گزارشگر:احمد عمران/ چهار شنبه 9 سرطان 1395 - ۰۸ سرطان ۱۳۹۵
جدیترین موضوع در افغانستان این است که هیچ چیزی جـدی نیست. همه چیز در هالهیی از شوخی، طنز و سطحینگری برگزار میشود. یک روز باهماند و روزی از هم جدا میشوند، یک روز صدقه و قربانِ یکدیگر میروند و روز دیگر زبان به انتقاد از یکدیگر میگشایند. وقتی به اظهارات اخیرِ جنرال دوستم معاون اولِ ریاست جمهوری و تعبیر و تفسیرهایی که پیرامونِ آن بهراه افتاده نگاه میاندازیم، این عدمِ جدیت را بیشتر از هر جایِ دیگری احساس میکنیم.
منظور این نیست که معاون اولِ ریاست جمهوری حرفهای بیربط میزند، بل هدف این است که همه چیز در یک سطحِ کاملاً غیرجـدی برگزار میشود. خواستهای آقای دوستم به عنوان معاون اولِ ریاست جمهوری شاید درست باشد، ولی نوع خواستن و مطرح کردنِ آنها به هیچ صورت درست نمینماید. آقای دوستم منهای آنچه که بارها از اختلافاتِ او و رییس جمهوری در جاهای مختلف یاد شده، حداقل در نزدیک به دو سال گذشته که از عمر دولت وحدت ملی میگذرد، تا به حال سه بار به صورتِ رسمی زبان به انتقاد از رییس جمهوری و تصمیمهای او گشوده است. هر باری هم که آقای دوستم از رییس جمهوری انتقاد کرده، این انتقادها در مورد نقش و جایگاهِ خودش و دوستانش در ساختار نظام بوده است. گویا آقای دوستم به آنچه که تا به حال به دست آورده و یا برایش تخصیص یافته، راضی نیست و نتوانسته حامیانش را راضی نگه دارد.
گاهی اینطور به نظر میرسد که این انتقادها بیشتر از اینکه جنبۀ واقعی و حقیقی داشته باشند، نوعی شانه از زیر بارِ مسوولیت خالی کردن است. به این معنا که وقتی آقای دوستم با اعتراضهایی در میان اطرافیان و یا طرفدارانش در مورد نقش و جایگاهِ آنها در ساختار نظام مواجه میشود، او برای خلاصی از تیر انتقادها، آنها را به جای دیگر ارجاع میدهد و مستقیماً به گردن رییس جمهوری و یا دولت وحدت ملی میاندازد.
چنین به نظر میرسد که بخشی از اعتراضِ آقای دوستم در حال حاضر که به زعمِ نزدیکانش باعث شده او و دیگران در تیم تحول و تداوم به خواستهای خود نرسند، ایجاد دولت وحدت ملی بوده است. این موضوع را حالا به نحوی نزدیکانِ آقای دوستم در رسانهها مطرح میکنند و میگویند که آنها مخالف ایجاد دولت وحدت ملی و تقسیم قدرت به گونۀ پنجاه ـ پنجاه بوده اند.
ارجاع انتقادها به چنین آدرسی، عملاً خلط مبحث و به هم زدنِ کُلِ مشکل میتواند باشد. آقای دوستم و اطرافیانش بیش از همه میدانند و در جریان قرار دارند و داشتند که ساختار فعلیِ دولت به گونۀ قانونمند از درونِ صندوقهای رای شکل نگرفت. این ساختار به یک معنا ساختار فراانتخاباتیِ دولت میتواند باشد؛ ساختاری که در نتیجۀ تفاهم به وجود آمده و وظیفۀ آن، جلوگیری از فروپاشی نظام و دستاوردهای پانزده سالِ گذشته است.
این دولت بدون شک یک دولتِ کامل به شکلی نیست که در نیتجۀ انتخابات میتوانست به وجود آید. به همین دلیل هم مسوولیت اصلیِ دولت وحدت ملی، عملی کردنِ تفاهمنامۀ سیاسییی گفته میشود که بر اساسِ آن به وجود آمده است. توقع بیشتر داشتن از چنین دولتی، عملاً به سردرگمی و پریشانی ختم میشود.
اگر بخواهیم چنین محاسبه کنیم که برای داشتن قدرت و نقش بیشتر در ساختار دولت، میشد به گزینههای دیگری و از جمله تهدید و جنگ متوسل شد، آنگاه میشود استدلال کرد که نباید به اینهم بسنده کرد و با انتخاب گزینههای دیگر، حتا میشود اعضای تیمِ خود را نیز از قدرت کنار زد تا قدرت بهصورتِ کامل در اختیارِ ما قرار گیرد. مگر چنین اتفاقی بارها و بارها در افغانستان تکرار نشده است؟ حداقل آقای دوستم شاهد چنین به قدرت رسیدنهای مطلقهیی در افغانستان بوده است!
اما فرقِ دولتِ فعلی با همۀ دولتهای پیشین در این است که نباید از راههای غیرمشروع به قدرتِ سیاسی دست پیدا کرد. بحث هرگز این نیست که رای آقای دوستم در انتخاباتِ گذشته رای واقعی نبوده است؛ اما تیمِ ایشان به اعتراف نهادهای داخلی و خارجیِ ناظر بر انتخابات، بیشترین تقلب را انجام داد و عملاً انتخابات را به بیراهه کشاند. آقای دوستم اگر ناراحت است، باید از این موضوع ناراحت باشد که عدهیی رای پاکِ او را با رای ناپاکِ خود آلوده کردند.
آقای دوستم با کجخلقی و قهر نمیتواند به خواستهایش دست پیدا کنـد؛ چون تیمِ او هیچوقت نگاهِ جدی به او نداشته است. رییس جمهور غنی به دوستم از آغاز نگاهِ ابزاری داشت و حالا نیز به او چنین نگاه میکنـد. مصروف نگه داشتنِ او در جنگ شمال، چیزی بیش از گرفتنِ امتیازهای او نیست و این موضوعیست که آقای دوستم باید به آن جـدی بیندیشــد.
Comments are closed.