی دختران پاشیده میشود، دختران مکاتب مسموم میشوند، شبنامهها برای خانوادههای دانشآموزان و استادان پخش میشود. این مسایل است که متأسفانه ما مجبور میشویم هراس داشته باشیم که مبادا در مناطقی که بیشتر تحت تأثیر گروههای ضد دولتی قرار میگیرند و در مناطقی که بنیادگرایی حاکم است، مکاتب دوباره بسته شوند”.
محمد افسر رهبین نیز معتقد است اگر چنین چیزی رخ دهد، تنها یک ارادۀ سیاسی است و نه اجتماعی: “مردم چنین چیزی را نمیخواهند، اما متأسفانه مردم در سیاستگذاریها مثل گذشته نقش نخواهند داشت. حالا تحصیلکردهها یا بازیگران سیاسی که در جناحهای مختلف فعالیت میکنند، در تعیین سیاستها اثرگذار هستند”.
عزیز دلدار، استاد دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه کابل و فیلمساز، معتقد است که هنوز جامعۀ افغانستان به میزان مطلوب برای پذیرشِ تغییرات نرسیده است: “فکر نمیکنم قابل پیشبینی باشد. بدویت در جامعه به نظر من، عامل مهمی برای بسته شدن مکاتب روی دختران است. مخصوصاً تغییراتی که در حوزۀ زنان رخ داده، جامعۀ روستایی را به هراس انداخته است”.
پیام مقاومت مردم
اکنون بیشتر تحلیلها و نگاهها در جامعۀ افغانستان بر این نکته متمرکز هستند که فضای فکری جامعه پذیرای تحصیل و کسب علم است و اگر نقصی وجود دارد، نه متوجه مردم و خواست آنها بلکه به دلیلِ حاکمیتی است که امنیت و شرایط لازم را به اندازۀ شایسته و مطلوب مهیا نکرده است تا پشتوانهیی برای مردمی باشد که از قدرتِ قهریه بیبهرهاند.
اگر به عللی که برای نشان دادن اهمیت مردم به تحصیل برشمرده میشود نگاهی بیـفکنیم، اولین و مهمترین آن را میتوان در حضور زنانی دید که اکنون موثرتر و به فراخور توان و ایستادهگی خود در حال مقاومت و پیشبرد خواستههایشان هستند. آنان با افزایش آگاهی کمتر از گذشته احتمال دارد که به تمامی خواستههای سرکوبگرانۀ نیروهای واپسگرا تن دهند.
از طرفی، این دستاورد بیارتباط با باقی جامعه نیست، تعداد بالای دانشآموزان در مکاتب، بالا بودنِ تعداد ولایتهایی که خواستار وجود مکاتب برای فرزندانشان هستند، نشانههای قابل اتکایی محسوب میشوند که صدای مردم را تشکیل میدهند. این صدا هماکنون به تعطیل شدن مکاتب اعتراض میکند و در حال نشان دادنِ مقاومتهای فردی و جمعی است. گرچه شاید هنوز در برخی مناطق روستایی و اجتماعاتِ کوچکِ این کشور برخی خواستهها هنوز به خوبی شکل نگرفته باشند یا حتا با خواستۀ نیروهای ارتجاعی هماهنگ شده باشند؛ اما نمیتوان آنها را نمایندۀ غالب مردم جامعه دانست، نه به لحاظ کمی و نه حتا به لحاظ روح حاکم بر خواستههای مردمی.
Comments are closed.