هیچدرمانی مـوثرتر از نوشتن نیست!

گزارشگر:سه شنبه 1 سرطان 1395 - ۳۱ جوزا ۱۳۹۵

بخش دوم و پایانی/
mandegar-3جنت پالز نویسندۀ یکی از فوق‌العاده‌ترین خاطرات تمام دوران است؛ قلعۀ شیشه‌یی. نگارش داستانِ او دربارۀ رابطۀ متلاطم او با مادرش حدوداً ۳۰ سال به طول انجامید و در نهایت بر آن شد تا این داستان را به چاپ برساند. او اعتراف نمود که همواره از قضاوت مردم دربارۀ رفتارهای نادرستی که با والدینش داشته، در هراس بوده است.
والز به من گفت: ما این تصورات را همه جا با خود حمل می‌کنیم و تصور می‌کنیم اگر اتفاقاتِ بدی برای ما رخ دهد، ما به آدم بدی بدل خواهیم شد. اما مطمینم تک تکِ آن‌چه برای من رخ داده، برای هزاران نفرِ دیگر نیز رخ داده است. این‌ها همه به طرز عجیبی چشمان من را باز نمود و تجربیاتی بود که روح من را پالایش کرد.
اما تکالیفی که باید انجام داد:
۱ـ یکی از محرمانه‌ترین داستان‌های زنده‌گی خود را برگزینید. قطعاً این یکی از خصوصی‌ترین موضوعات زنده‌گی شماست که تا به حال برای هیچ‌کس بازگو نکرده‌اید و همواره در تلاشید تا آن را از ذهنِ خود پاک کنید؛ زیرا برای‌تان بسیار شرم‌آور یا دردناک است.
۲ـ به خود آزادی بیان عطا کنید و دربارۀ آن بنویسید. برای آن‌که کاملاً صادقانه عمل کنید، به خود بگویید که بالافاصله پس از اتمام نوشتن آن را نابود خواهید کرد و رازهای شما محفوظ خواهند ماند.
۳ـ شروع کنید. از آن‌جایی که این داستان مدت‌ها در درون شما مخفی بوده، واژه‌ها فوران خواهند کرد. حتا اگر نویسندۀ خوبی نباشید، واژه‌ها جاری خواهند شد. اما تلاش کنید صبورانه و کامل بنویسید، تمام جزییات و احساسات را مو به مو ذکر کنید. تمام داستان را در یک مرحله بنویسید.
۴ـ داستان را بدین ترتیب خاتمه دهید. خط آخر را با این مضمون شروع کنید: درسی که از همۀ این‌ها آموختم… . جای خالی را با تحولاتی که چنین تجربه‌یی در شما پدید آورده پُر کنید.
پس از انجام این تمرین ساده در صنفم، دریافتم که: تأثیر نوشتن‌های صادقانه دربارۀ آسیب‌ها و آسیب‌پذیری‌ها، روح و روان را کاملاً پالایش می‌دهد، بصیرت و بینشِ درون چنان معرکه است که افراد به‌ندرت برگه‌های خود را پاره یا نابود می‌کردند؛ زیرا ریشۀ واژۀ حرام و محرمانه از حُرم و حرمت گرفته شده است.
مادامی که جنبه‌های آسیب‌پذیر وجود شما به‌صورت نوشتار درمی‌آید، بندها رها می‌شود. همچنان که «میچ آلبوم» در کتابش با نام «در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند»، ذکر کرده: بزرگ‌ترین موهبتی که خداوند به شما اعطا کرده این است که درک کنید چه بر شما گذشته است. شرح ماجرا… پذیرش دیروز… و این همان صلح و آرامش است که در جست‌وجویش بودید.
ادامه دهید، بازهم بنویسید، سپس روند کار و احساسِ خود را با دوستِ مورد اطمینان‌تان در میان بگذارید.
منبع: بیتوته

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.