گزارشگر:روحالله بهزاد/ شنبه 15 جوزا 1395 - ۱۴ جوزا ۱۳۹۵
از سیوهفتمین سالیاد شهادت عبدالحفیظ آهنگرپور، زیر عنوان «بازخوانی و بازبینی اندیشههای ملی، برابری و آزادیخواهی در افغانستان» هفته گذشته گرامی داشت شد.
در محفلی که به همین مناسبت در کابل برگزار شده بود، شماری از نمایندهگان مجلس، اعضای پیشین دولت، استادان دانشگاه، نویسندهگان، شاعران، رسانهها، دانشجویان و شهروندان اشتراک کرده بودند.
اشتراک کنندهگان این محفل گفتند، یگانه راه رسیدن به صلح پایدار در کشور، اصلهاییست که آهنگرپور و یا رانش در آنزمان مطرح کردند.
آنان گفتند که درون مایه تفکر و اندیشۀ پیشوایان تفکر ملی را آزادیخواهی و عدالت اجتماعی تشکیل میدهد.
سینا دلیری، نویسنده، استاد دانشگاه و از نزدیکان آهنگرپور در این برنامه بیان داشت: یکی از ویژهگیهای آهنگرپور و یارانش مثل طاهر بدخشی، مولانا باعث و مجید کلکانی این بود که توانسته بودند به رازی دسترسی پیدا کنند که گره بیشتر مشکلات جامعۀ آنوقت افغانستان به آن بستهگی داشت.
آقای دلیری افزود: تا زمانیکه به اصلهای اساسی که چهل سال قبل پیشمرگان راه آزادی و عدالت افغانستان در آن هنگام نهادند راه نرویم، به هویتهای قومی یکدیگر احترام نگذاریم، باورها و فرهنگ یکدیگر را تحمل نکنیم، هرگز به افغانستان با ثبات گذار نخواهیم کرد.
به باور این استاد دانشگاه، سیاست عدم دنبالهروی، مبارزه علیه هرگونه استبداد طبقاتی و قومی، مبارزه برای کسپ آزادی، عدالت اجتماعی و برابری حقوق شهروندی، فروپاشی نظام استبدادی و انحصاری، مبارزه علیه استعمار، استثمار و استحمار، مبارزه بهمنظور برپایی نظام سیاسی که در آن هیچ فردی را بر فرد دیگری برتری نباشد مگر به شایستهگی و مبارزه در برابر استبداد حاکمیت قومی از اهداف و مرام آهنگرپور و یاران همفکرش بود است.
او اظهار داشت: فاجعهیی که امروز در جامعۀ افغانستان به وجود آمده، همه نتیجۀ سیاستهای بود که در دوران جنگ سرد بیشتر جوانان و روشنفکرانِ راست و چپ در راستای سیاسیتهای گام بر میداشتند که هیچگونه منفعتی بر جامعۀ ما نداشت.
آقای دلیری همچنان اذعان داشت: در جامعهیی که مبنای سیاست و حاکمیتش بر اصل حقوق شهروندی نباشد، بحران همیشه وجود خواهد داشت و مردمان آن به سر منزل مقصود نخواهد رسید.
دلیری خاطرنشان کرد: یگانه راه را رسیدن به صلح پایدار در کشور، اصلهای است که آهنگرپور و یا رانش در آن زمان مطرح کردند است.
او اذعان داشت: درون مایۀ تفکر و اندیشۀ پیشوایان تفکر ملی را آزادیخواهی و عدالت اجتماعی تشکیل میدهد. راه رسیدن به جامعۀ حقوق بنیاد و صلح پایدار در گرو عدالت اجتماعی و آزادی است که بستر تأمین عدالت را فراهم میسازد.
در سویی دیگر، دکتر سید عسکر موسوی جامعهشناس و استاد دانشگاه گفت: بحث مبارزه در افغانستان جدایی از بحث مبارز در کشورهای دیگر نیست، بهطور کُلی دو نوع مبارزه داریم: یکی مبارزه در برابر خارجیها که بیشتر زیر عنوان استقلالطلبی است و معمولاً در این جنگ همه شهروندان یک کشور اشتراک میداشته باشند.
آقای موسوی اضافه کرد: نوع دیگر مبارزه، مبارزه برای به دستآوردن آزادی در برابر استبداد داخلی است و مبارزه زمانی پیچیده میشود که بحث مبارزه استبداد داخلی باشد.
آقای موسوی بیان داشت: مبارزاتی را که در افغانستان از دهۀ اول حاکمیت حبیب الله خان تا امروز داریم، مخلوطی از مبارزات خارجی و داخلی بوده، اما این مبارزات در بُعد خارجی بسیار کم و در بُعد داخلی بسیار زیاد بوده است.
این استاد دانشگاه اظهار داشت: مبارزات داخلی گاهی بهنام آزادی، عدالتخواهی و برابری آغاز شده است، اما بعداٌ در وسط یا آخر راه بحث طوری میشود که برای پیادهکردن عدالت باید قدرت به دست آورد. که این مبارزات را مبارزۀ قدرت محور میشود گفت.
آقای سید عسکر موسوی بیان داشت: «یکی از عیبهای بحث عدالتمحور این است که در آغاز هدفش گرفتن قدرت نیست، از همین لحاظ بسیار مورد توجه قرار نمیگیرد و معمولاً مردم میگویند اینها به هیچجایی نمیرسند، اما بحث دقیق این است که مبارزۀ عدالتمحور در ذاتش رفتن بهطرف قدرت را منسوخ میداند؛ مبارزِ عدالتخواه حتماً منظورش رسیدن به قدرت و بعد اعادۀ عدالت نیست.»
دکتر موسوی گفت: یکی از نمونههای مبارزه برای جنبش عدالتخواهی مبارزۀ طاهر بدخشی بود. او اولین روشنفکر افغانستانی است که فکر راهحل عادلانۀ این سرزمین را داشت.
آقای موسوی اظهار داشت: به باور طاهر بدخشی نظریۀ همهگیر و واقعی از مبارزۀ عدالتخواهی این بود که وقتی بحث عدالت شد، عدالت هزارهگی و پشتونی و تاجیکی و اوزبیکی دیگر مطرح نیست؛ او عدالت را برای همۀ شهروندان کشور میخواست.
دکتر موسوی گفت: مبارزۀ عدالتخواهی ترمینولوژیهای خاص خود را دارد، عدم وابستهگی و خودکفایی یکی از این عناصر آن است، کسانی مانند آهنگرپور و بدخشی و هزاران تن دیگری که نامهایشان گرفته نشده است از این قماش هستند.
در سویی دیگر، امرالله صالح رییس روند سبز افغانستان در این برنامه گفت: یاد بود از عبدالحفیظ آهنگرپور در حقیقت ابهامزدایی و بازکردن لایههای یک معمای است، مبارزین دهۀ پنجاه را برای جوانان امروز میشناساند که چهل سال قبل کسانی تکانهیی ایجاد کردند و آن تکانه سبب شد تا عدالت نسبی که در کشور وجود دارد به وجود بیاید.
آقای صالح در پیوند به ناکامی مبارزین جریانهای چپ و راست دهههای گذشته بیان داشت: در تکانۀ اول، چپ و راستهای انقلابی در مبارزۀ مسلحانۀ خود سرکوب شد، ناکام ماند و کشته شد؛ قیام درواز که توسط یک روحانی همکار دولت که تمام قیام کنندههای آن به زندان انداخته میشوند نمونۀ آن است.
رییس روند سبز گفت: در عین زمان قیام مسلحانهیی که توسط راستگراهای انقلابی به راه انداخته شد در پنجشیر سرکوب شد، شباهتهای زیادی میان این دو سرکوب وجود دارد، دلیل اصلی دو سرکوب شدنها عدم گذار از پایگاهسازی و آگاهی برای مردم است.
آقای صالح در پیوند به پایگاهسازی از منظر استخباراتی بیان داشت: «بهترین تعریف پایگاه محفوظبودن مطلق از خطر دشمن در بستر مردم است، این تعریف از گفتۀ بسیار معروف مائو گرفته شده است که میگوید: چریک حیثیت ماهی را دارد و مردم حیثیت آب را و مردم بهعنوان آب باید زندهگی چریک را تأمین کند.
او بیان داشت: آرمانشهر عدالتخواه و آرمانخواه رسیدن به قدرت است؛ چون در جهان سوم بدون تسخیر قدرت، تأمین عدالت ناممکن است؛ در افغانستان نه چپ انقلابی و نه هم راست انقلابی به آرمانشهر خود نرسید، اما برای هر دو جریان فرصتهایی مهیا شد که بنابر دلالیل مختلف، هردو ناکام شدند.
رییس پیشین امنیت ملی گفت: «چپیها قدرت را به دست آوردند، اما بهجای آوردن اصلاحات، خواستند فرهنگ بدیل بسازند؛ بناٌ در برابر فرهنگ حاکمِ و مستحکمی قرار گرفتند؛ فرهنگ بدیل هم ساخته نتوانستند و با واکنش شدید روبهرو شدند و در نتیجه شکست خوردند.»
او اذعان داشت: کشوری مثل افغانستان، با داشتن اقتصادی شکسته هیچ امکان ندارد که از بطن آن جریانهایی بیرون شود که از نگاه فکری، مالی، نوع نظام و حکومتداری مطلق بومی و از خود باشد؛هر قدر مباحث سیاسی با پسوند و پیشوند «ایسم» وارد افغانستان شده، از اروپا آمده است.
آقای صالح در پیوند به انتخابات سال گذشته و به گفتۀ او در پاسخ به پرسشهای که از او در این مورد میشود گفت: «ما انتخابات را در افغانستان نباختیم، بلکه در واشنگتن و لندن باختیم؛ آنجا تصمیم گرفتند که باید کی به ارگ برود نه براساس صندوقها رأی. جریانی را که ما از آن حمایت کردیم در افغانستان برنده بود، اما در واشنگتن باخت.»
او بیان داشت: «وابستهگی تعریف خشک پنجاه سال قبل خود را ندارد، تعریف آن در دنیای امروز تعریف نازهیی به خود گرفته است، اروپاییها بهحدی به یکدیگر وابسته میشوند که مرزهای خود را بر میدارند و بهطرف منطقهگرایی و جهانگرایی میروند. جنبشهای بومی در کشوری مانند افغانستان بدون داشتن تعلقات با منافع منطقوی و جهانی ناکام میماند، چنانی که جهان در مبحث دولتسازی ناکام ماند.»
رییس روند سبز خاطرنشان کرد: ما نیاز به توصل به مبارزۀ مسلحانه در شرایط که فرصتهای عظیمی صلحآمیز برای رسیدن به اهداف وجود دارد نداریم؛ چیزی که شدیداً به آن نیازمند هستیم و ابداً کهنهگی ندارد، آگاهی است، هرقدر به ملت آگاهی و بسترسازی شود بخشهای بزرگ کشور به پایگاه تبدیل خواهد شد.
گفتنی است که حفیظ آهنگرپور در سال ۱۳۳۱ خورشیدی در منطقۀ سر قلعۀ باباعلی ولسوالی آبشار ولایت پنجشیر چشم به جهان گشود. او از چهرههای نزدیک بهطاهر بدخشی، مولانا باعث، مجید کلکانی و از پیروان مکتب تفکر ملی بنیانگذاران محفل انتظار در دهۀ چهل بود.
سر انجام آهنگرپور با هفت تن از دوستانش در ۱۳ جوزای سال ۱۳۵۸ از زندان پلچرخی به جاهای نامعلومی انتقال داده شدند و اعدام گردیدند.
Comments are closed.