گزارشگر:سیداکرم بارز/ یک شنبه 9 جوزا 1395 - ۰۸ جوزا ۱۳۹۵
پنجسال پیش از امروز درست در ۷ جوزا ۱۳۹۰ جنرال داوود داوود و جنرال شاه جهان نوری دو تن ازمقامهای ارشد امنیتی شمال افغانستان در یک رویداد مرموز تروریستی در مقر ولایت تخار جام شهادت نوشیدند.
این حادثه اما و اگرهای زیادی را به دنبال داشت، روایتهای مختلف از چگونگی وقوع آن صورت گرفت و یافتههای هیأت حقیقتیاب مانند سایر ترورهای زنجیرهیی به خورد مردم داده نشد.
بنده هیچگونه قرابت خونی و خانوادهگی با شهید داوود ندارم، اما به عنوان یکی همشهریان او، کارنامههایش را به عنوان چهرۀ برجستۀ سیاسی-نظامی در برهههای مختلف تاریخی به دقت زیر نظر داشتم.
جنرال داوود داوود و جنرال شاه جهان نوری در آوان نوجوانی به جهاد مردم افغانسستان پیوستند و جبهات جنگ در برابر متجاوزین روس و طالب را رهبری کردند.
جنرال داوود در سالهای جهاد به عنوان یاور و همکار نزدیک داکتر سید حسین شهید، از رهبران شورای نظار ایفای وظیفه میکرد. پس از شهادت داکتر سید حسین و جمعی از فرماندهان جمعیت اسلامی توسط سید جمال فرمانده ارشد حزب اسلامی در ولایت تخار که سپس به دار آویخته شد، جنرال داوود روزگار جوانی خویش را سپری میکرد. بنابر تقوا، تعهد، ایمانداری و مردانهگییی که داشت توجه شهید احمد شاه مسعود، قهرمان ملی کشور را به خود معطوف ساخت و دیری نگذشت که در جمع یاران و نزدیکان شهید مسعود قرار گرفت، تا جاییکه پیش از تصرف کابل به دست طالبان در سال ۱۳۷۵ در همراهی مسعود شهید، جهت مذاکره با طالبان به میدان شهر رفت که شهید داوود بارها از چگونگی مذاکرات و انعطاف شهید مسعود یادآوری میکرد.
با گسترانیدن دامن استبداد و بربریت طالبان، شهید داوود در همراهی شهید احمد شاه مسعود و سایر مقاومتگران به صفوف مقدس مقاومت در برابر مزدوران پاکستانی پیوست و صدای بلند مخابره وی از بنگی تا شخ پلنگ، طالبان را متحیر و در موقعیت دشوار قرار داده بود. شهامت، قدرت انگیزهدهی، رهبری فعال او باعث شد تا بارها حملات قوی طالبان جهت تصرف مناطق تحت تصرف مقاومت در تالقان و فرخار عقب زده شود.
پس از سقوط گروه متحجر طالبان، جنرال داوود به صف سازندهگی، توسعه و خدمتگذاری به مردم افغانستان پیوست و به عنوان فرمانده قول اردوی نمبر شش، سهم ارزشمند در زمینۀ تأسیس، تقویت و تشویق جوانان و مقاومتگران جهت شمولیت در اردوی ملی افغانستان ایفا کرد.
چند ماه پس از سقوط طالبان در اثر تلاشهای جنرال داوود، کورسهای آموزش ریاضیات، انگلیسی و سواد آموزی در ولایت تخار فعال گردیده بود.
در اوایل سال ۱۳۸۱ صبح زود بنده با جمعی از دوستان، جهت فراگیری ریاضی به محل معروف به ریاست جمهوری که در جوار دانشگاه سابق ولایت تخار قرار داشت میرفتیم. روزی مردی با لباس سفید، واسکت سیاه و رادیویی در دست داشت (در آن زمان، حضور نیروهای خارجی، ایجاد حکومت موقت، جمعآوری سلاح و سایر تحولات، افغانستان را در سرخط خبرهای جهان قرار داده بود)، به داخل صنف شد و از کیفیت و چگونگی تدریس، رضایت و عدم رضایت شاگردان پرسید، او به تمام صنفها سر زد و جویای احوال دروس شد، بعداً شنیدم که وی جنرال داوود است.
حالا با گذشت چهارده سال از آن روزها و پنجسال از مرگ آن عزیز از دست رفته، به شخصیت چند بُعدی او پی بردم که چگونه کسی که تمام عمرش را در جنگ، مقاومت و روزهای دشوار سپری کرده است، ارزش و اهمیت فراگیری علم و دانش و تعقیب تحولات سیاسی و امنیتی افغانستان و جهان را درک کرده است.
کشت وسیع مواد مخدر و قاچاق آن، میراث شوم دورۀ سیاه طالبان، یکی از چالشهای عمده فرا راه دولت نوپای افغانستان بود. جنرال داوود موظف شد تا به عنوان معین مبارزه با مواد مخدر وزارت امور داخله، تلاشهای محو و جلوگیری از قاچاق مواد مخدر را رهبری کند. او بارها در مناطق ناامن مانند هلمند که به پیمانهیی زیاد کوکنار کشت میگردید و طالبان با استفاده از آن جبهات خود را تمویل میکردند، سفر کرده و در عملیات محو کشت کوکنار شرکت میکرد.
جدیت و قاطعیت شهید داوود در برابر پدیدۀ ننگین مواد مخدر که حیثیت و آبروی افغانستان را با سوال جدی مواجه کرده بود، سبب شد که قاچاقبران بزرگ مواد مخدر از شمال تا جنوب افغانستان او را بارها، تهدید به مرگ کرده و باری با یک وکیل تخار در مجلس نمایندهگان به دلیل دستگیری دو تن از بستگانش به اتهام قاچاق مواد مخدر در افتاد.
احساس وطندوستی، بشردوستانه و خیرخواهانۀ او نمیگذاشت تا او در برابر حوادث بزرگ ملی، مانند سقوط طیارۀ شرکت هوایی پامیر که در کوههای ولسوالی شکردره کابل سقوط کرد و جان دهها تن را گرفت، بی تفاوت بماند. او رهبری عملیات جستجو و نجات قربانیان این حادثه را به عهده گرفت و آنرا به فرجام رسانید.
ایجاد ناامنیهای گستردۀ طبیعی یا مصنوعی در شمال و شمالشرق افغانستان که چند و چون آن، گمانهزنیها و مشاجرات لفظی را میان سیاسیون در آن زمان، در پی داشت و به شدت شمال را ناامن ساخته بود، جنرال داوود به دلیل تجارب موفق دوران مقاومت یک بار دیگر وظیفه گرفت تا در همکاری با فرمانده مولانا سیدخیلی، جنرال شاه جهان نوری و انجنیر محمد عمر رهبری مبارزه در برابر طالبان را در شمال به عهده گیرد. صدای مخابرهاش این بار از فاریاب تا بغلان و خواجه غار گوشهای طالبان را کر میساخت و یکبار دیگر هیولای قبرستان بنگی را در اذهان طالبان تداعی میکرد. طالبان که توان مقاومت در برابر صوف هدفمند و با انگیرۀ نیروهای امنیتی به رهبری جنرال داوود را نداشتند به فعالیتهای ناجوانمردانه انفجار و انتحار روی آوردند و نا جوانمردانه این گلهای باغ مقاومت، مردانگی و فداکاری را هدف قرار دادند.
جنرال داوود پیش از شهادت به دلیل سرکوب وسیع طالبان، شدیداً مورد تهدید طالبان و حلقات داخلی قرارگرفت و بهجای ستایش و تشویق، مقاومت او در برابر طالبان را بارها برچسپ نسلکُشی پشتونها در شمال عنوان کردند.
در شرایطی که به شدت از سوی گروههای مخالف تهدید میگردید، مردمداری، خداپرستی و رسیدهگی به خیر و شر مردم را از دست نمیداد و در شهر تالقان و نواحی آن بدون وسایط زرهی و دستههای محافظین به محافل غم و خوشی مردم میشتافت و تأمین امنیت مردم را بالاتر از امنیت خود میدانست. شاید همین اعتماد بیش از حد او باعث شده بود که نتواند ترتیبات لازم امنیتی جهت تأمین امنیت خویش روی دست گیرد و مخالفین از این خلا استفاده کرده او را مورد هدف قرار دادند.
کارنامۀ شهید داوود، به عنوان شخصیت سیاسی–نظامی نشان میدهد که او خلاف سایر فرماندهان، در هیچ نوع مخالفتها میان فرماندهان، تحریک مردم در برابر حکومت و تشکیل گروههای مسلح غیر قانونی نقش نداشته در بسیاری موارد تنشها و اختلافات میان فرماندهان محلی را حل و فصل میکرد. جنرال داوود، به حذف فزیکی رقبای سیاسیاش باورمند نبود و سعی میکرد در برابر مخالفین سیاسیاش مدارا و نرمش نشان دهد.
پس از شهادت جنرال داوود و شاه جهان نوری، مردم پیکر مطهر هر دو را با چشمان اشکبار، در میان نعرههای بلند مرگ به جنایتکاران طالب، زنده باد مقاومتگران تا خانۀ ابدی اش، شهر فرخار همراهی کردند. برخی از همسنگران او اشک ریختند و داکتر عبدالله عبدالله رییس اجرایی حکومت وحدت ملی که در آن زمان رهبر ایتلاف تغیر و امید بود، گفت که با ترور شهید داوود کمر او شکسته است و دولت باید در برابر این حادثه پاسخگو باشد؛ اما با گذشت پنجسال و ترورهای زنجیرهیی(شهید استاد ربانی، شهید کاظمی، شهید سیدخیلی، شهید انجنیر محمد عمر، شهید مطلب بیک، شهید سمنگانی، شهید قهار خرمابی و…)، و بر گشت آقای عبدالله به قدرت سیاسی، یاران و همسنگران شهید داوود در برابر عاملین این رویداد و سایر ترورهای زنجیرهیی مهر سکوت به لب زده اند. حکومت به نشانۀ دلجویی خانوادۀ شهید داوود و فرو نشانی خشم مردم، برادر کوچک جنرال داوود، حاجی محمد آغا داوود را به حیث آمر امنیت فرماندهی پولیس تخار تعیین کرده است، اما تا پُر کردن جای خالی داوود در میان مردم، راهی دراز در پیش است.
ترور جنرال داوود، بدون شک یک رویداد ساده تروریستی نیست که طالبان مسولیت آنرا پذیرفتند، دستهای پیدا و پنهان وجود داشت که نمیخواستند جنرال داوود به عنوان تنها یار و یاور مسعود شهید که اسم و رسم او را تعقیب میکرد به رشد و پختگی سیاسی خود برسد.
پس از شهادت او، شمال آبستن تحولات جدی امنیتی گردید، دشمنانش نفس راحت کشیدند و طالبان به تقویت صفوف پراکنده و از دست رفتۀ خود پرداخته، سنگینترین حملات را بر بخشهای مختلف شمال راه اندازی و مدت کوتاهی کندز را از تسلط دولت خارج ساختند، اما مقاومتگران و یاران جنرال داوود و مکتب مسعود بزرگ از شمال تا جنوب در برابر طالبان جنایتکار سر میدهند، اما سنگر نمیدهند.
Comments are closed.