- ۱۹ عقرب ۱۳۹۱
بخش پنجاهویکم
اگر به این نظریهها که گفته میشود حزب اسلامی و جمعیت اسلامی بههم نزدیک میشدند، باور کنیم، پس عمل سیدجمال را میتوان ترس ناشی از این اتحاد دانست؛ زیرا اگر رهبری حزب اسلامی با احمدشاه مسعود توافق میکرد و روی برنامه مشترک نظامی ـ سیاسی توافق میکردند، در آنصورت قوماندانان حزب اسلامی در شمال کشور مجبور و مکلف بودند تا از اوامرِ احمدشاه مسعود اطاعت کنند و آنوقت بود که حیثیت انجنیر بشیر شهادتیار، آمر عمومی حزب اسلامی در ولایت تخار و سیدجمال و دهها قوماندان دیگر حزب، سخت صدمه میدید. حتا چندین تن از قوماندانان در خطر نابودی کامل قرار میگرفتند. بنابران، سیدجمال با همکاری انجنیر بشیر، دست به چنان عملی زد که برای همیشه، روابط حزب اسلامی و شورای نظار را از هم فرو پاشید و خود و سایر قوماندانان حزب را در شمال از چنگال بیحیثیتی و بیعزتی رهانید.
نظیر چنین اعمالی، بارها در طول سالهای جهاد در بین جبهات مجاهدین دیده شده است. طوری که هرگاه دو قوماندانِ بزرگ میخواستند دست دوستی و همکاری با همدیگر بدهند، یک یا چند سرگروپ و مجاهد که از سرنوشت و حیثیت و آینده خویش در تشویش میبودند، دست به چنان عملی میزدند و روابط را وخیمتر میساختند و حتا سبب کشمکشهای خونین و باعث قتل و کشتارهای فراوان میگردیدند. و اگر مجاهد یا سرگروه به چنان کاری موفق نمیشد، یا پشت به جهاد میکرد و تسلیم حکومت کابل میشد و یا هم به تنظیم دیگر تعهد میبست.
معتقدین این نظر که گویا عمل سیدجمال ناشی از ترسی بود که از نزدیکی احتمالیِ حزب اسلامی با شورای نظار بهوجود آمد، برای ثبوت ادعایشان، از همراهان انجنیر گلبدین حکمتیار نقل قول کرده میگویند: زمانی که خبر حادثه تخار به انجنیر حکمتیار که در آن روزها در غوربند بود، رسید، او بهشدت تکان خورد و حتا دستپاچه گردید.
هرگاه از آنها پرسیده شود که «با در نظرداشت دلایل بالا، پس چرا انجنیر حکمتیار تا آخر فاجعه تخار را تقبیح نکرد و نخواست از عمل قوماندانانش عذرخواهی کند؟ و چرا رهبری حزب اسلامی نه تنها حاضر نشد مسوولین فاجعه تخار را گرفتار کرده و به سزا برساند، بلکه تا آخر از سیدجمال و انجنیر بشیر که مسوولین درجه اول بودند، حمایت کرد؟» آنها در پاسخ، موضوع را به خاصیت فردی انجنیر حکمتیار ربط میدادند و چند زدوخورد بین مجاهدین را مثال میآوردند خصوصاً به حادثه بدخشان که در اواسط سال ۱۹۸۷ هنگام حضور نیروهای شوروی در کشور رخ داد و در آن دو قوماندان برجسته حزب اسلامی هر یک استاد عبدالودود و عبدالحی شیدا در اثر اختلافات داخلی خودشان کشته شدند و رهبری حزب اسلامی افغانستان تا آخر از هر دو قوماندان حمایت میکرد، اشاره کرده میگفتند که انجنیر حکمتیار چندینبار ثابت ساخته است که به آسانی قوماندانان و مجاهدینش را از دست نمیدهد و در بدترین شرایط اگرچه جنایتکار و خاین هم بودهاند، با آنهم از آنها حمایت کرده است.
علاوه بر احتمالات فوق، شاید برخی به این باور باشند که حادثه تخار یک عمل انتقام جویانۀ شخصی سیدجمال و حزب اسلامیِ ولایت تخار بوده باشد. اما این احتمال نیز ضعیف است؛ زیرا اشخاصی که قربانی این حادثه گردیدند، هیچگونه مخالفت و دشمنی با سیدجمال و گروه آن نداشتند. اسلامالدین حامد از دوستان قدیم سیدجمال بود و داکتر سیدحسین از وابستهگان و اقارب خانوادهگیِ او به شمار میرفت، حتا سیدجمال در شرایط بس دشوار به آنها پناه برده بود و قوماندانان جمعیت او را یاری رسانیده بودند و قبلاً چندین بار میان سیدجمال و سایر قوماندانان حزب اسلامی کشمکش بهوجود آمده بود و در آن حالت اسلامالدین حامد و داکتر سیدحسین به حیث میانجی و مصلح نقش بازی کرده بودند.
Comments are closed.